• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4583 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۱ بهمن

وضعيت رسانه‌ها در 41 سالگي انقلاب در گفت‌وگو با محمد خدادي، معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

بالغ شده‌ايم

ابلاغ‌ نمي‌كنيم توصيه مي‌كنيم

سينا قنبرپور

سر و كله زدن با مديري كه خودش روزگاري خبرنگار بوده و فنون اين كار را از بر است آن هم درباره همين شغل و همين كار ساده نيست چه رسد به اينكه درباره تاثير انقلاب اسلامي و آثار آن بر رسانه‌ها و مطبوعات بخواهيم بپرسيم، به‌ويژه آنكه در سال‌هايي كه مطبوعات ايران تولدي دوباره گرفت تاكنون خاطره‌هاي بد از خاطره‌هاي خوب پيشي گرفته باشند. «محمد خدادي» حالا آن سوي ميز نشسته است و وقتي مي‌گويد در بدترين شرايط اين پست مديريتي را قبول كرده است بايد به او حق داد. نه حال روزنامه‌ها خوب است نه حال روزنامه‌نگاران و نه حال خيلي چيزهاي ديگر. اما وقتي سخن از اين به ميان مي‌آيد كه قبلا و پيش از انقلاب مطبوعات در چه حالي بودند و امروز در چه‌حالي، از وضعيت امروز رسانه‌ها دفاع مي‌كند. اسم مراكز و نهادهاي نظارتي كه پيش مي‌آيد مي‌گويد: اگر شما با آنها مفاهمه ايجاد كنيد و دغدغه آنها در تامين امنيت و ضريب امنيتي را تامين كنيد ديگر برخوردي رخ نخواهد داد. خدادي كه كارنامه طولاني از مديريت‌ها در بخش‌هاي فرهنگي، تبليغي، پشتيباني و ستادي در ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ستاد كل نيروهاي مسلح از جمله در ستاد مركزي پشتيباني به رياست حسن روحاني در دوران دفاع مقدس دارد، پس از پايان جنگ تحميلي خبرنگار سرويس اقتصادي ايرنا و خبرنگار و مسوول دفتر خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران در دهلي‌نو بود و درنهايت پيش از آنكه معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي شود مديرعاملي ايرنا را هم به مدت 5 سال تجربه كرد.

 

فرض كنيد يك روز روزنامه‌نگاران در يك روزنامه بخواهند اعتراض كنند و صفحه اول را سفيد منتشر كنند ، چه اتفاقي براي آنها مي‌افتد؟

به نظرم هيچ‌اتفاقي برايشان نمي‌افتد. اول اينكه قانون ما مجوزي براي نظارت برمحتوا قبل از چاپ نداده است. عموما نظارت‌ها بعد از چاپ است. بنابراين تا پيش از انتشار محتوا كه دخالتي نيست. بعد از انتشار نيز اگر آن اقدام متوجه شخصي باشد و به آن شخص توهين شده باشد كه بتواند شكايت كند قابل پيگرد است. اگر آن موضوع به اجتماع آسيبي وارد كند مدعي‌العمومي مي‌تواند از طرف جامعه شكايت كند و موضوع را پيگيري كند. اگر بخواهم مثالي براي اين موضوع بزنم اين است كه فرض كنيد شخصي بخواهد خودروي خود را در عرض اتوبان مدرس پارك كند. خب اين كار مسير تردد عموم را مي‌بندد. بديهي است كه كسي بايد خودروي پارك شده او را از سر راه بردارد. بنابراين تكليف دراين‌موارد روشن است. مگر در مورد كاغذ نديديم كه نصف صفحه تيتر زدند كه كاغذ نداريم. مگر در موضوع گران‌شدن بنزين و ماجراي موشك و هواپيما روزنامه‌ها تيتر و عكس كار نكردند. ما به چند روزنامه تذكر داديم؟ كدام خبرنگار احضار شد؟ موردي نداشتيم.

بگذاريد جور ديگري اين سوال را بپرسم. آنقدر مطبوعات و مطبوعاتي‌ها از ترس توقيف و احضار و بازداشت كه انگيزه چنين كاري را از دست داده‌اند.

ببينيد من نتوانستن را به ترس مربوط نمي‌دانم. رسانه را از 3 منظر بنگريد و بعد ببينيد از ترس بوده يا به دليل مشكلات ديگر. نخست اينكه جريان رسانه با تحولات همپا جلو نرفته است. رسانه‌هاي ما همچنان لباس دهه 60 را به تن كرده‌اند و مي‌خواهند با آن لباس مسائل دهه 90 را پوشش دهند. با همان قطع با همان مدل كار. ما هنوز داريم خبر كار مي‌كنيم در حالي كه خبر براي روزنامه عملا سوخته است. دوم اينكه كار خبرنگاري كيفيت لازم را ندارد. ما خبرنگار ميداني خيلي كم داريم. خبرنگاري كه برود در ميدان و برپايه مشاهدات خود بخواهد محصولي توليد و به مخاطب عرضه كند. نكته سوم اين است كه پوشش ما به سوژه غالب شده است. يعني خبرهاي ما عموما پوششي است. منظورم چيست؟ منظورم اين است كه يكي بايد سخنراني كند تا ما آن را منعكس كنيم. نظر يك نفر را بگيريم تا منعكس كنيم. در حالي كه يكي از كارهاي رسانه اين بوده كه بگردد و زاويه پنهان يك موضوع را پيدا و آن را منعكس كند نه اينكه محل نشر نظرات و گفته‌هاي ديگران شود. بنابراين شما نگاه كه مي‌كنيد مي‌بينيد رسانه كمتر به دنبال حلقه‌هاي پنهان اتفاقات است. «خبر بد» شده خبر خوب رسانه‌ها براي انتشار. چرا ؟ چون معروفيت به مقبوليت غالب شده است. ساده است وقتي بخواهيد صرفا معروف شويد؛ كافي است ماشينتان را‌برداريد و در اتوبان همت يك‌طرفه برعكس برانيد. ولي مقبوليت يك عمر زمان مي‌برد و زحمت مي‌خواهد. بايد مدت‌ها تلاش كني تا به منبع اطلاعات تبديل شوي. نگاه كنيد ببينيد كل دستگيري‌هاي خبرنگاران برسر چه بوده است؛ مسائل غير صنفي. حالا سوال ديگري مطرح كنم؛ چند خبرنگار را ديده‌ايد كه انگيزه و تقاضا داشته باشد تا برود تظاهرات مردم عراق را پوشش بدهد؟ چند عكاس آمد از ما تقاضا كرد كه به او مجوز بدهيم برود براي پوشش موضوعات عراق يا سوريه. اصلا انگيزه‌اي براي پوشش ماجراهاي ديگر دارد؟ مي‌گويند اقتصاد رسانه مشكل دارد. خب وقتي رسانه پولش را از فروش تامين نكند و به جاي آن منتظر پول آگهي و يارانه باشد مي‌شود همين. اين خواننده است كه آگهي مي‌آورد نه اينكه آگهي خواننده مي‌آورد. به نظر شما از اين شيوه اقتصاد رسانه شكل مي‌گيرد؟

بحثتان قبول. اتفاقا در جاي ديگر ما تمام قد هستيم تا موضوع چالش‌هاي پيش روي رسانه را بكاويم و كمك كنيم تا شغلمان را از مخاطرات محافظت كنيم. كما اين روزنامه اعتماد در برهه‌اي كه اتفاقا از خود شما هم نظر مي‌گرفتيم با صفحه«روزنامه زنده‌ است» تلاش كرد به اين مسائل بپردازد. اما بحث اين است كه اگر همين روزنامه‌نگار و خبرنگار بخواهد به مساله صنفي خود اعتراض كند چه كار بايد بكند. يا بايد بنويسد يا بايد ننويسد. اگر ننويسد و ستون يا صفحه‌اي را سفيد منتشر كند مطمئنا بايد متحمل تبعاتي باشد. نگاه كنيد ببينيد در سابقه اين دهه‌ها مثلا روزنامه نوروز بخشي از صفحاتش را كه دادستاني مانع از انتشار آن شده بود را سفيد منتشر كرد و بعد توقيف شد.

به اين دقت كنيد كه من الان درباره دوره‌اي كه خودم معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هستم مي‌توانم صحبت كنم و از همان هم مثال مي‌زنم. در اين دوره بدترين مدل اعتراضات كشور را شاهد بوده‌ايم. ماجراي بنزين يا قبل از آن يا بعد از آن. در يك مورد در ماجراي بنزين ما زودتر از ديگران به روزنامه‌ها اطلاع داديم. شايد برخي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نمي‌دانستند ولي روزنامه‌ها مي‌دانستند. روزنامه‌ها در اين ماجرا تا هزارنقطه درگيري ناشي از اعتراضات بنزين را منتشر و منعكس كردند. در صفحه يك اعتراضات را منعكس كردند. تلفات را اعلام كردند. چه اتفاقي افتاد؟ من در مورد دوره‌اي نمي‌توانم صحبت كنم كه نه مسوول بوده‌ام و نه پاسخگو. در همين روزها اينترنت همه مردم قطع بود ولي اينترنت روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران قطع نبود. آيا نمي‌توانستند اينترنت آنها را هم قطع كنند؟ در ماجراي بنزين يا ماجراي سقوط هواپيما چند رسانه بسته شد؟ چند تا روزنامه تذكر گرفتند؟ چه مي‌خواهم بگويم؟ مي‌خواهم بگويم ما به يك بلوغ رسيده‌ايم. به يك بلوغ رسانه‌اي. در گذشته اشكالات و نارسايي‌هايي بوده رفتارهايي بوده اما حالا به يك بلوغ رسيده‌ايم كه نتيجه آن شده سياستي كه الان با رسانه‌ها به كار بسته شده است.

وقتي رسانه‌ها به‌طور مرتب بايد مراقب باشند كه محدود نشوند يا توقيف نشوند خيلي از كارها را نمي‌كنند.

رسانه‌هاي ما در مورد همين بنزين همه‌چيز نوشتند. عكس هم منتشر كردند. ببينيد چقدر عكس و آلبوم و خبر درباره اعتراضات مربوط به بنزين منتشر شد – خب درمورد اغتشاش هم منتشر شد - به واقع آيا روزنامه‌ها اعتقاد نداشتند يا داشتند كه اعتراض و اغتشاش باهم فرق مي‌كند – تبادل آتش اسلحه را كسي اعتراض تلقي نمي‌كند – آتش زدن بازار تجاري و ... را خب رسانه اغتشاش مي‌داند و به نفع مردم نمي‌داند و نگاهش هم با بي بي سي و ضد انقلاب و منافقين و ... متفاوت است چرا اصرار داريم كه به‌جاي اينكه دليل موضوع را در تجربه رسانه‌هاي مستقل در داخل كشور از تحولات بدانيم دنبال اين باشيم چون ديكته شده ننوشتند و همه مطيع ديكته كننده هستند - واقعا ما گفتيم ننويسيد يا اعتقاد نداشتند كه ننو شتند؟ - كاري ندارد صفحه اول روزنامه‌ها در آن روزها را كنار هم بگذاريم. قبل از آن را نگاه كنيد. ما اعتراضات هپكو را داشتيم. اعتراضات آذرآب، اعتراضات نيشكر هفت‌تپه و نظاير آن. در مواردي جاده را بستند لاستيك آتش زدند. در ماجراي صندوق‌هاي اعتباري وسط نمايشگاه مطبوعات با حضور رييس كل بانك مركزي اعتراض كردند. كي احضار شد؟ جلوي كدام خبرنگار گرفته شد؟ اصلا بگذاريد از شما سوالي بپرسم؛ منبع خبر رسانه‌هاي فارسي‌زبان خارج از ايران كجاست؟ مگر غير از اينكه خبر را از همين رسانه‌هاي داخلي مي‌گيرند؟ بعد با تفسير به نفع خود مصادره مي‌كنند - ما در دوجا مشكل داريم. نخست در «مهارت» و ديگر در «كاركرد» رسانه به اشتباه افتاده‌ايم. وقتي درصد بالايي از خبرنگاران ما پشت ميز نشين‌شده‌اند چه انتظاري داريم؟

اين گونه كه همه كاسه‌ كوزه‌ها بر سر خبرنگاران شكسته مي‌شود. اما موضوع خيلي فراتر از نقش خبرنگاران است.

من هم همان اول گفتم اول من معاون مطبوعاتي مقصر هستم. وقتي من آمدم رسانه‌ها را يارانه‌بگير كردم و ملاك پرداخت يارانه محتواي آنها نبود بلكه عملا اسم رسانه بود كه به يارانه مي‌رسيد وقتي نظارت بر رسانه محدود شد به موضوعات صرفا سياسي نه مهارت، نتيجه‌اش اين مي‌شود. از سوي ديگر وقتي رسانه شد ميكروفن احزاب و جناح‌هاي سياسي چه انتظاري براي اقتصاد آن رسانه باقي است. وقتي به خواست يك جناح سياسي مطلبي منتشر مي‌كنند و حاضر نيستند نظر جناح مقابل را كار كنند چون عملا بولتن يك جناح خاص شده‌اند و سمت‌و سوي محتوا به گونه‌اي شده كه قضاوت بر عهده مخاطب نيست بلكه خود رسانه قضاوت مي‌كند وقتي انتشار ديدگاه جاي گزارش خبري و پوشش بر سوژه در رسانه غالب شد - چه انتظاري براي مخاطب داريم؟ وقتي به كار بردن صفت در رسانه‌هاي ما عنصري عادي شده - چه انتظاري براي جايگاه مطبوعات باقي است؟ وقتي رسانه‌ها به جاي توسعه كيفي توسعه كمي مي‌يابند نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد يك فرد 5 روزنامه را با هم اداره مي‌كند و وقتي خبرنگار همزمان براي 5 رسانه كار مي‌كند چه مي‌شود؟! وقتي به عنوان سياست‌گذار هم توجه نكرديم همين مي‌شود.

نكته‌اي هست كه شايد از اين بحث دورمان كند. موضوع اين است كه آن قدر يك طيف فكري رسانه‌ها را در انحصار داشته و همه جور تريبوني داشته كه اين موضوع توجيه شده كه ديگر چرا ما بخواهيم تريبون آنها شويم كه خود اين همه تريبون دارند.

در دنياي امروز هر تريبوني يك سويه باشد به ضد خودش تبديل مي‌شود. توجه داشته باشيم كه دنياي امروز شبيه هيچ روزي نيست.

شايد رفتار حرفه‌اي و آرماني در روزنامه‌نگاري اين باشد كه حرف‌هاي مخالف را هم منتشر كنيم ولي وقتي طرف مقابل چنين نمي‌كند، چه؟

آرمان نيست. اگر نسبي رفتار نكنيم به ضد خودمان تبديل مي‌شويم. من چهار سال و ا ندي يك رسانه رسمي را مديريت كردم. در انتخابات 96 در حالي كه رسانه منتسب به دولت بودم با اين حال ميزان محتوايي كه براي آقاي روحاني و رقبايش منتشر كرديم به نسبت هم متعادل بود و تا اين لحظه كسي نتوانسته كارنامه آن دوره را زير سوال ببرد.

آنچه تا الان بر سر انتشار ستون سفيد يا صفحه سفيد در روزنامه براي نشان دادن اعتراض عرض كردم براي ارزيابي وضعيت آزادي مطبوعات است. به هر حال ما به عنوان روزنامه‌نگاران بايد ببينيم چقدر قدرت مانور داريم آن هم به شيوه كاملا مدني.

آيا وقتي انجمن صنفي روزنامه‌نگاران استان تهران درباره ماجراي افزايش قيمت بنزين نشست مي‌گذارد و روزنامه همشهري هم عينا آن را منتشر مي‌كند كسي به آنها متعرض شد؟

شما چند مثال خوب براي خودتان و عملكردتان داريد و مرتب بر همان‌ها تاكيد مي‌كنيد. ولي ما سابقه‌هاي ناخوشي داريم. در سال‌هاي بعد از پيروزي انقلاب با سال‌هاي جنگ مواجه بوديم و بعد از دوم خرداد مرتب با توقيف رسانه‌ها.

از آوردن سابقه تلخ گذشته چه استفاده‌اي مي‌خواهيم بكنيم؟ آيا از گذشته استفاده مي‌كنيم كه در گذشته بمانيم يا از آن استفاده مي‌كنيم كه امروز و فردا را با آن بسازيم. آيا اصلاح‌طلباني كه بعد از دوم خرداد به عرصه سياست آمدند الان همان رفتار را دارند. اصولگراها چطور؟ به نظر من هنر ما ايراني‌ها در اين است كه خوب يادمي‌گيريم. ما موشك خورديم و آثار آن باعث شد براي دفاع از خودمان موشك بسازيم. در امنيت هم همين‌طور است. در موضوع و در جريان رسانه هم به اين نگاه كنيد كه روزي بود رسانه‌ها در خواب بودند و كسي به آنها اطلاع نمي‌داد و اتفاقات بدون اطلاع رسانه‌ها رخ مي‌داد اما امروز رسانه‌ها اول از همه از برخي تحولات و اتفاقات و واقعيات باخبر مي‌شوند. اگر مسير شراكت حاكميت با رسانه‌ها تقويت شود، بسياري از اتفاقات تلخ گذشته رخ نخواهد داد. وقتي همه ما مي‌دانيم كه قيمت يك ليتر بنزين از يك بطري آب‌معدني ارزان‌تر است رفتارمان هم عوض مي‌شود وگرنه كدام دولت است كه از گران‌كردن كالايي خوشحال شود كه بخواهد تبعاتش را به جان بخرد.

اگر بخواهيم عملكرد بعد و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و تاثير آن بر رسانه‌ها را بسنجيم ناگزيريم از آوردن مثال‌هايي. نخست اينكه پيش از انقلاب ساواك بود كه همه مي‌دانستند اگر حساب كتابشان به آنجا افتاد چه اتفاقي مي‌افتد... .

اينجا معتقدم اگر معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي كارش را خوب انجام دهد ديگر رسانه‌ها نبايد نگراني داشته باشند. اين دستگاه‌هايي كه به آنها اشاره كرديد دغدغه و كاركردشان چيست. آيا جز اين است كه آنها براي حوزه امنيت كشور كار مي‌كنند. طبيعتا آنها دوست ندارند كه خودشان ناامني ايجاد كنند. اگر شما با آنها مفاهمه ايجاد كنيد و دغدغه آنها در تامين امنيت و ضريب امنيتي را تامين كنيد ديگر برخوردي رخ نخواهد داد. وقتي شراكت در ايجاد امنيت رقم خورد ديگر رفتارهايي رقم نمي‌خورد كه باعث ناامني شود. با اين كار آنها ديگر نيازي به اقدام متفاوت ندارند. از طرف ديگر شبكه‌هاي اجتماعي انحصار در خبر و اطلاع‌رساني را شكسته‌اند. برگردم به آن نكته‌اي كه درباره بلوغ گفتم. وقتي مي‌گويم به بلوغ رسيده‌ايم نشانه‌هايش در همين رفتارها نمود پيدا مي‌كند. در همين 10 – 11 ماهي كه من به عنوان معاون مطبوعاتي منصوب شده‌ام خبرنگاري بابت چاپ مطلبي در روزنامه‌اش بازداشت شده است؟ يك خبرنگار در هفت‌تپه بازداشت شده بود. وقتي از مديرش پرسيدم كه آيا او براي تهيه خبر براي رسانه شما اينجاست گفت خير و براي خودش آمده است. در مورد چند كانال تلگرام كه در يكي از شهرهاي خوزستان ادمين‌هاي آنها را بازداشت كردند پيگيري كردم ديدم آنها به دليل محكوميتشان از 2 سال قبل و به دليل شكايت شخصي احضار شده‌اند كه گفتم اين چه وقت اجراي حكم است و سعي كرديم كارشان را پيگيري كنيم. توجه كنيد من نمي‌گويم نارسايي نداريم. نمي‌گويم مشكل نيست. من به واسطه خبرنگار بودنم به واسطه مسووليت‌هايي كه داشته‌ام دنيا را ديده‌ام و از رسانه‌هايشان بازديد داشته‌ام. شما حتي در محيط خانه‌اتان هم به تقابل و اختلاف و اختلال به برداشت متفاوت مي‌رسيد. اما در نهايت بايد به مفاهمه برسيد. من تاكيد مي‌كنم اگر رسانه براي خودش كار كند نه براي كسي ديگر و قضاوت را به مردم واگذارد خيلي از اتفاقات نمي‌افتد. وقتي مدل كار با رسانه شريك‌سازي باشد و نحوه مواجهه با رسانه‌ها اقناع باشد نه ابلاغ و نه دستور آن وقت رسانه‌ها رفتارش تغيير مي‌كند. من اينجا در معاونت مطبوعاتي وقتي برنامه‌اي هست مي‌گويم هركس دوست دارد بيايد. ابلاغ نمي‌كنم توصيه مي‌كنم مي‌تواند قبول كند يا نه. البته از منظري ديگر هم بايد اين نكته را بگويم شما روزي در يك خيابان شاهد تردد 10 ماشين بوديد ولي وقتي ديگر 10 ماشين عددش به هزاران رسيد خب وضعيت فرق مي‌كند. آن موقع با يك ساواك مساله را حل مي‌كردند امروز با اين همه رسانه بالاخره نياز به سقف و كفي داريد. مدل اداره اين سقف و كف شريك‌سازي است نه پيروي و اطاعت محض. وقتي نهادهاي مورد نظر شما هم امنيت رسانه را بشناسند آن وقت ديگر رفتار نادرست نمي‌كنند. وقتي رسانه براي خودش كار بكند يا حتي اگر براي ديگري كار مي‌كند هويت خودش را حفظ كند و قضاوت را به مردم بسپارد آن وقت مي‌تواند كاركردش را تضمين كند. رسانه در دنياي امروز ديگر به شكلي شده كه انحصار در آن معنا ندارد. حتي انتخاب ما هم نيست به ما تحميل شده كما اينكه در امريكا هم تحميل شده است. قدرت رسانه ديگر اسمش نيست بلكه قدرتش بسته به محتوايش است. همين محتوا و جريان رسانه‌اي منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد. آن وقت رسانه نوار و كاغذ استنسيل و نظاير آن بود و محتوا توانست كاركرد اصلي را ارايه كند. براي همين است كه من در مورد بنزين مي‌گويم اطلاعات داده شده كمك كرد و مردم انتخاب كردند چه رفتاري داشته باشند.

بسيار خب. از منظري ديگر نگاه كنيد. در دوره پيش از پيروزي انقلاب شما رسانه‌هاي محدودي داشتيد كه آنها را هم افرادي از جنس همان سيستم راه انداخته بودند. اما در همان روزنامه‌ها نظير كيهان يا اطلاعات يا آيندگان روزنامه‌نگاران توانستند جريان انقلاب اسلامي را پيگيري كنند. توانستند اعتصاب كنند. توانستند در پيروزي انقلاب اسلامي نقش‌آفريني كنند؟

ببينم پس دوم خرداد 1376 را چه كسي رقم زد؟ چه كسي دوم خرداد را درست كرد. رسانه‌ها و روزنامه‌ها درست كردند. آقاي روحاني را چه كسي پيروز انتخابات كرد؟ همين روزنامه‌ها و رسانه‌ها بودند كه اثرگذاري كردند. در تشييع‌جنازه ده‌ها ميليوني قاسم سليماني درجايي كه پيكر مطهرش رفت و يا نرفت هم همين‌طور است. اين انتخاب مردم بود - نه كسي از مردم دعوت كرد نه كسي به مردم دستور داد و نه كسي به مردم ابلاغ كرد. آنچه مردم را به ميدان كشيد اطلاعاتي بود كه مردم از طريق رسانه‌ها از نقش و سهم يك سردار سپاه در تامين امنيت ايران دريافت كرده بودند.در ماجراي سيل امسال هم رسانه‌ها تعداد تلفات را كاهش دادند آن‌هم با اطلاع‌رساني به هنگام و .... با اين وصف است كه مي‌پرسم چرا نمي‌خواهيم قبول كنيم اين مردم بالغ شده‌اند. موضوع اين است اين رسانه‌ها بودند كه مردم از آنها اطلاعات را دريافت كردند و براي تشييع جنازه قاسم سليماني آمدند براي اعتراض به عدم اطلاع‌رساني درمورد مرگ مسافران هواپيما هم تعدادي آمدند.

به بلوغ مردم اشاره مي‌كنيد يا بلوغ رسانه‌ها؟

بلوغ همه. چه در رفتار نهادهاي كشور و چه در مردم و چه در فعاليت رسانه‌اي. چرا نمي‌خواهيم اين بلوغ را به رسميت بشناسيم؟

بگذاريد برايتان از تجربه‌اي شخصي بگويم. چندي قبل خطاب به همكارانم گفتم نسبت به دوره بعد از دوم خرداد الان روزنامه‌ها آزادي بيشتري دارند. بحث به جدل كشيد چراكه معتقد بودند خط قرمز‌ها لايه‌لايه شده و بيشتر شده. بعد شما چطور معتقديد كه رسانه‌هاي ما يا كنشگران به بلوغ رسيده‌اند.

براي اينكه نبايد فقط يك بعد از ماجرا را ببينيم. اصولا ما در گفت‌وگو در كشورمان مشكل داريم. پايه گفت‌وگو در كشورمان كاملا تبليغاتي است. در خانه هم نمي‌توانيم با هم گفت‌وگو كنيم و به دعوا ختم مي‌شود. از سوي ديگر برخي از مردم به نوعي بيشتر دنبال نداشته‌هايشان هستند. داشته‌هايشان را فهرست نمي‌كنند. نداشته‌هايشان ر احتما مي‌دانند اما اگر بپرسيد چه داريد قطعا اطلاعات دقيقي ندارند مثلا چي دارم حتي اثاثيه چون تا رسيدن به يك خواست انگيزه هست و قتي حتي چيزي را هم بخريم خيلي استفاده از آن موضوعيت ندارد و اقعا ما در منزل چي داريم را نمي‌دانيم اما چي نداريم را خوب مي‌دانيم - بعد اينكه قضاوت در مدل زندگي‌هاي ما بخشي از فرهنگ شده است. قضاوت‌ها به برداشت و برداشت‌ها به نيت‌خواني منجر مي‌شود. اينجا مي‌خواهم بر نكته‌اي ديگر تاكيد كنم كه در چنين شرايطي ما كمتر اطلاعات توليد مي‌كنيم ولي تا دلتان بخواهد ديدگاه توليد مي‌كنيم و قضاوت ما هم منبعث از برداشت‌ها ست نه اطلاعات و مستندات و به همين خاطر خبر بد عملا خبر خوب شده است و با اشتياق براي هم ارسال مي‌كنيم

با اين فرض فكر مي‌كنيد مقايسه رفتار رسانه‌اي و برخورد با رسانه در دو دوره بعد و قبل از پيروزي انقلاب چگونه باشد.

به نظر من اين دو دوره اساسا قابل قياس نيستند و هر دوره را بايد با خودش مقايسه كرد و ربطي به هم ندارند. ولي مي‌توانم بگويم همين انقلاب بود كه منجر به انقلاب در رسانه‌هاي ما شد. چه در پيروزي انقلاب، چه در دوران تشنج‌هاي بعد از پيروزي انقلاب، چه در دوره جنگ تحميلي. چه بعد از جنگ و چه در برهه دوم خرداد.چه در دولت احمدي‌نژاد و چه در دولت روحاني. وگرنه كه همان روند با 2 يا 3 روزنامه ادامه پيدا مي‌كرد و شرايط هم كما في‌سابق بود. البته فراز و فرود داشته است. شما نبايد فقط به فرودهايش توجه كنيد بايد به اين توجه كنيد كه فرازي بوده كه به فرود انجاميده است. آنچه قبل از انقلاب اسلامي بوده است يكنواخت بوده و اگر انقلاب نمي‌شد كه اين فراز و فرودها پيش نمي‌آمد. بالاخره رسانه‌اي باز شده كه توقيف شده است. اينجا روزي در اين اتاق مرحوم احمدبورقاني مي‌نشسته است و روزي هم محمدعلي رامين. هر دو را بايد ببينيم. روزي اين كشور رسانه‌هايش محدود به تعداد انگشت‌شماري بوده است و الان بيش از 13هزار رسانه و عملا متاثر از كثرت رسانه – محتواي رسانه و اثر رسانه بايد انصاف داشت حاكميت جداي از تحولات فناوري اطلاعات به تكثير رسانه و نقش پذيري رسانه اعتقاد دارد و دولت به ويژه اختصاص ارز كالاي اساسي به كاغذ همانند دارو را مي‌توان به راحتي دريافت كه دولت به ميزان دارو كاغذ روزنامه را براي مردم ضروري مي‌داند و مثال‌هاي متعدد مي‌توان دراين مورد ذكر كرد

پس معتقد نيستيد كه در حال حاضر به واسطه ترس از توقيف يا برخورد با رسانه‌ها نوعي خودسانسوري بر رسانه‌ها و برخبرنگاران حاكم شده است.

ببينيد نقص‌ها را ناديده نمي‌گيرم اما آيا خودسانسوري صرفا متوجه اين ترس از توقيف است؟ اگر روزنامه‌نگاري در خيابان پارك‌دوبله كرد و جريمه‌اش كردند بايد بگوييم روزنامه‌نگاران را جريمه مي‌كنند؟ الان بستن روزنامه راحت‌تر است يا بازكردن روزنامه. الان تسهيلات بيشتر در خدمت انتشار است يا مانع از آن. وقتي مي‌گويند بياييد اينترنت هديه بگيريد 18هزار نفر به عنوان خبرنگار و اهل رسانه ثبت‌نام مي‌كنند. اين نشان‌دهنده توسعه رسانه است يا محدوديت آن؟ اما بگذاريد از شما بپرسم جاي خوانندگان در روزنامه‌هاي ما كجاست؟ در روزنامه شما كجاست؟ كدام صفحه؟ حتي بقال هم سر كوچه با خريدار صحبت مي‌كند و حال و احوال مي‌كند اما ما كجا خواننده خود را به رسميت مي‌شناسيم و با او حال و احوال مي‌كنيم؟ اصلا چندتا از مخاطبانمان را مي‌شناسيم. وقتي طرف 2 صندوق گوجه مي‌خرد مي‌آورد براي فروش ريسك مي‌كند تا بتواند فروش داشته باشد و سود كند. آن وقت در رسانه ما نمي‌خواهيم ريسك كنيم؟ وقتي آمار و اطلاعاتي مي‌خواهيم بدهيم حاضر نيستيم برايش سند و مدرك داشته باشيم و ريسك كنيم تا آن سند و مدرك را فراهم كنيم. اگر ما حال نداريم از پشت ميز بلند شويم و براي تهيه خبر به جايي برويم حالا يا انگيزه نداريم يا مشكل اقتصادي يا هرچه اين را به گردن خودسانسوري و ترس از توقيف نگذاريم. در ماجراي سيل سيستان و بلوچستان چه كسي مانع رسانه‌ها بود كه بخواهند بروند و محتوا توليد كنند. ما يكي از مشكلاتمان اين است كه وقتي اتفاقي مي‌افتد اصلا نگراني درباره اسكان و دادن خدمات به خبرنگاران در آن منطقه نداريم چون شايد هيچ ‌خبرنگاري وارد منطقه نمي‌شود! بعد يك نفر از آنجا عينا يك خبر را به چند رسانه مي‌دهد. اين موضوع كه ديگر ربطي به آزادي مطبوعات ندارد پس چرا ما در اين عرصه‌ها كاري نمي‌كنيم. ما فقط در يك مساله ممكن است بحث داشته باشيم و آن امنيت است. در هيچ‌جاي دنيا هم موضوع امنيت را معامله نمي‌كنند. من در سال 1369 در دهلي نو خبرنگار ايرنا بودم. بابت خبري كه در آن نوشته بودم «كشمير اشغالي» مرا احضار كردند و گفتند ويزايت را باطل مي‌كنيم. بعد شما چه انتظاري داريد؟ جالب است مردم ما براي سكوت اطلاع‌رساني درباره ماجراي هواپيما معترضند اما هيچ كس نمي‌گويد چرا امريكايي‌ها دارند قطره‌چكاني تلفاتشان در ماجراي حمله موشكي به عين‌الاسد را منتشر مي‌كنند. در ماجراي سقوط هواپيمايشان در افغانستان هم همين‌طور. خوب اين اصولا نه سانسور است نه محدوديت اطلاعات البته اين نافي نقد درمورد اطلاع‌رساني درمورد اصابت موشك نيست اما مي‌گويم همه موضوعات را باهم ببينيم نقص داريم بايد خودمان اصلاح كنيم و ان‌شاء‌الله مي‌كنيم.


دوم خرداد 1376 را چه كسي رقم زد؟ چه كسي دوم خرداد را درست كرد. رسانه‌ها و روزنامه‌ها درست كردند. آقاي روحاني را چه كسي پيروز انتخابات كرد؟ همين روزنامه‌ها و رسانه‌ها بودند كه اثرگذاري كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها