• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4567 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۳۰ دي

ادامه از صفحه اول

ما و ميراث بازرگان

بيش از آنكه مورد مناقشات محض سياسي و ايدئولوژيك قرار گيرد، منبعي براي تاملات نظري در جهت شكل بخشيدن به يك سنت نظري و عملي سياسي به واسطه بحث و نظر فلسفي در حوزه انديشه سياسي و اجتماعي بازرگان، استخراج مباني نظري وي و بحث از نتايج، لوازم و پيامدهاي نظري رويكردهاي وي به حيات اجتماعي و سياسي و بسط اين نتايج و لوازم قرار گيرد. دردها و مسائل بنياديني كه نخستين نخست‌وزير انقلاب ايران نه فقط براي جامعه ايران بلكه براي سراسر عالم اسلام تشخيص داده بود، عبارت بودند از: 1. عقب‌افتادگي فكري و انحطاط ديني و مذهبي و عدم آشنايي مسلمانان با جهان نو 2. استعمار خارجي و عدم وجود استقلال 3. استبداد داخلي و فقدان وجود نهادهاي دموكراتيك. برخي بازرگان را پدر روشنفكري ديني در ايران برشمرده‌اند. در نحوه مواجهه بازرگان با اسلام و سنت تاريخي و معنوي ما نكات بزرگ نظري و در همان حال سياسي و اجتماعي وجود دارد. وي به هيچ وجه به سنت تاريخي، ديني و فرهنگي خودش پشت نكرد و در قامت يك مصلح ديني و مذهبي در ايران ظاهر شد و به ديانت اسلام و باورهاي شيعي باوري عميق داشت و در همان حال معتقد بود كه فرهنگ ديني و معنوي ايراني‌-‌اسلامي با خرافات و عقب‌ماندگي‌هاي بسياري عجين شده است و در مسير خرافه‌زدايي از اصلاح انديشه ديني، به خصوص در جهت وحدت‌بخشي به آگاهي‌ها و تمدن مدرن با تفسير ديني و معنوي از جهان تلاش‌هاي بسيار كرد. دومين درد اصلي و مساله بنيادين بازرگان مساله استعمار خارجي بود. حضور فعال او در نهضت ملي نفت، حمايت مستمرش از دكتر محمد مصدق، رهبر بزرگ و برجسته نهضت ضداستعماري ايراني كه از نقش و اثرگذاري تاريخي در ظهور نهضت‌هاي ضداستعماري در سراسر جهان، به خصوص در خاورميانه برخوردار بوده است و شركت بازرگان در نخستين كابينه مصدق و پذيرش مسووليت رياست هيات خلع يد از شركت نفت انگليس همه و همه جهت‌گيري ضد استعماري‌ وي را به خوبي نشان مي‌دهد. با وجود همه اين اختلاف اساسي، بازرگان و يارانش هيچ يك حاضر نشدند به زير بيرق استعمار و قدرت‌هاي جهاني رفته و در مقام يك اپوزيسيون از امكانات، بودجه‌ها و رسانه‌هاي نظام سلطه براي ابراز مخالفت‌هاي‌شان با حكومت ملي كشورشان بهره برند، بلكه آنان در اين كشور ماندند، تضييقات و آزار و اذيت‌ها و زندان را به جان خريدند و نهايتا نيز در همين سرزمين جان به جان‌آفرين تسليم كردند، اما چارچوب‌هاي اساسي كنش سياسي در كشور را فرو نريختند و مرزها را مخدوش نكردند و از اين طريق تيغ به دست زنگي مست استبداد داخلي نسپردند. سومين مساله بازرگان استبداد داخلي و فقدان وجود نهادهاي دموكراتيك در كشور بود. اين مساله كماكان مساله بخش وسيعي از جهان، از جمله عالم اسلام و به خصوص جامعه خود ماست. در شرايط كنوني كشور ما نيز تلاش به منظور نيل به نهادها و جامعه‌اي دموكراتيك به گفتمان غالب اكثر روشنفكران، دانشگاهيان و جوانان جامعه تبديل شده است. اينجانب، به‌رغم احترام به همه كوشش‌هاي مستمر مهندس بازرگان و همه روشنفكراني كه دغدغه آزادي و نيل به جامعه دموكراتيك را دارند، ليكن نمي‌توانم از بيان اين حقيقت خودداري ورزم كه بازرگان بزرگ نيز، همچون خيل انبوه روشنفكران، دانشگاهيان و جوانان ما هرگز درنيافت كه نيل به آزادي‌هاي اجتماعي و سياسي و تحقق يك جامعه دموكراتيك امري صرفا فرهنگي يا حتي امري سياسي نيست، بلكه حاصل ظهور جامعه مدني و اين امر خود حاصل مناسبات اجتماعي و اقتصادي بنيادي‌تري است كه طي يك تاريخ چند قرنه در جوامع غربي روي داده و اين مناسبات منجر به ظهور نهادهاي دموكراتيك شده است. ليكن تاريخ جوامعي همچون جوامع ما از اساس با تاريخ كشورهاي غربي متفاوت است. بازرگان بزرگ و يارانش، درست همچون بخش عظيم جامعه روشنفكري و اپوزيسيون ما هرگز درنيافتند كه آزادي و دموكراسي، بيش از آنكه يك امر فرهنگي، روان‌شناختي يا اخلاقي و تابعي از نيات و انگيزه‌هاي حكومتگران مستبد باشد، نحوه‌اي از واقع‌بودگي و هستي اجتماعي است و تا زماني كه اين واقع‌بودگي و هستي اجتماعي تغيير نيابد، انقلاب‌هاي سياسي و سرنگوني حكومت‌ها نيز نمي‌توانند آزادي، دموكراسي و نهادهاي دموكراتيك را به ارمغان آورند.

اما در بازرگان بزرگ و منش سياسي وي دو ويژگي وجود داشت كه براي امروز ما بسيار درس‌آموز است و متاسفانه اين دو ويژگي در اكثر نيروهاي منتقد نظام سياسي در شرايط كنوني ديده نمي‌شود:

1. اولا، بازرگان و دست‌پروردگانش هيچ‌گاه حاضر نبودند به توجيه حركت در مسير تحقق آرماني‌- از نظر من، در شرايط كنوني، توهمي‌- به نام آزادي و دموكراسي «موجوديت كشور» را به خطر اندازند. ليكن، بسياري از نيروهاي منتقد و اپوزيسيون ما در شرايط كنوني فراموش كرده‌اند كه آرمان‌هاي دموكراتيك يا عدالت‌خواهانه تنها و تنها زماني از امكان و شانس تحقق برخوردار خواهند بود كه كشوري به نام ايران، در كليت و تماميتش باقي بماند و در صورت به خطر افتادن جدي موجوديت كشور نه از تاك نشان خواهد ماند از تاك‌ نشان.

2. ثانيا، بازرگان و يارانش، هرگز آماده نبودند به بهانه و توجيه مبارزه سياسي آنچنان بر طبل دوقطبي شدن جامعه و قرار دادن برادر در برابر برادر بكوبند تا آنجا كه وحدت ملي و روح مشترك ما آنچنان آسيب ببيند كه در شهرها و خيابان‌هاي كشور بخشي از مردم در برابر بخش ديگري از مردم، يا بخشي از جوانان و دانشجويان در برابر بخشي ديگر صف‌آرايي كرده، زمينه‌هاي درگيري‌هاي خياباني را فراهم آورند.

به گمان بنده، براي بازرگان و دست‌پروردگانش كشور شدن كشور و ايران شدن ايران شرط ضروري تحقق هر گونه آرماني، از جمله آزادي، عدالت و توسعه بوده است و به يقين ما نيز بايد چنين بينديشيم و چنين عمل كنيم.

 

باشد كه سيل بهانه‌اي شود

ضريب اعتبارات استان را به نحو قابل توجهي افزايش دهند، اختيارات تصميم‌گيري مديران و مديريت استان و جرات ريسك‌پذيري آنان را افزايش و طرح‌هاي ملي و زيربنايي تعريف شده براي استان در زمينه آب و خاك و بنادر، راه و راه‌آهن، تامين آب، آبرساني و گازرساني و زيرساخت‌هاي توسعه، توليد و سرمايه‌گذاري و جلب مشاركت بخش خصوصي و بخش‌هاي عمومي غيردولتي را مورد حمايت ويژه قرار دهند. باشد يك بار براي هميشه تصميمي اصولي و اساسي براي برون‌رفت اين استان پرظرفيت از محروميت و عقب‌ماندگي اتخاذ و مشكلات و موانع توسعه استان به صورت همه ‌جانبه مرتفع و انگيزه كار و تلاش و مشاركت و سازندگي در مردم خوب استان بازسازي شود و شاهد روزها و سال‌هاي خوش براي آنان در مسير عدالت و برخورداري از نعمات الهي باشيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون