• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4568 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱ بهمن

چرا جنگ سرد امريكا و چين متفاوت خواهد بود؟

ترجمه: هديه عابدي

دومين جنگ سرد زماني آغاز شده است كه احساسات و خشم رسانه‌هاي اجتماعي موجب تشديد نگراني‌ها شده و اين تازه اول كار است. هدف اين جنگ نيز مانند جنگ سرد نخست ميان امريكا و شوروي، پيروزي معكوس است؛ هدف آن شكست چيني‌ها نيست بلكه بيرون كشيدن آنها از لانه‌هاي‌شان است، دقيقا همان طور كه ما منتظر مانديم تا اتحاد شوروي از لانه خود خارج شود.

سايت تحليلي خبري «نشنال اينترست» در مقاله‌اي نوشت: امريكا و چين در زمينه‌هايي چون تجارت، فناوري، كنترل نظامي آب‌هاي جنوب و شرق چين و بيش از همه ايدئولوژي و حقوق بشر با يكديگر رقابت دارند. اين دو كشور از گذشته نيز با يكديگر در حال جنگ سايبري بوده‌اند كه شامل حملات چين به سيستم پرسنلي پنتاگون و اسناد مربوط به كشتي‌هاي جنگي امريكا بوده است. تدارك نظامي هر دو طرف، خبر از يك جنگ قدرت بزرگ مي‌دهد. با اين حال هيچ يك از طرفين هنوز آغاز جنگ را به نفع خود نمي‌دانند. خلاصه اينكه، اين يك جنگ سرد است، اما با جنگ سرد ميان امريكا و اتحاد جماهير شوروي بسيار تفاوت دارد. نبوغ فرهنگي و ظرفيت جغرافيايي چين از اتحاد شوروي بيشتر است. آن طور كه جوزف كنراد نويسنده مشهور لهستاني- انگليسي مي‌گويد، خط ساحلي شمال شوروي بيشتر سال يخ زده بود و سرماي بي حد و حصر باعث مي‌شد نوعي حس «شك و بي‌اعتمادي» از هر سو به روح مردم اين كشور تزريق شده و آن را تضعيف كند. در مقابل چين با خطي ساحلي در منطقه‌اي معتدل كه 9 هزار مايل در كنار يكي از خطوط كشتيراني مهم جهان امتداد دارد، يك قاره غني از مواد معدني را تشكيل مي‌دهد و قادر است به قدرتي زميني و دريايي تبديل شود. علاوه بر اين، حكومت 3500 ساله سلسله‌هاي چين - كه مائو تسه‌تونگ آخرين آنها بود - نظمي نهادينه و اعتماد به نفس بالايي را به عنوان ميراث خود براي چين بر جاي گذاشته و اين نظم و اعتماد به نفس بسيار بيشتر از روسيه است. روسيه كالاهاي مصرفي چنداني براي صادرات ندارد. اما در مقابل شبكه تلفن همراه نسل پنجم چين كه شركت هواوي ايجاد كرده با درآمدي حدود 122 ميليارد دلار در سال 2019، رقيب سختي براي امريكاست. پكن همچنين نقش مهمي در زنجيره تامين محصولات الكترونيكي مورد علاقه جهان دارد كه آيفون اپل از مشهور‌ترين آنهاست. اتحاد شوروي سابق تنها مي‌توانست بمب هيدروژني و چند چيز ديگر توليد كند. در حالي كه جنگ سرد قبلي بر سر برتري در بازي نابودسازي هسته‌اي بود، جنگ كنوني بر سر تسلط سايبري و رايانه‌اي شامل محصولات مصرفي و جنگ‌افزارهاي دريايي است، چرا كه جنگ‌هاي دريايي آينده بر سر اين خواهد بود كه كدام طرف مي‌تواند با سيستم نبرد هوشمند خود زودتر سيستم رقيب را از كار بيندازد. جنگ سرد اول بر سر توليدات بزرگ بود؛ گردان‌هاي تانكي و كلاهك‌هاي هسته‌اي. اين‌ بار اما بر سر توليدات كوچك و ميكروسكوپي است؛ تراشه‌هاي سيليكوني و مدارهاي الكترونيك. در حالي كه جنگ سرد اول، اوج عصر صنعت را نشان مي‌داد، جنگ سرد امريكا و چين نمايانگر مرحله دوم از فرآيند جهاني‌سازي پساصنعتي است. مرحله اول جهاني‌سازي كه به دنبال سقوط ديوار برلين به مدت سه دهه ادامه يافت، موجب متحد شدن كشورهاي جهان و ايجاد طبقه متوسط جديد از طريق تجارت آزاد و تبادل ايده‌ها شد - از شيوه‌هاي مديريت گرفته تا دانش علمي. اما مرحله دوم - كه براي افراد بدبين آشنا به نظر مي‌رسد - در مورد تقسيم كره زمين به حوزه‌هاي مختلف سياسي، تجاري، مصرف كنندگان و فناوري خواهد بود. از اين گذشته، جهاني سازي هرگز آن طور كه ابتدا تبليغ مي‌شد، يك نظم امنيتي عاري از تعارض نبود؛ بلكه صرفا يك مرحله توسعه اقتصادي موقت و خنثي بود. در جنگ سرد اول ريچارد نيكسون، رييس‌جمهور وقت امريكا و هنري كيسينجر مشاور امنيت ملي او روابط خود را با چين نزديك‌تر كردند تا در برابر اتحاد شوروي نوعي توازن قوا را به وجود بياورند. اين ‌بار اما براي ايجاد تعادل در برابر چين، اميد كمتري براي نزديك شدن روابط ميان امريكا و روسيه وجود دارد چرا كه پكن و مسكو برخلاف دو سال منتهي به سفر پنهاني كيسينجر به پكن در سال 1969، اكنون در آستانه درگيري با يكديگر قرار ندارند و متحد هم هستند. اما همه‌ چيز هم نسبت به دوران جنگ سرد اول متفاوت و سخت‌تر نشده است. بعضي چيزها ابدي هستند. ديپلماسي از اهميت ويژه‌اي برخوردار بوده و حقوق بشر همچنان ابزار فشار مهمي است، هر چند كه به اندازه كافي به آن بها داده نشده است. در واقع، جنگ سرد اول شامل چند نشست مهم، معاهدات تسليحات هسته‌اي، خطوط ارتباطي امن و روند حقوق بشر هلسينكي (پايتخت فنلاند) مي‌شد. امريكا و اتحاد شوروي تصميم گرفتند قوانين و مرزهاي بخصوصي را براي مبارزه خود ترسيم كنند تا از دستيابي يكديگر به تسليحات هسته‌اي جلوگيري كنند. با اين حال، دونالد ترامپ، رييس‌جمهور فعلي امريكا براي داشتن يك گفت‌وگوي محدود با چين درباره تجارت، تاكنون از ديپلماسي سنتي گريزان بوده است. ترامپ با تقليل جنگ سرد امريكا و چين و تبديل آن به موضوعي بحث‌برانگيز، اعتماد عمومي كه پس از موضوعات مختلف ايجاد شده بود را براي هيچ و پوچ از بين برد و با اين اقدام موجب جلوگيري از پيشرفت در بحث درياي جنوبي چين، ظلم به ترك‌هاي اويغور مسلمان در غرب اين كشور و ديگر موارد شد. بايد از رنجي كه ميليون‌ها مسلمان در استان سين‌كيانگ مي‌كشند، درس گرفت. هر دو حزب دموكرات و جمهوريخواه در كنگره امريكا در محكوميت رفتارهاي چين در قبال اين اقليت همصدا شده‌اند. اما اين كار هم مي‌تواند عملي قابل ستايش و هم بي‌حاصل باشد، چرا كه ممكن است چين را تشويق كند بر تصميم خود اصرار ورزد. با توجه به آغاز دوباره يك جنگ تجاري و عدم گفت‌وگوي مستمر ميان اين دو رقيب، اقدامات كنگره امريكا براي شي‌جين‌پينگ (رييس‌جمهور چين) صرفا حمله ديگري از سوي اين كشور به مشروعيت چين است. از اين گذشته، در حالي كه مشكل مسلمانان غرب چين براي ما يك مساله حقوق بشري به شمار مي‌رود، اما براي چين موضوعي استراتژيك است. قرن‌هاست غرب چين ضعيف‌ترين و ناپايدارترين بخش امپراتوري داخلي اين كشور بوده و آرام كردن اين منطقه و ساير مناطق مرزي قدرت خاصي به اين كشور مي‌دهد كه در تاريخ نمونه نداشته و به وسيله آن مي‌تواند روي نيروي دريايي خود متمركز شود. بنابراين، برخورد شديد چين با اويغور‌هاي سين‌كيانگ و گسترش نيروي دريايي اين كشور در درياي جنوبي چين و اقيانوس هند با يكديگر در ارتباط است. فايده يك گفت‌وگوي گسترده و اعتمادساز با چين از نوعي كه واشنگتن در تمامي بخش‌هاي مياني و پاياني جنگ سرد با پكن و مسكو انجام داد، اين است كه مي‌توان يك مساله حقوق بشري مانند حل مشكل اويغورها را مطرح كرد، مورد بحث قرار داد و به نتيجه‌اي رسيد كه نه چيني‌ها احساس كنند دارند به دشمن‌شان امتياز مي‌دهند و نه امريكا چنين تعبيري از آن داشته باشد. علاوه بر اين، عدم وجود چنين گفت‌وگوي پايدار و گسترده‌‌ با پكن – كه دولت ترامپ اكنون براي اعتبار خودش هم كه شده مي‌خواهد آن را ايجاد كند- باعث مي‌شود رويكرد ما نسبت به چين به تدريج حالتي كاملا نظامي به خود بگيرد. اين امر مي‌تواند ميان ليبرال‌ها كه به ‌شدت به جنگ سرد اول معتقد بودند تفرقه ايجاد كند. اما تاكيد بر حقوق بشر و آزادي‌هاي فردي – با توجه به سيستم پيشرفته كنترل، پايش و شنود چين - ما را از چنين سرنوشتي نجات خواهد داد. جنگ سرد دوم زماني آغاز شده است كه احساسات و خشم رسانه‌هاي اجتماعي موجب تشديد نگراني‌ها شده و اين تازه اول كار است. هدف اين جنگ نيز مانند جنگ سرد نخست ميان امريكا و شوروري، پيروزي معكوس است: هدف آن شكست چيني‌ها نيست بلكه بيرون كشيدن آنها از لانه‌هاي‌شان است، دقيقا همان طور كه ما منتظر مانديم تا اتحاد شوروي از لانه خود خارج شود. زيرا در مقطعي كه ميانگين سن مردم چين بسيار بالا رفته و همچنان در حال افزايش است، احتمال دارد اين كشور در داخل نيز با تحولاتي روبه‌رو شود، تحولاتي كه به هنگ‌كنگ، امريكاي لاتين و خاورميانه نيز كشيده شده است.

اختلافات اساسي بين دو جنگ سرد وجود دارد. اما ما براي پيروزي بايد روي شباهت‌ها تمركز كنيم. نياز به گفت‌وگوي نامحدود و تمركز بر ارزش‌هاي ليبراليستي در مواجهه با فناوري‌هاي رو به رشد كه هر روز بيش از گذشته زندگي ما را درگير خود مي‌كند. اين جنگ سرد مي‌تواند مانند جنگ سرد 1989 پايان يابد؛ به اين صورت كه ثابت شود نظم داخلي يك طرف جنگ، مقاوم‌تر از طرف ديگر است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون