ادامه از صفحه اول
جوان خام
او حتي اگر نظراتش را در توييتر مينوشت يا براي يك جمع تلگرامي سند ميكرد، باز كسي نميتوانست به نشانه اعتراض به سكوت دعوتش كند ولي وقتي كسي در يك شبكه تلويزيوني حاضر ميشود و مردم مخاطب حرفهايش قرار ميگيرند، بايد نسبت به رسانهاي كه در اختيار دارد، آگاهي داشته باشد. يعني خانم ابوطالبي در غائلهاي كه به وجود آورده، تقصيرش بسيار كمتر از كساني است كه به ايشان فرصت چنين اظهارنظري را دادهاند. من سي و چند سالهام و طبيعتا سالهاي اول انقلاب را به ياد ندارم ولي در فيلمهايي كه از آن زمان باقي مانده، ديدهام تئوريسينهاي انقلاب كه جلوي دوربين حاضر ميشدند، چه كساني بودند. هنوز وقتي اين فيلمها را تماشا ميكنم، حسرت ميخورم كه چطور از آن پيران پخته به اين جوانان خام رسيديم. سعدي جايي در بوستان بزرگوارانه نصيحت كرده: گرت مملكت خواهي آراسته/ مده كار معظم به نوخاسته. سعدي فعال سياسي دهه 80 و 90 نيست كه حرفش را به معني تكرار ملالآور چرخه مديران پير و پاتال در نظر بگيريم. او به تجربه چيزي از اداره يك جامعه انساني دريافته بود كه دستكم ميتوان گاهي به آن فكر كرد. وقتي كشور ناخواسته دچار يك بحران بزرگ شده و رسانههاي خارجي بل گرفتهاند و صبح تا شب فضاي ايران را تيره و تار نشان ميدهند، چگونه ميتوان تريبونهاي مهم را به كساني سپرد كه نميتوانند حرفشان را مزه مزه كنند و به عاقبت چيزي كه ميگويند، بينديشند؟ اداره يك رسانه فقط ساختن استوديوهاي خوش آب و رنگ و دعوت از مهمانان عصباني نيست، خردمندي و عقل و تدبير و هوش هم لازم دارد. ما ميتوانيم با استبداد درونيمان سالها زندگي كنيم ولي قرار نيست دوربينهاي رسانه ملي كه رفته رفته چيزي از ملي بودنش باقي نخواهد ماند، محل انعكاس مستبدان عصباني دروني ما باشند؟ هر جور حساب كنيم، ميبينيم امثال خانم ابوطالبي نبايد در رسانه حضور داشته باشند، اگر هم حضور دارند بايد كاملا كنترل شده، برنامهشان را اجرا كنند و بروند به زندگيشان برسند ولي اينكه چطور در چنين روزهايي فرصت مييابند، جلوي دوربين ظاهر شوند و نمك به زخم مردم بپاشند و حرفهاي عجيب و غريب بزنند، چيزي است كه من يكي عقلم به آن قد نميدهد.
مدير كارتابلي، مدير توييتري
در هر موضوعي اظهارنظر كند؟ چه موقع بايد سكوت كند و چه موقع اظهارنظر. آنچه از رفتار يكي دو تن از دولتمردان ميتوان برداشت كرد اين است كه آنها به خوبي با اتمسفر شبكههاي اجتماعي آشنا هستند و ميدانند در آن بايد چه كنند. براي همين هم به خوبي ميتوانند با توييتها و پستهاي خود جريان بسازند يا تاثيرگذاري كنند. بررسي اين رفتارها براي آن نيست كه سوژهاي براي انتقاد يا حمله به دولتمردي كه در توييتر و اينستاگرام فعال است پيدا كنيم يا آن كه در اين شبكهها حضور ندارد را تخطئه كنيم. مساله اين است كه در دنياي مدرن كنوني كه برخاسته از ارتباطات است و روزبهروز آنچه تحت عنوان دهكده جهاني شناخته ميشد كوچكتر ميشود رفتار در شبكههاي اجتماعي عملياتي نافذ شناخته ميشود. اين موضوع دقيقا در برهه حساس كنوني در كشورمان مبناي بررسي قرار ميگيرد كه يك توييت حكم ريختن هيزم در آتش را يافت و يك توييت ميتوانست حكم ريختن آب بر آتش را بيابد. در ميان آن همه اظهارنظرهاي مختلف در زمان حياتي هيچيك از دولتمردان نتوانستند از اين ابزار براي مديريت افكار عمومي ايران و جهان بهره بگيرند. فرض كنيد در فاصله ساعت 8 شب 19 دي98 تا نيمهشب آن روز يا وقتي كه نخستوزير كانادا نشست خبري گذاشته بود يك توييت با اين مضمون توسط رييسجمهور منتشر ميشد: «ايران آمادگي دارد هر احتمالي را مورد بررسي قرار دهد». يا هر توييت مبهمي كه براي بررسي وضعيت پيشآمده زمان ميخريد. موضوع اين است كه فقط راهاندازي يك حساب كاربري در شبكههاي اجتماعي اهميت ندارد مولفههاي ديگري در اين بازي مهم نقشآفرين هستند.