اعتياد امريكا به مداخله در خاورميانه
ترجمه: هديه عابدي
به نظر ميرسيد دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا بالاخره فهميده است تا زماني كه كشورش درگير جنگهاي بيپايان خاورميانه باشد، نميتواند تهديدهاي چين را از ميان بردارد. اما اين نيز نتوانسته او را از چرخه دايمي مداخله امريكا در خاورميانه دور نگه دارد. وبسايت تحليلي «پراجكت سينديكيت» در مقالهاي نوشت: ترامپ در سخنراني سالانه خود در سال 2019 در كنگره امريكا گفت:«ملتهاي بزرگ در جنگهاي بيپايان شركت نميكنند.» او ايده خوبي در سر داشت و معتقد بود، گرفتاريهاي نظامي در خاورميانه موجب كاهش نسبي قدرت امريكا شده و زمينه را براي عرض اندام چين فراهم كرده است. اكنون كه كمتر از يك سال از سخنراني او ميگذرد، دستور ترور قدرتمندترين فرمانده نظامي ايران (شهيد) قاسم سليماني را صادر كرده و امريكا را تا مرز جنگي ديگر پيش برده است. چنين اتفاقي نشان از اعتياد امريكا به مداخله در خاورميانه هميشه بيثبات دارد.
ديگر هيچ كدام از منافع حياتي امريكا در خاورميانه در معرض خطر نيست. نفت و گاز شيل، امريكا را از لحاظ انرژي و سوخت مستقل كرده است بنابراين حفاظت از منابع نفت خاورميانه بيش از اين يك ضرورت استراتژيك محسوب نميشود. امريكا حتي توانسته است جاي ايران را در تامين نفت خام و محصولات پتروشيمي هند بگيرد، كشوري كه پس از امريكا و چين سومين مصرفكننده بزرگ نفت در جهان است.
با اين وجود امريكا منافع خود را در گرو مقاومت در برابر تلاشهاي چين براي به چالش كشيدن هنجارهاي بينالمللي ميداند. به همين دليل باراك اوباما، همتاي پيشين ترامپ در اوايل دوره رياستجمهوري خود قول «چرخش به سوي آسيا» را داد.
اما اوباما نتوانست تمركز سياست خارجي خود را از خاورميانه برداشته و به سوي آسيا ببرد. به جاي اين كار او در همه جا از سوريه گرفته تا عراق، سومالي و يمن اقدام به مبارزات نظامي كرد. او در سال 2011 با سرنگوني معمر قذافي، ديكتاتور سابق ليبي باعث ايجاد هرج و مرج در اين كشور شد. در مصر نيز او از بركناري حسني مبارك، رييسجمهور وقت اين كشور استقبال كرد.
با اين حال در سال 2013 زماني كه ارتش مصر محمد مرسي، جايگزين منتخب مبارك را سرنگون كرد، اوباما تصميم به عدم مداخله گرفت و از كودتا ناميدن اين اتفاق امتناع و كمكهاي امريكا را موقتا تعليق كرد. اين تصميم نشان از عادت عدم مداخله انتخابي دولت اوباما داشت، رويكردي كه پكن را به عنوان رقيب اصلي ديرينه امريكا تشويق كرد تا در راستاي رسيدن به اهداف خود در درياي جنوبي چين تهاجميتر عمل كرده و 7 جزيره مصنوعي ساخته و آنها را از نظر نظامي تجهيز كند. قرار بود ترامپ اين شرايط را تغيير دهد. او بارها مداخله نظامي امريكا در خاورميانه را به سخره گرفته و آن را اتلاف عظيم پول خوانده است و ادعا ميكند، كشورش از زمان حمله تروريستي 11 سپتامبر 7 تريليون دلار خرج درگيريهاي نظامي كرده است. او در سال 2018 گفت:«ما هيچ نداريم، هيچ چيزي به جز مرگ و تباهي. اين فاجعه است.» استراتژي امنيت ملي دولت ترامپ، چين را يك «رقيب استراتژيك» ميداند، برچسبي كه بعدها تبديل به «دشمن» آشكار شد. او براي مهار خشونت چين استراتژي خاصي در پيش گرفت و منطقه «آزاد» اقيانوس هند و اقيانوس آرام ايجاد كرد كه «از باليوود تا هاليوود» ادامه داشت.
اقدامات ترامپ هنوز هم همان طور كه اغلب اتفاق ميافتد با حرفهاي او در تناقض است. او به رغم رويكرد ضد جنگ خود، دستياران جنگطلبي مانند مايك پمپئو(وزير خارجه امريكا) كسي كه لقب «شاهين شجاع و جاهطلب» را گرفته براي خود انتخاب كرد همچنين جان بولتون، مشاور امنيت ملي سابق كه در سال 2015 در متني نوشت «براي متوقف كردن روند بمبسازي ايران، آن را بمباران كنيد.»
شايد تعجبآور نباشد كه بگوييم ترامپ بيدليل رويكردي خصمانه نسبت به ايران اتخاذ كرده است. اين رويكرد در اوايل رياستجمهوري او به وجود آمد، زماني كه از توافق هستهاي 2015 ايران خارج شد(توافقي كه ايران آن را نقض نكرده بود) و تحريمهاي جديدي عليه ايران اعمال كرد و متحدان خود را متقاعد كرد تا از اقدامات او حمايت كنند. او از ماه مه گذشته ميلادي 16500 نيروي نظامي جديد در خاورميانه مستقر كرده و به جاي درياي جنوبي چين، چندين ناو هواپيمابر به خليج فارس فرستاده است. ترور (شهيد) سليماني نيز بخشي از اين رويكرد بود. سياست او در قبال ايران نيز تقريبا مانند تمامي مداخلات قبلي امريكا در خليج فارس به طرز تحيرآوري تاثير عكس داشته است. ايران اعلام كرده كه بيش از اين محدوديتهاي غنيسازي اورانيوم ذكر شده در توافق هستهاي را اجرا نميكند.
تحريمهاي ترامپ هزينه واردات نفت را براي متحدان امريكا افزايش داده و موجب عميقتر شدن روابط ميان ايران و چين شده است چراكه پكن به واردات نفت ايران از طريق شركتهاي خصوصي ادامه داده و ميلياردها دلار در بخشهاي نفتي، گازي و پتروشيمي اين كشور سرمايهگذاري كرده است.
بعيد است كه دولت ترامپ به اين زوديها تغيير موضع بدهد. در واقع آنها اكنون تعريف جديدي از منطقه اقيانوس هند و اقيانوس آرام ارايه داده و آن را «از كاليفرنيا تا كليمانجارو» توسعه دادهاند، منطقهاي كه شامل خليج فارس نيز ميشود. با ايجاد چنين تغييري، دولت ترامپ در تلاش است تا بهانهاي داشته باشد كه مداخلات كشورش در خاورميانه را در راستاي خدمت به اهداف سياست خارجي خود توصيف كند حتي اگر اهداف او را تضعيف كنند.
تا زماني كه امريكا درگير جنگهاي بيپايان خاورميانه باشد، نميتواند تهديدهاي چين را از ميان بردارد. قرار بود ترامپ اين را بداند. اما به نظر ميرسد، اقدامات دولت او براي ايجاد منطقه آزاد اقيانوس هند و اقيانوس آرام بيشتر ضربهاي به اعتبار امريكا باشد چراكه چرخه دايمي مداخله امريكا در خاورميانه همچنان ادامه دارد.