تطهير يا تصحيح؟
ميتوان نتيجه گرفت كه ساير مطالب كتاب تاريخ درباره كشورهاي ديگر نيز متاثر از همين پيشفرضهاست و اعتبار ندارد. در واقع اينگونه تاريخنگاري به معناي آن است كه تاريخ در خدمت سياست روز است و نه در بند حقيقت. اتفاقا برخي از تغييرات رخ داده جالب و مثبت هم هست. مثلا كلمات بيگانهستيزي آن كم شده است ولي اين تغييرات به شرطي خوب است كه درباره همه كشورها يكسان اجرا شود. چه دليل دارد كه براي آموزش تاريخ بخواهيم دانشآموزان خود را بيگانهستيز يا خشونتطلب و انتقامجو بار بياوريم. حالا روسها 100 سال و 200 سال پيش يك كارهايي كردهاند چرا بايد آنها را زنده كنيم؟ آيا مردم هند هم حق دارند درباره ايرانيان از تجربه خودشان با نادر ياد كنند؟ آيا گرجيها بايد به ايرانيان از دريچه رفتار آقامحمدخان و صفويان نگاه كنند؟ اين نحوه آموزش تاريخ زشت و داراي آثار مخرب است. بنابراين تغييرات رخ داده در برخي موارد مثبت است ولي بر پايه يك درك غلط استوار است. بايد همه كتاب تاريخ را از اين دشمنانگاريها زدود و نگاه فرزندانمان را به آيندهاي مسالمتآميز همراه با احترام به ساير ملل جلب كرد. متاسفانه برخي منتقدان نيز دقيقا در چارچوب نظام آموزشي فعلي نقد ميكنند و تنها تفاوتشان اين است كه معتقدند به جاي فلان ملت يا دولت بايد عليه فلان يا بهمان دولت و ملت ديگر نوشت.