به بهانه زادروز «م.ا. بهآذين» مترجم فقيد
نثر آبديده، مشي متعهد
اسماعيل ساغري
فردا زادروز محمود اعتمادزاده متخلص به «م.ا. بهآذين» است. نويسنده، مترجم و فعال سياسي كه 105 سال پيش در سرماي ديماه كوي خميران رشت به دنيا آمد. او كه كودكياش با نهضت جنگل در زادبومش گيلان و نيز انقلاب تاريخي روسيه همزمان شده بود، دورههاي ابتدايي و اول و دوم متوسطه را در رشت، مشهد و تهران گذراند. سال 1311 به عنوان دانشجوي اعزامي به فرانسه رفت و 6 سال بعد با مدرك مهندسي دريايي و مجهز به زبان فارسي به ايران برگشت. در خوزستان به عنوان ستوان نيروي دريايي مشغول به كار شد و دو سال بعد باز به وطنش، گيلان و اينبار بندرانزلي برگشت. در جريان وقايع شهريور 1320 زماني كه هنوز چند ماه به 27 سالگياش مانده بود، در جريان اشغال ايران و ناآراميهاي شمال كشور، در بندرانزلي مجروح شد و دست چپ خود را از دست داد. همان يك دست راست اما كافي بود تا او در مقام مردي فرهنگساز كارنامهاي حاوي آثار ادبي ماندگار به ويژه ترجمههايي از آثار بزرگ ادبيات جهان را از فرانسه به فارسي برگرداند. شكسپير، شولوخف، رومن رولان، برشت، بالزاك و ... نويسندگاني بودند كه بخش مهمي از آثارشان با قلم تواناي بهآذين به جامعه فارسيزبان برگردانده شده است. باري، محمود اعتمادزاده را بايد در زمره نسل مترجماني دانست كه دوره بالندگي خود را در سالهاي مهم و پرتنش دهه 20 سپري كردند. او اگرچه در كارنامه خود تاليفات متعددي هم دارد اما آنطور كه ترجمههايش مورد توجه واقع شدند، داستانها نشدند. به اعتباري ميتوان گفت كه داستانهاي بهآذين زير سايه ترجمههايش مغفول واقع شدند. فراز كار ترجمه او در كارنامه انبوهش- به گواه بسياراني از خوانندگان- آثاري از شولوخف نويسنده پرآوازه شوروي سوسياليستي مانند «دن آرام» و «زمين نوآباد» است يا آثاري از رومن رولان مانند «جان شيفته». البته در آثار مهمي كه توسط بهآذين به فارسي برگردانده شدند، بايد نمايشنامههايي از شكسپير و آثاري از بالزاك را هم افزود.بالطبع از مولفههايي كه در مورد نويسنده بهطور اعم و از آن جمله در مورد مترجم اهميت دارد، نثر اوست. نثر بهآذين يكي از مهمترين داشتههاي او بود و نثري آبديده و محكم و در سطح قابلاعتنايي از جذابيت بود.نكته مهم ديگري كه در كار بهآذين اهميت دارد، وفاداري اوست به آنچه نويسنده در زبان مقصد نوشته. اين وفاداري را ميتوان در مقايسه ترجمههاي او با ترجمههاي ديگران از آثار مشترك ديد. يكي ديگر از كساني كه جز او «دن آرام» شولوخف را ترجمه كرده، احمد شاملو است. اگرچه شاملو به واسطه شاعر بودن، وامداري بيشتري از شعر در ترجمههايش دارد و هم البته جايگاهش در شعر و ادبيات معاصر فارسي انكارپذير نيست، اما شايد همين آزادي ناشي از شاعر بودن در كاربري از زبان است كه سببساز عبور شاملو از متن اصلي ميشود. به عبارتي شاملو وجه شعري خود را به ترجمه تحميل ميكند. در ترجمه شاملو سايه مترجم و جهان شعرياش بر اثر سنگين است. سايهاي كه اگرچه در جاهايي در نوع خود به زيبايي اثر علاوه ميكند، اما در ازاي آن، فرم و محتواي آن را از خود متاثر ميكند و اين به نوعي، با مقوله وفاداري به متن اصلي در تعارض است. چيزي كه بهآذين و ديگران در عالم ترجمه به فارسي، به درستي از آن برخوردار بودهاند.