كيستيم ما؟ چيستيم ما؟
غلامرضا ظريفيان
دكتر غلامحسين زرگرينژاد يكي از برجستهترين و پركارترين اساتيد تاريخ ايراني در سالهاي پس از انقلاب است. برخي افراد پرنويس هستند و آثار فراواني دارند، اما كتابهايشان كممحتوا يا بيمحتوا است، اگر به فهرست تاليفات و تصحيحات و كارهايي كه در زمينه كتابهاي درسي است بنگريم، اذعان ميكنيم كه ايشان هم زبدهنويس است و هم پركار و در عين حال پرمحتوا، به گونهاي كه برخي از آثار او به درسنامه دورههاي تحصيلات تكميلي بدل شده است و
هر قدر هم كه زمان گذشته به اين درسنامهها احساس نياز بيشتري شده است.
دكتر زرگرينژاد تعريف ويژهاي از علم تاريخ دارد كه صرفا در حد تعريف باقي نمانده است. در برخي از صاحبنظران و پژوهشگراني كه در حوزه تاريخ فعاليت ميكنند، شاهديم كه مباحث نظري كه مطرح ميكنند با كارهايي كه در حوزه عمل انجام ميدهند، با يكديگر انطباق ندارد و دوگانگي وجود دارد، يعني مباني نظريشان در آثار تاريخيشان تسري پيدا نكرده است، در حالي كه در دكتر زرگرينژاد چنين نيست. زرگرينژاد معتقد است كه علم تاريخ بررسي روشمند حيات اجتماعي انسان در گذشته براي فهم اكنون است. تسري و بسط اين ديدگاه به تاريخ را در آثار دكتر زرگرينژاد هم ميتوان ديد، يعني در اطراف پرسشها و نيازهاي اكنون بدون اينكه دچار افسونزدگي شود، به تاريخ ميپردازد.
هويت جامعه امروز ايران متاثر از دو جريان تاريخي است، نخست جريان تاريخي كه از قبل از اسلام شروع ميشود، اما صورتبندي و مفصلبندي و هويت جديدش با اسلام و تلفيقي كه ايجاد ميشود، متاثر است و در نتيجه فهم اسلام بخش مهمي از هويت امروز ماست. درنتيجه فهميدن و فهماندن تاريخ صدر اسلام اهميت بسياري مييابد. توجه به اين جريان تاريخي بهويژه در كتاب تاريخ صدر اسلام دكتر زرگرينژاد مشهود است. البته اين كتاب ادامه دارد و بايد منتظر مجلدات بعدي آن ماند. اما در همان كتاب نيز به پرسشهاي جدي تاريخ صدراسلام ميپردازد و بسياري از مشهورات متعارفي كه مورخان صدر اسلام حتي مورخان جديد به آنها تكيه ميكنند، بهطور جدي به چالش ميكشد و سوالهاي جدي در مقدمه اين كتاب مطرح ميكند و تلاش ميكند به اتكاي اين چالشهاي جدي و رجوع به منابع اصلي به صدر اسلام بپردازد. براي نمونه يكي از كتابهاي ماندگار دكتر زرگرينژاد، «نهضت امام حسين(ع) و قيام كربلا» است كه در نوع خودش كمنظير است. ايشان در مدخل قضيه با وسواسي علمي سراغ نقد جدي روايتگر واقعه كربلا يعني ابي مخنف ميرود و سپس براي بررسي اين واقعه، به بنمايهها و شالودهها ميپردازد و ميكوشد به اين پرسش پاسخ دهد كه چه شد كه تاريخ مسلمانان، 50 سال بعد از رحلت پيامبر(ص) به حادثه كربلا ختم شد و آن بنمايهها را در ابعاد مختلف با اتكا به منابع بررسي و نقد ميكند. اتفاقا در همين كتاب به دقت برخي مشهورات شايع تاريخي را به نقد ميكشد.
جريان دومي كه در شكلگيري هويت امروزي ايرانيان تاثيرگذار بوده، فرهنگ و انديشه مدرن است كه از پيش از مشروطه شروع ميشود. دكتر زرگرينژاد با پرسشهاي جدي و توجه به فهم اكنون سراغ تاريخ قاجاريه ميرود و رسائل و سياستنامههاي آن دوره را مورد بررسي قرار ميدهد و تلاش ميكند مساله تاريخ مدرن ما را باتوجه به فهم اكنون و پرسش از آن بنمايهها و ارايه دستمايههاي جدي براي فهم مشروطه پاسخ دهد، بنابراين بخش مهمي از تحولات سياسي و اجتماعي و فرهنگي روزگار ما معطوف به اين دو جريان بزرگ و مهم تاريخي است و دكتر زرگرينژاد هم با پرسش اكنون، يعني «كيستيم ما؟ چيستيم ما؟» سراغ اين دو جريان مهم ميرود و ميكوشد نقادانه و با بهرهگيري از منابع، بهطور روشمند و تاريخي به اين دو پرسش بپردازد.
ويژگي ديگر دكتر زرگرينژاد آن است كه بهشدت اهل وسواس است و با حساسيت و دقت سراغ منابع و موضوعات ميرود و ميكوشد به مساله از زواياي مختلف بنگرد و تا زماني كه آن را به خوبي وارسي نميكند، وارد طرح مساله نميشود. اين دقت و وسواس را هم در تدريس و هم در تحقيقاتش ميتوان ديد.
ديگر خصلت دكتر زرگرينژاد اشراف به منابع است. يكي از مشكلات امروزين دانشجويان دورههاي تحصيلات تكميلي و حتي اساتيد جوان، آن است كه كمتر به منابع گذشته اشراف دارند و آنها را به خوبي نخواندهاند و به ضرورت يعني براي پاياننامهها و مقالات سراغ آنها رفتهاند و بيشتر به نظريهها و مدلها و تئوريهاي جديد پرداختهاند. يك اشكالي كه به برخي قدماي ما وارد است، اين است كه با نظريهها و مدلها و دانش جديد كمتر آشنايي دارند. دكتر زرگرينژاد تلاش كرده اشراف قدما به منابع را داشته باشد، او زبان عربي را به خوبي ميداند و سراغ منابع اصلي ميرود. اما در عين حال مرعوب اين منابع نشده است. گاهي برخي محققان در مواجهه با مورخان بزرگ مثل مسعودي، ابن قتيبه، طبري و... گرفتار آنها ميشوند. اما زرگرينژاد مرعوب مورخان پيشين نشده، هم از آنها به خوبي استفاده كرده و هم بهطور جدي به نقد منابع پرداخته است، در عين حال كه عظمت و ارزش آنها را ناديده نميگيرد. زرگرينژاد همچنين معتقد است كه تاريخ يك علم مستقل است و بايد با روش تاريخي سراغ آن رفت و نبايد با روش كلامي يا فلسفي به تاريخ پرداخت. دكتر زرگرينژاد در پرداختن به تاريخ روشمند است و به مباحث روشي مسلط است. در عين حال دانش خود را محدود به تاريخ نكرده و تاملات جدي فلسفي نيز دارد و كلام را خوب خوانده است. دانش او در عرصههاي مختلف فلسفه، كلام، جامعهشناسي، اقتصاد، روانشناسي و... كمك ميكند كه مسائل تاريخي را تكبعدي ننگرد و به مسائل تاريخي نگاه زمينهاي داشته باشد. از اين حيث ميتوان او را با تاريخنگاران مكتب آنال مقايسه كرد. يعني به تاثير امور غيرتاريخي به تاريخ توجه دارد.
همچنين به ويژه با مطالعه آثار تاريخ اسلامي دكتر زرگرينژاد به تعلق ديندارانه او پي ميبريد و به عظمت پيامبر اسلام (ص) و امام حسين(ع) در آثار او
بر ميخوريد. در عين حال زرگرينژاد درگير خلط كلام و تاريخ نشده است. براي او كلام مهم است، اما آن را در جاي خودش استفاده ميكند.
دكتر زرگرينژاد در تشخيص استعداد دانشجويان يد طولايي دارد و دانشجوپرور است. بسياري از دانشجويان او امروز محقق و استاد دانشگاه هستند. البته دكتر زرگرينژاد در مسائل علمي بيتعارف به نقد ميپردازد، بهگونهاي كه برخي دانشجويان از صراحت لهجه او در مباحث علمي تعجب ميكنند. اين صراحت و جديت به فهم عميق تاريخي كمك ميكند. در عين حال دكتر زرگرينژاد يك دانشگاهي محض نيست و به ويژه تعلقات عدالتخواهانه دارد و التزام اجتماعي دارد و نسبت به مسائل پيرامون و بهخصوص ايران و دين درست دغدغه دارد.
در پايان اينكه دكتر زرگرينژاد به دليل شخصيت متواضعي كه دارد و اهل خودنمايي نيست، قدرش مجهول مانده است. اگر به دقت كاويده شود، در مييابيم كه زرگرينژاد در عداد بزرگان تاريخنگاري معاصر ما است. البته اين روحيه متواضع و فروتن دكتر زرگرينژاد خود قابل قدرداني است، اما در عين حال سبب شده اين شخصيت كمتر مورد بهرهبرداري قرار بگيرد. مخلص كلام آنكه زرگرينژاد از قدماي خود خوب آموخته، با تاريخ به شكل جدي روبهرو شده و روشمند و مسالهمند و با دانش معين گسترده و عميقي سراغ تاريخ رفته و به هدف فهم اكنون به تاريخپژوهي پرداخته است و آثاري كه نوشته متناسب با مسائل امروز ما است كه هم آثار خوبي از خود به جاي گذاشته و هم دانشجويان خوبي را پرورش داده است. پژوهشگر تاريخ