• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4562 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۴ دي

وقايع ‌اتفاقيه و مانسور

فريدون مجلسي

در زمستان 1881 ميلادي روزنامه وقايع ‌اتفاقيه به عنوان روزنامه‌اي با انتشار نسبتا با دوام در دارالخلافه تهران به چاپ رسيد. انتشار روزنامه بعد از تشكيل چند وزارتخانه نماد ديگري از گرايش شاهان مستبد قاجار به ظواهر تجدد بود. وقايع اتفاقيه نخستين روزنامه ايران نبود؛ در واقع همان‌طور كه نخستين قدم‌هاي گرايش به مدرنيته بر اثر آشنايي و علاقه عباس‌ميرزا به توسعه اجتماعي و فرهنگي اروپا برداشته شد، انتشار نخستين روزنامه ايران را نيز مي‌توان حاصل دورانديشي او دانست. عباس ميرزا در سال 1815 يعني پس از جنگ اول ايران و روس گروه دوم دانشجويان ‌ايراني را براي تحصيل به انگلستان اعزام كرد.

يكي از آنان ميرزا صالح شيرازي بود كه زبان‌هاي انگليسي و فرانسه و صنعت چاپ آموخته بود و در سال 1837 در زمان محمدشاه قاجار نخستين روزنامه ايران را به صورت ماهانه و با ترجمه برابر نهاد‌نيوز پيپر به نام «نامه اخبار» منتشر كرد. ‌با توجه به دوران بي‌نظم صدارت حاج ميرزا آقاسي انتشار اين روزنامه مرتب نبود و معلوم نيست از چه زماني متوقف شد. ناصرالدين‌شاه در سال 1848 ميلادي در جواني با كمك ميرزا تقي‌خان، اميركبير بعدي به سلطنت رسيد. در واقع اين ميرزا تقي‌خان دست‌آموخته عباس ميرزا و قائم‌مقام بود كه برنامه‌هاي جدي‌تر تجدد را در ايران پي گرفت، به تاسيس مدرسه دارالفنون همت گماشت، سازمان اداري را نظم بخشيد ‌و از جمله مانند فرنگ براي ايران نيز انتشار يك روزنامه واقعي‌تر حاوي «اخبار دارالخلافه» ‌را ترتيب داد كه از شماره بعد نام «وقايع اتفاقيه» به خود گرفت. اين روزنامه از زمستان 1851 منتشر شد. ‌بهاي روزنامه ده شاهي بود كه طبق مقالات ‌قابل جست‌وجو در شبكه معادل بهاي نيم‌من گوشت بوده است. چند ماه بعد اميركبير كشته و خبر دروغ بيماري و وفات او در شماره 49 همين روزنامه منتشر شد. كسي كه فرمان قتل امير را به كاشان برد، ميرزا عليخان اعتمادالدوله مقدم بود كه از قضا فرزندش محمدحسن خان اعتمادالسلطنه مترجم‌باشي ناصرالدين‌شاه و نويسنده «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» بود.

بديهي است روزنامه اخبار ظل‌الله نمي‌توانست مطلبي خلاف ميل او منتشر كند، اما با توجه به انتشار آن توسط اعضاي حكومت و رعايت شوونات درباري نيازي هم به سانسور نبود. اما شيوه ديگري كه در ساليان بعد به طنز نام مانسور به خود گرفت يعني فرمايشي بودن برخي مطالب مرتبا در آن اعمال مي‌شد. يكي، دو صفحه از روزنامه كوچك به اخبار و سكنات و سفرهاي ظل‌اللهي اختصاص يافته بود. مانسور را در كاربرد انشاي الزاما چاپلوسانه روزنامه در صفات و محاسن شاه مي‌توان جست. البته بعدها جاي خالي سانسور به همت حكومت‌ها به خوبي پر و تكميل شد و تداوم يافت تا زماني كه ديگر حتي نياز به محرمعلي خان دوران پيشين منتفي و اين وظيفه به امري داخلي در سازمان روزنامه و سبك و سنگين كردن و به عبارت ديگر غربالگري مطالب تبديل شد، زيرا عدم توجه به اين مهم مي‌توانست موجب حكم تعطيلي روزنامه و بيكاري روزنامه‌نگاران و ابواب جمعي و زيان‌هاي ديگر شود.

همان‌طور كه گفتيم مبلغ ده شاهي يعني نيم‌من گوشت بيش از 100 هزار تومان كنوني براي روزنامه‌اي با تيراژ 700 تا 800 نسخه مبلغ گزافي بود، اما اراده شاهانه اين مساله را نيز حل و بقا و تداوم انتشار روزنامه را تضمين كرده بود، به اين معني كه فهرستي از رجال و صاحبان مقام و منصب را ملزم به خريد روزنامه كرده بود.

كتابخانه ملي ايران مجموعه 10 سال 1261 تا 1271 شمسي از آن روزنامه را كه بعدا «روزنامه دولت عليه ايران» نام گرفت در 4 مجلد گردآوري كرده است. شنيده‌ام كتابخانه كنگره امريكا نيز مجموعه‌اي از شماره‌هاي آن روزنامه را در اختيار
دارد.

آستان قدس رضوي هم مجموعه‌اي از 39 شماره دست‌نويس آن روزنامه را در اختيار دارد. با وجود دولتي بودن و زبان چاپلوسانه مانسوري، آن مجموعه حاوي اخبار و اطلاعات جالبي از روند وقايع دربار و دولت در آن عصر است. اعتمادالسلطنه مترجم‌باشي مرتبا روزنامه‌هاي دريافتي از فرنگ را براي ناصرالدين‌شاه مي‌خواند تا در جريان اخبار و وقايع خارجي باشد. آن اخبار در «روزنامه دولت عليه ايران» نيز انعكاس مي‌يافت و كتاب بسيار جالب «خاطرات اعتمادالسلطنه» را نيز مي‌توان محصول جانبي «روزنامه دولت عليه ايران» دانست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون