هيپي غمگين ادبيات
اگر چه نبايد از نظر دور داشت كه اين شمايل، مثل هر تصوير ديگري، با واقعيت ناهمخوانيهاي بسياري دارد: براتيگان الكلي، بر خلاف هيپيها، از مواد مخدر دوري ميكرد و چندان با شورشگري و طغيان عملي نسبتي نداشت و همين فقدان خشم در نوشتهها و شخصيت براتيگان، موجب فاصلهاش با نويسندگان نسل بيت شد. گينزبرگ او را الكيخوش ميدانست و فرلينگتي كه نقش بسزايي در معرفي او داشت، براتيگان را نويسندهاي با نثر خام ميشمرد، بچهاي بااستعداد كه بايد منتظر سنآوري و بلوغش ماند. در اين داوريهاي منفي حقيقتي هست، اما مانع از آن نميشود كه در ميان شاهكارهاي ادبي قرن بيستم، كتاب كمحجم و سبكسرانه «صيد قزلآلا در امريكا» جايي براي خود دستوپا كند. اين رمان يا كتاب كه بهترين نوشته براتيگان و (اگر چه دومين رمانش) چكيده تكنيكي و مفهومي آثارش است كه برخورد ادبي و خلاقانهاش با زبان و مقوله نامگذاري، نثر غيرادبي و شوخ و شنگش، ارجاعات طنزآلود به ادبيات و خود اثر حاضر، تركيب خودزندگينامهنويسي و تاريخ ادبيات و نظايرش، طليعهدار شماري از بهترين آثار ثلث آخر قرن بيستم ميشود. از همينرو شايد بتوان نتيجه گرفت كه اين رمان را بايد در فهرست خواندنيهاي ضروري گنجاند و باقي رمانهايش را جدي نگرفت (مجموعه داستان انتقام چمن، تنها مجموعه براتيگان نيز شامل شماري از بهترين داستانهاي امريكاست).