• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4572 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۶ بهمن

يادي از اميركاووس بالازاده، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه اسطوره

شاگرد خلف مهرداد بهار

رسول‌ آباديان

 

 

10 روزي مي‌شود كه اميركاووس بالازاده ديگر در ميان ما نيست. چهره‌اي خودساخته و دلسوز در امر پژوهش‌هاي هنري و شناخت اساطير و مدرس ‌دانشگاه در زمينه هنرهاي نمايشي. مواجهه و همكاري من با بالازاده به حدود 20 سال پيش برمي‌گردد. يعني زماني كه مسوول بخش جوان نشريه كتاب هفته‌ بودم. دوستي من و اميركاووس خيلي زود بالا گرفت به ‌طوري كه هر روز بنا به لطفي كه داشت، سري مي‌زد و از هر دري سخني به ميان مي‌آمد. خالق آثاري چون «فرهنگ يك جلدي فارسي معين»، «جنگ، نمايش، اسطوره»، «موسم نور»، «فرهنگ نام ايرانيان»، «پسر شهرزاد» و «مهر و داد و بهار: يادنامه دكتر مهرداد بهار» سال‌ها به دنبال پيوند ريشه‌هاي اساطيري با ادبيات نمايشي مدرن بود. بالازاده زماني كه از ريشه‌هاي نمايشي اسطوره‌ها حرف مي‌زد معمولا شورو نشاطي خاص در چهره‌اش نمايان مي‌شد و از ارتباط كم دانشجويان با اين مقوله گله‌ مي‌كرد. در زمان كار در نشريه كتاب هفته افتخار آن را داشتم كه تعدادي از مقالات او را منتشر كنم. مقالاتي كه معمولا با استقبال زيادي از سوي اهالي هنر مواجه مي‌شدند. دقت نظر بالازاده در امر پژوهش همچنين تعصب‌‌ خاص‌اش به شناساندن ابعاد مختلف اسطوره‌هاي ايراني از او چهره‌اي منحصر به فرد ساخته ‌بود. چهره‌اي كه سال‌ها در محضر مهرداد بهار به كسب دانش پرداخته بود و با تلفيق توانايي‌هاي شخصي‌اش به اين كسب دانش، او را در زمره كساني قرار داده بود كه راه و رسمي تازه در زمينه هنر پيشنهاد مي‌كرد. گرچه خبر درگذشت بالازاده در ميان حجم ‌اتفاقات و خبرهاي ناخوشايند ديگر كمرنگ شد اما تاثيرات مثبتي كه او در دل شاگردانش و در قالب ‌آثارش بر جاي گذاشته را نمي‌توان ناديده گرفت. بالازاده به عنوان مدرس تئاتر و عضو هيات علمي گروه نمايش دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز، مردي همواره خوش ‌برخورد و اميدوار به زندگي بود و هيچگاه از بيماري‌اش براي كسي تعريف نمي‌كرد. بالازاده هميشه نيمه‌پر ليوان را در زندگي مد نظر قرار مي‌داد و هر خاطره و هر حرف و حديث را با چاشني طنز درهم مي‌آميخت. آخرين ديدار من با بالازاده همين چند ماه قبل بود يعني زماني كه براي ديدن يك نمايش به تالار وحدت ‌رفتم. آن روز به ‌طور اتفاقي همديگر را ديديم و مسيري كوتاه قدم زديم و از عسرت ادبيات، مطبوعات و محيط‌هاي دانشگاهي گفتيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون