به بهانه زادروز بهمن فرسي
نويسندهاي در انتظار بازخواني
بهنام ناصري
بهمن فرسي ديروز 86 ساله شد. نويسنده جلاي وطن كردهاي كه در قلمرو هنر و ادبيات فارسي نام مهمي است و اين اهميت را در ميان حوزههاي متنوعي كه در آنها كار ميكرده و ميكند، شايد بيش از همه بتوان در فرسي رماننويس و خاصه نويسنده رمان مهم «شب يك، شب دو» و نيز در مقام نمايشنامهنويسي آوانگارد ديد.
در مورد فرسي بالطبع پيش از هر چيز بايد در مورد رمان پيشروي «شب يك، شب دو» او نوشت. كتابي كه هم از نظر فرم و ساختار ادبي و هم از حيث محتوايي كه بيان ميكند، در دهه 50 رمان ممتازي است و در تاريخ رماننويسي ايراني اثري قابل اعتنا. اهميت رمان آوانگارد فرسي، نه در لايه نخستين اثر كه در جزييات برآمده از اعماق آن جريان دارد. جداي از ساختار اثر و بهره بجاي نويسنده از فرم نامهنگاري، «شب يك، شب دو» روايتگر قصهاي است كه لايههاي زيرين آن نقدهاي زيادي را به تجدد و مظاهر آن در زيست قشر متوسط و از جمله اهالي انديشه و هنر
طرح ميكند.
رمان فرسي به ظاهر روايتگر ناكاميها و شكستهاي آدمي به نام زاوش ايزدان است كه منجر به عصيان او عليه نظامهاي اجتماعي مستقر ميشود، اما در وراي اين شرح مختصر، فرآيندي جريان دارد كه در آن، فرسي خود در مقام نويسنده و عضوي از جامعه روشنفكري، مفهوم نقد از درون را با جسارت و ذكاوتي تحسينبرانگيز محقق ميكند و نقدش متوجه جرياني ميشود كه خود نيز به آن تعلق دارد. اهميت اين رفتار بيش از نقد بودن در نقد از درون بودن آن است. فرسي نه همچون ذهنهاي كاهلي كه به جاي نقد، كليت يك جريان را نفي ميكنند، بلكه در مقام يك روشنفكر تمامعيار، جريان روشنفكري را در كانون نقادي قرار ميدهد. او ترجيح ميدهد آنچه ميبيند بنويسد، نه آنكه نانوشتهاي بيغلط تحويل بدهد. از اينرو بيآنكه مخالفتي با جريان روشنفكري داشته باشد، جسورانهترين نقد را متوجه اين
جريان ميكند.
رمان با مرور نامههاي معشوق (بيبي) توسط عاشق (زاوش) پيش ميرود و لابهلاي اين گذر به مكتوبات باقيمانده از گذشته، تلخيهاي برآمده از سبكي متجدد از زندگي كه راوي زخم خورده آن است، روايت ميشود. روايت رابطه عاشقانه دختري ثروتمند با پسري در جمع روشنفكران و هنرمندان كه در نهايت با سفر دختر به اروپا و ازدواجش در آنجا نافرجام ميماند و پس از آن اين نامهنگاري آنها با هم است كه پرده از زواياي پنهان اين رابطه پرآسيب برميدارد. اين روحيه نقادي راديكال در آثار نمايشي فرسي هم مشهود است. او به خوبي دريافته است كه هنرمند از روحيه انقلابي و راديكال خود را پيش از هر جاي ديگر بايد با فرم و محتواي اثرش پيوند بزند.
عليايحال، بهمن فرسي در همين دو وجه، يعني رماننويسي و نمايشنامهنويسي، از آن دست هنرمنداني است كه منتظر بازخواني و درنگ دوباره و جدي ماست. از شرح كارهايش در مقام نقاش، بازيگر تئاتر و سينما و فيلمهاي دهه 50 داريوش مهرجويي و... در اينجا درميگذرم.