نياز به آرامش و گفتوگو
رضا مختاري اصفهاني
اين روزها ايران رنجور و زخمخورده و داغدار است. شايد شعاري و احساسي تلقي شود، اگر از مام وطن گفته شود و رنجي كه از فرزندانش در گروههاي مختلف ديده است. اما اين سخن شعار نيست. آنچه در اين ميان مغفول مانده، ايران و منافع، امنيت و يكپارچگي آن است. فرزندانش گويي بر سر ميراثش به نزاع با يكديگر برخاستهاند. ايرانيان در نزاع با يكديگر خطر انيرانيان (غيرايرانيان) را به فراموشي سپردهاند. ايران مانند درخت سرو اگر استوار مانده، به جهت انديشهاي است كه مبناي تفكر ساكنان آن را تشكيل داده است. ساكنان ايران و مهاجران به آن براي بقا در اين سامان و ماندن تلاش ميكردند. سعيشان بر اين بود ايران را سرزميني براي زيستن سازند. از همين رو در مقابله با كمآبي به ابداع قنات روي آوردند و در مقابله با هجوم اقوام بيگانه به ساخت دژ و بارو همت گماشتند. نياكانمان به ايران انديشيدند و بقاي آن در صحنه تاريخ. آنان در پي آن بودند ايران سهمي در تمدن بشري داشته باشد و جايگاهي در جهان انساني. ايران با فرزندانش تجربههاي بسيار پشت سر گذاشته تا به فرزندان امروزش رسيده است. همانگونه كه امروزه ما درباره پيشينيانمان قضاوتهايي از نيك و بد داريم، فرداييان هم درباره امروزيان قضاوت خواهند كرد. ايران امروز به جاي نزاع نياز به آرامش و گفتوگو دارد؛ آرامشي كه در آن صداها شنيده شود و فريادها جاي خود را به گفتوگو و مدارا دهد. در فريادزدن و دادكشيدن صداهاي اهل مدارا و صلح شنيده نخواهد شد.
صداي نخبگان فكري به محاق ميرود و غوغاييان بر كرسي حجيت خواهند نشست. در اين ميان احساس جاي منطق را خواهد گرفت و نزاع جاي مصالحه را. ايران در تاريخ و فرهنگ خود هم فردوسي داشته، هم مولوي و نظامي، هم سعدي و حافظ. اينان به ايرانيان آموختهاند هم بايد اهل حماسه بود، هم اهل مدارا و عشق و هم اهل مدنيت و احساس. اينان چارچوب فكري فرهنگ و تمدن ايرانيانند و چه خالي است امروزه وجود چنين انديشههايي در پيرامونمان. به قول دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن: «به ايران بينديشيم». او خود نه در سخن كه در عمل به اين سخن وفادار بود و هست. اسلامي ندوشن در اسفندماه 1357 نامهاي به مهدي بازرگان، نخستوزير دولت موقت انقلاب نوشت و از منظر يك نخبه و روشنفكر به نقد آنچه در جريان بود و آنچه پيشبيني ميكرد، پرداخت.
اين نامه اما نه سرگشاده كه خصوصي نوشته شد و كسي از آن اطلاع نيافت. به مناسبتي اين نامه را ديدم. سالها پس از نگارش اين نامه، با دكتر اسلامي ندوشن ملاقاتي داشتم. از او درباره عدم انتشار عمومي آن نامه برخلاف رسم آن زمان پرسيدم. استاد پاسخي داد كه براي امروزيان نيز سرمشق است: «در فضاي آكنده از بحران و خشونت و تنش كه بعضي از مناطق ايران مانند كردستان با خطر تجزيه مواجه بودند، نخواستم صداي مخالفت و تنش باشم. آن نامه را براي تاثيرگذاري به مهندس بازرگان نوشتم نه براي هياهو.» (نقل به مضمون) بار ديگر به اين سخن بينديشيم: «به ايران بينديشيم.»