كوتاه درباره جاناشتاينبك به بهانه انتشار مجموعه «جنايت»
نويسنده قشر فرودست
رسول آباديان
كساني كه آثاري بزرگ چون «خوشههاي خشم» يا «موشها و آدمها» را خواندهاند، بدون شك با جهاني از روايت داستاني مواجه شدهاند كه هيچگاه رنگ كهنگي به خود نميگيرد. «جاناشتاينبك» نويسنده سادهنويس اما عميق است كه ذهنيت و زندگي مردمان طبقهپايين در عصر خودش را دستمايه خلق آثارش قرار داده است. آثاري كه هنوز هم در رديف پرفروشهاي بازار كتابهاي ادبي در جهان هستند. خبر خوب براي دوستداران آثار اين نويسنده امريكايي اين است كه به تازگي مجموعهاي شامل 4 داستان منتشر نشده از او به بازار كتاب آمده است؛ داستانهايي چون «جنايت، بلدرچين سفيد، تسمه و خودپاسبان» داستانهايي با همان حال و احوال آثار پيشين و تاثيرگذار نويسنده امريكايي. در بخشي از داستان «بلدرچين سفيد» ميخوانيم:
«فضاي كبود باغ به ارغواني گراييد. غنچههاي گلهاي آويز مانند شمعهاي كوچك ميدرخشيدند. در اين هنگام بود كه سايهاي خاكستري از ميان علفهاي وحشي بيرون آمد. دهان مري باز ماند. از ترس، مثل فلجها نشست. گربهاي خاكستري از ميان علفهاي وحشي مرگبارانه بيرون خزيد به سمت حوضچه و پرندگان در حال آب خوردن خزيد. مري وحشتزده خيره شد. دستش را به سمت گلوي منقبضش برد. سپس از حال فلجي بيرون جست. جيغ وحشتناكي كشيد. بلدرچينها با بالزدنهاي سريع پركشيدند. گربه به ميان علفها برگشت. مري همچنان و مدام جيغ ميكشيد. هري فريادزنان از خانه بيرون دويد: «مري چي شده، مري؟» نكته جالب توجه درباره اين داستانها، فضاي ساده و صميمي آنهاست. فضايي كه در اوضاع و احوال وضعيت كتابخواني كشور بهشدت مورد نياز است. داستانهاي اين مجموعه مانند ديگر آثار اشتاينبك، به شدت در جذب خواننده موفق هستند. داستانهايي با درونمايههايي انساني كه خيلي زود حس همذاتپنداري مخاطب را تحريك ميكنند. يكي از منتقدان ادبيات داستاني درباره اين نويسنده گفته كه او در شاهكار خود يعني رمان «خوشههاي خشم» به امريكاييها ياد داد كه چگونه با افراد مورد ظلم، طردشدگان و محرومين احساس همدردي كنند. اين رمان بسيار شناخته شده و پرطرفدار از اشتاين بك، همانند كتاب «كلبه عموتم» نوشته هريت بيچر استو و ساير كتابهايي كه توسط نويسندگان فعال در امور اجتماعي به رشته تحرير درآمدند، به گونهاي بر اجتماع خود و آراي مردم تاثير گذاشت كه كتابهاي انگشتشماري توسط ساير نويسندگان مدرن امريكايي موفق به اين كار شدند. اين داستان حماسهگونه درباره خانوادهاي است كه در دوران ركود مجبور به مهاجرت به كاليفرنيا ميشوند، درست مثل قصه ضدِ بردهداري هريت بيچر استو، به زبانهاي عديدهاي ترجمه شده و تعداد چاپهاي بيشماري را تجربه كرده است. ميتوان گفت نماي 4 داستان منتشر شده در مجموعه «جنايت» كه منتشر شدهاند نيز درونمايهاي شبيه به آثار مردمگراي نويسنده دارند. داستانهايي كه وجوه پنهان زندگي فرودستان امريكايي را با نگاهي شفاف ارايه ميدهند. اشتاينبك در اين داستانها، بازهم همان نويسنده سادهنويس و پرطرفدار است كه آثارش در عين سادگي داراي شگفتيهايي از قدرت خلق آثار ادبي هستند. مجموعه فوق را مهرداد وثوقي ترجمه كردهاست.