جنگ رُزها
مرتضي ميرحسيني
در ميان مناسبتهاي تاريخي آغاز ماه فوريه نبرد صليب مورتيمر ديده ميشود كه سال 1461 نزديك مرز ولز درگرفت. خود اين نبرد بخشي از يك جنگ بزرگتر بود؛ جنگي خونين و طولاني كه از رقابت و نزاع خاندان سلطنتي لنكستر و خاندان مدعي قدرت يورك شروع شد. آن را جنگ رُزها ناميدند زيرا رز سرخ نشان خاندان لنكستر بود و رز سفيد علامت خانوادگي يوركها شناخته ميشد. خاندانهاي ديگر اين كشور هم هركدام به دليل و انگيزهاي به يكي از دو طرف نبرد پيوستند. جنگ رزها سيويك سال، از 1455 تا 1485 طول كشيد. سه دهه اردوكشي و درگيري و خونريزي كه كشور انگليس را به انحطاط و ويراني و جامعه آن را به فقر و فرسودگي كشاند. غارت شهرها و سوزاندن روستاها، كشتارهاي گسترده غيرنظاميان و اعدام اسيران جبهه مقابل، به روند عادي و رايج آن سالها تبديل شده بود. يوركها در 1461 بر لنكسترها پيروز شدند و در ظاهر به آنچه ميخواستند رسيدند. اما بيثباتي و درگيريها ادامه يافت و پايههاي قدرت اين خاندان محكم نشد. كمي بيشتر از دو دهه بر بخش وسيعي از انگليس (و نه همه آن) سلطنت كردند و در تغيير و تحولات بعدي و جابهجايي نسلها ضعيف شدند. آنقدر ضعيف كه از مهار مدعي ديگر تاج و تخت عاجز ماندند و متحدان كوچك و بزرگ خود را هم از دست دادند. يوركها شكست خوردند و آنچه را كه زماني خودشان از لنكسترها گرفته بودند به خاندان ديگري واگذار كردند. فاتح جنگ و نخستين پادشاه سلسله جديد، هنري تودور بود كه هفتمين شاه با اين نام در تاريخ انگليس محسوب ميشد و از اينرو هنري هفتم خوانده شد. هنري هفتم با دختري از خاندان يورك پيوند زناشويي بست و از آنجا كه مادر خودش هم به خاندان لنكستر تعلق داشت، اين ازدواج به اتحاد دو خانواده تعبير شد. با اين ازدواج و نيز در سايه استبداد و سختگيريهاي وي، آرامش به انگليس برگشت. ويل دورانت مينويسد: «مردم انگلستان استبداد هنري را تا حدودي از روي ترس و تا حدي از آن روي كه فرمانروايي وي را مانع بروز جنگ داخلي نظير جنگ گلها ميدانستند، گردن نهادند. مردم انگلستان اكنون نظم و آرامش كشور را بر آزادي ترجيح ميدادند.» ماجراهاي اين جنگ، از اتحادهاي ناپايدار خاندانهاي بزرگ و ائتلافهاي نيمبندي كه در سير حوادث از هم ميگسست گرفته تا توطئههاي بيپايان و جاهطلبيهاي بيحد و حصر و نيز حواشي پررنگي مثل شهوتراني افراطي برخي مردان قدرت و نقشآفريني موثر زنان در جنگ و سياست، به تاريخ و روايتهاي تاريخي محدود نماند. رمانهاي زيادي درباره حوادث واقعي و خيالي اين سالها نوشته شد و برخي نمايشنامهنويسان نيز از آن الهام گرفتند. حتي يكي از سرچشمههاي اصلي رمان نغمه يخ و آتش كه مجموعه تلويزيوني بازي تاج و تخت (گيم آو ترونز) از روي آن ساخته شد نيز به همين جنگ رزها برميگشت. البته رمان با افزودن چند اژدها و جادوگر و شخصيتهايي مثل پادشاه شب كه آن سوي ديوار بزرگ زندگي و فرمانروايي ميكرد عملا وارد حوزه فانتزي شد، اما خط اصلي يا حداقل يكي از مضامين محوري رمان، يعني جنگ قدرت ميان چند خانواده بزرگ، ريشه در تاريخ، در حوادث قرن پانزدهم انگليس داشت.