نمايشگاه آثار نقاشي، حجم و چيدمان سارا كشميري در گالري ژاله برپاست. آثاري كه در گالري به نمايش درآمده است گاه قابهايي هستند كه به ديوار نصب شدهاند و گاه نقاشيها داخل چمداني حبس شده و تحتفشار هستند. حجمها نيز در واقع قطعاتي از چوب هستند كه فرمهايي را در خود دارند و سپس اين فرمها توسط هنرمند به فيگورها و اشكال قابلتشخيص تبديل شدهاند. كشميري در اين آثار تلاش كرده است احساسات و افكار خود را آشكار كرده و در قالب نقاشي و مجسمه به نمايش بگذارد.
گفتوگوي «اعتماد» را با اين هنرمند بخوانيد.
كار روي اين مجموعه را از چه زماني آغاز كرديد و ايده اوليه شما چه بود؟
اين كارها را از حدود دو سالونيم پيش شروع كردم و دغدغه من آن احساسي است كه يك زن در موقعيتهاي مختلف دارد. در واقع موضوع اين مجموعه روبهرو شدن با خودم و ترسي بود كه از اين روبهرويي داشتم. مقصود از «اندروني» درون من است و فكر ميكنم مشكلاتي كه يك خانم به عنوان فرزند، همسر، مادر و هم يك شخص در اجتماع دارد، ميتواند او را تحت فشار قرار دهد و ناگزيرش كند ماسكي به چهره بزند و شايد شخصيتي ديگر از خود نشان دهد. اين چالش و درگيري كه در وجود آدمها است دغدغه من بود و پس از شروع كار بهطور ناخودآگاه اين قضيه برايم مشخص شد كه خود به خود آثارم به سمتي ميرود كه يك تاريكي دروني را نشان ميدهد.
در اين مجموعه آثار نقاشي و حجم وجود دارد. كار را با كدام دسته از آنها شروع كرديد؟
از نقاشي شروع كردم و بعد به حجم رسيدم، زيرا احساس كردم ميخواهم از قالب نقاشي بيرون بيايم و تصاوير را روي حجمها پياده كنم تا تاثيرگذاري آن تشديد شود. نقاشيهاي اولي كه كشيدم ابعادي بالاتر از يك متر داشتند اما بعدا تصميم گرفتم آنها را كوچك كنم زيرا ميخواستم نقاشيها را با عناصر ديگري تركيب كنم و كوچك شدن بومها اين قابليت را به من ميداد كه بتوانم متريالي را كه ميخواهم روي بوم بياورم و كنترل بيشتري بر آن داشته باشم. روي بيشتر نقاشيها عناصري چسبانده شده كه باعث شده است مفهوم مورد نظرم پررنگتر شود و تاكيد بيشتري بر هدف من باشد.
نحوه نمايش تعدادي از نقاشيها نيز متفاوت از شكل معمول است. چرا نقاشيها را اينگونه نمايش داديد؟
چهار نقاشي به شكل قاب ارايه شده است اما چهار نقاشي داخل چمدان قرار گرفتهاند و هدفم اين بود كه حس لهشدن و فشار را با قرارگرفتن تابلو در يك فضاي بسته نشان دهم. در واقع اين چمدانها پستويي براي پنهان شدن ما است. البته چمدانها روي زمين قرار نگرفته و مانند ساير تابلوها به ديوار آويخته شدهاند.
در حجمها از متريال چوب و فلز استفاده كردهايد. اين انتخاب بر چه اساسي انجام شد؟
چوب را به دليل علاقه زيادي كه به آن داشتم انتخاب كردم چون احساس ميكنم ريشه من از طبيعت است و روحم به طبيعت بسيار نزديك است. براساس اين حسي كه از درونم ميآمد چوب را انتخاب كردم و فلز را هم به دليل تضادي كه با چوب دارد به كار بردم. فلز قاتل چوب است و ميتواند مانند تبر به آن برخورد كند. به نظرم اين دو عنصر ميتوانستند در كارها تقابلي با هم داشته باشند و به همين دليل اين دو ماده را انتخاب كردم.
به نظر ميرسد فرم چوب در شكلگيري اين حجمها تاثيرگذار بوده و فرمي كه شما ارايه كردهايد تابع شكل همان قطعه چوب بوده است.
بله در خيلي از موارد همينطور بوده، اما ساخت حجمها با اين ديدگاه اتفاق نيفتاده است. من براي هر كدام از حجمها چندين طرح زدم و قالبهاي مختلف را در آن گنجاندم و از طراحيهايي كه انجام دادم سرانجام يكي را كه به هدفم نزديكتر بود انتخاب كردم.
در واقع ابتدا چيزي را در آن قطعه چوب ميديدم و بعد براساس آن طراحي ميكردم، اما اينطور نبود كه آن چوب اثرم را بسازد بلكه اثر من آن چوب را انتخاب ميكرد.
در اين حجمها نقاشي حضور پررنگي دارد. يعني ما زمينه را به شكل حجمي ميبينيم و جزييات روي آن نقاشي شدهاند. چرا ميخواستيد نقاشي در اين حجمها حضور داشته باشد؟
من از ابتدا كه قطعات چوب را ميديدم، نقاشي روي آنها را هم ميديدم و احساس ميكردم اين نقاشيها ميتواند مفهوم مورد نظرم را پررنگتر كند و مرا به هدف نزديكتر. پيش از اين مجموعه نيز حجمهايي ميساختم كه در آنها اصلا نقاشي وجود نداشت و خود فرم چوب حفظ شده بود، اما اين بار با توجه به موضوع نمايشگاه احساس كردم لازم است كه روي قسمتهايي از حجم را نقاشي كنم تا مفهوم را پررنگتر كند.
موادي كه روي كارها كلاژ شدهاند به صورت اتفاقي انتخاب شدند يا اين كار هدفمند بود؟
از ابتدا در ذهنم بود كه بايد از فلز استفاده كنم و بعد با توجه به موضوع از اشياي گوناگون استفاده كردم. به عنوان مثال در يك اثر قصد داشتم مغز و تفكرات يك انسان را نشان دهم و چيزي كه در ذهنم بود اين بود كه تفكر را به شكل نقطه نقطه روي آن نشان دهم. بنابراين به دنبال فلزي گشتم كه چنان شكلي را نشان دهد. من يك انبار از عناصر فلزي جمعآوري كردم و آنچه را كه مناسب هر كار بود در آن استفاده كردم.
رنگهايي كه در نقاشيها و مجسمهها به كار رفته است گاه طبيعي و نزديك به عناصر اصلي است و گاه رنگهاي چشمگير را استفاده كردهايد. اين پالت رنگي چگونه به وجود آمد؟
در حجمها سعي كردم رنگ خود چوب و فلز را نگه دارم و معمولا از هيچ رنگي روي آنها استفاده نكردم. به همين دليل متريال باعث شد رنگآميزي محدود شود و كمتر از رنگ استفاده كنم تا به بافت و جنس چوب يا فلز خدشه وارد نشود. اما در نقاشي گاه يك آدم را قرمز نشان دادم كه پر از هيجان است و آدم ديگر را سبز نشان دادم كه فضايي آرام و بيدغدغه دارد. تقريبا هر تابلو يك تُن رنگي دارد و فضاي رنگي متفاوتي در آنها وجود دارد.
در بعضي از تابلوها شاهد حضور چند شخص هستيم و به نظر ميرسد هدفي متفاوت از ساير آثار در اينها وجود دارد.
در زندگي خود گاه بعضي آدمها را پررنگتر ديدم يا اينكه خودم را جاي افراد ديگر گذاشتم. در اين آثار ميخواستم به اين موضوع اشاره كنم و چهرههاي مختلف را در كارهايم آوردم زيرا اغلب اوقات ما ناخودآگاه خود را در قالب اشخاص ديگر قرار ميدهيم. يا آن شخصيتها آنقدر تاثير مثبت يا منفي روي ما ميگذارند كه ما رفتارهايمان از آنها متاثر ميشود.
شما اين آثار را براساس درونيات خود به وجود آوردهايد، اما پس از نمايش آنها فكر ميكنيد همچنان اين آثار فقط به شما بر ميگردد يا قابل تعميم به ساير اشخاص نيز هست؟
صددرصد قابليت تعميم به ديگران را دارد. همه ما هراسي از روبهرو شدن با بعضي وجوه دروني خود داريم و ممكن است از بعضي باورهاي خود بترسيم و ناخودآگاه چيزي مغاير با آنچه هستيم نشان دهيم. فكر ميكنم اين دغدغه بسياري از ما هست و با ديدن اين آثار هر كدام از ما ميتوانيم خود را جاي آدمي كه در آن تابلو يا حجم هست بگذاريم زيرا درگيريهايي كه در ذهن همه ما هست در اين آثار ديده ميشود.