دانايي ايراني
به عبارت ديگر چگونه است كه چينيها با پيشينه حداقليشان در بضاعتهاي مادي و معنوي همراه با جمعيت تقريبي يك ميليارد و نيمي فقير خود توانستند با اتخاذ يك دورانديشي مسوولانه و استراتژيك در برابر ملت خود در دهه 70 ميلادي اين كشور بزرگ را در يك «مسير خردمندانه و طلايي» رشد و توسعه قرار دهند كه به تدريج در حال تبديل شدن به اقتصاد اول جهاني است و ديگر اينكه آنها در عين حالي كه همچنان ضد امپرياليسم هم هستند، اتمي هم شدهاند، ثروتمند هم شدهاند. به لحاظ نظامي نيز از يك سو نه تنها قدرت اول منطقهاي بلكه قدرت دوم جهاني و تهديدگر اصلي امنيت نظامي، اقتصادي امريكا نيز شدهاند و از سوي ديگر نفر اول بزرگترين اقتصاد جهان يعني امريكا را هم به بزرگترين بدهكار مالي خود بدل كردهاند. (امريكا در راس بدهي عمومي خارجي خود 3.1 تريليون دلار به چين بدهكار است)، اما شيوه و مدل ضد امپرياليستي ما تنها جز غم و غصه و فقر و فساد و تحريم و جنگ و انفجارهاي پي در پي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، اخلاقي و خانوادگي ارمغان ديگري برايمان در بر نداشته است. آيا «شخصيت ايراني» مسلمان كه در بلنداي تاريخ همواره چون خورشيد درخشان بوده مستحق چنين سرنوشتي است؟ هماينك چين در آغاز هزاره سوم ميلادي با «رويكردهاي خردمندانه» خود بدون جنگ و حتي شليك يك گلوله در آستانه فتح جهان است. چينيها به زودي تمام كليت نظام جهاني اقتصادي دنيا را گرد «راه ابريشم» خود گره زده و جمع خواهند كرد و با كمترين هزينه به «آقايي دنيا» خواهند رسيد و آن وقت ايراني قرنها در پس «انتظار تاريخي» و ناكام خود همراه با پيشينه عظيم تمدني تاريخي، فرهنگي و اسلامي و ثروت عظيم مادي و معنوي خود همچنان براي تحقق آرمانهاي ارزشمند تاريخي خود تنها نظارهگر پرداخت صورتحسابهاي تكراري، سنگين و پي در پي از جيب خود است!