كابوس كيك تولد
مهدي نيكوئي
تولدي زيباست كه كيكش زيبا باشد. كيك خوشطعم، احتمالا مهمترين شناسه يك تولد به ياد ماندني است. كيك را كه ميآورند، حتي كسي كه ترشيپسند است، با بشقابي در دست، به خط ميشود. اما در همين لحظات، ممكن است يك وگان كنار ايستاده باشد و محترمانه بشقاب كيك را رد كند.
او هم مثل ديگران عاشق كيك تولد است، اما اين كيك برايش مثل يك كابوس ميماند. او ممكن است اين دومين يا سومين تولدش به عنوان يك وگان باشد و به تازگي فهميده باشد كه در صنعت تخممرغ و لبنيات چه اتفاقاتي ميافتد. در حالي كه كيك را با هياهو به صورت صاحب تولد ميمالند، سر و صداي جوجههاي نري در گوشش طنين مياندازد كه زندهزنده چرخ شده يا در چاه ريخته شدهاند. يكي از دوستانش را ميبيند كه خامه كيك را كنار ميزند تا بيش از اين به كبدش فشار نيايد. يادش ميافتد كه براي شير استفاده شده در همين خامهاي كه خورده، چگونه گاو مادر را به اجبار باردار كردهاند و گوسالهاش را بدون آنكه قطرهاي از شير مادر بنوشد، راهي كشتارگاه كردهاند. كيك نخوردن او و كم خوردن ديگران براي حفظ سلامتيشان باعث ميشود نيمي از كيك اضافه بيايد. همانطور كه به حجم قابل توجه كيك باقيمانده نگاه ميكند، به ياد اتلاف آب و غذاي محصولات حيواني ميافتد كه ميتوانست آب و غذاي چند روز دهها كودك در حال مرگ آفريقايي باشد.
تماشاي يكي، دو مستند يا مطالعه چند كتاب و مقاله باعث شده كه او اكنون بيگانهاي در ميان اعضاي خانواده و دوستانش باشد. در حالي كه همه غرق در سرور و شادي هستند، او نميتواند رشته افكار و تصاوير آزاردهنده ذهنش را كنترل كند. تولد پيش را به ياد ميآورد كه براي فرار از اين عذاب، خريد كيك تولد را بر عهده گرفت و با هزينه خودش يك كيك وگان خريد. خوشحال بود كه چند موجود را از شكنجه و كشتار نجات داده، اندكي به محيطزيست و به بهبود سلامتي عزيزانش هم كمك كرده است. همه گفته بودند كه بهترين كيك عمرشان بوده، اما با شنيدن قيمت، نصيحتها شروع شده بود كه «دارند از دغدغه تو سوءاستفاده ميكنند». هيچ نگفته بود. رضايت دروني خودش كافي بود. آرزو ميكرد كه هنوز دستش به دهنش ميرسيد و ميتوانست اين بار هم كيك را خودش بخرد.