تفكيك دو مفهوم
در اقتصاد بدون نفت
حميدرضا شكوهي
بارها در اين طرف و آن طرف خواندهايم و شنيدهايم كه نفت بلاي سياه است، نه طلاي سياه؛ گويي بزرگترين بلايي كه بر سر كشور ما آمده، نفت است! اما كساني كه اينگونه نظر ميدهند، حاضر نيستند كمي آن طرفتر را ببينند كه مثلا كشوري مانند نروژ با درآمدهاي نفتي خود چه كرده كه با كشف نفت، از يكي از فقيرترين كشورهاي اروپا، به يكي از ثروتمندترين كشورهاي اروپا تبديل شد.
همه بر اين نكته اتفاقنظر دارند كه بايد وابستگي بودجه كشور به نفت كاهش يابد. در اين موضوع ترديدي نيست. اما موضوع، چگونگي اين كاهش وابستگي به نفت است. اينجاست كه بايد دو مفهوم را در اقتصاد بدون نفت از هم تفكيك كنيم.
وقتي از ضرورت كاهش وابستگي به نفت يا حتي به استعاره، از ضرورت بستن چاههاي نفت سخن گفته ميشود، طبيعتا به اين معنا نيست كه اصلا نفت استخراج نكنيم؛ به عبارت سادهتر، كاهش وابستگي به نفت از مسير بستن چاههاي نفت نميگذرد! ما ميتوانيم نفت توليد كنيم، اما به نفت وابستگي نداشته باشيم. اينجاست كه دو مفهوم را ميتوانيم تفكيك كنيم: تداوم و حتي افزايش توليد نفت؛ كاهش وابستگي بودجه به نفت.
حدود بيست سال پيش در اواخر دولت اول سيدمحمد خاتمي كه قيمت نفت اندكي افزايش يافت، قرار بر اين شد تا مازاد درآمدهاي نفتي به حساب ذخيره ارزي واريز شود. در واقع، هنوز وابستگي بودجه به نفت به قوت خود باقي بود، اما از آنجا كه قيمت جهاني نفت رشد كرده بود، مازاد درآمد نفت به جاي تزريق به اقتصاد، به حساب ذخيره ارزي رفت تا سنگ بناي همان ساختماني گذاشته شود كه نروژيها هم بنا كرده بودند. با اين تفاوت كه نروژ، تمام درآمدهاي نفتي خود را ذخيره ميكرد و ايران، مازاد درآمدهاي نفتي را. با اين حال، با كنار رفتن دولت اصلاحات، آن برنامه هم در عمل به فراموشي سپرده شد و اگرچه قيمت نفت با رشدي بيسابقه، سه رقمي شد اما حساب ذخيره ارزي كه به مرور، نامش تغيير كرد، روز به روز خاليتر شد و نهتنها وابستگي بودجه به نفت كم نشد، بلكه همان مازاد درآمدهاي نفتي هم دردي از مشكلات كشور دوا نكرد تا در، بر همان پاشنه سابق بچرخد. از آن زمان، هرگاه سايه تحريم بر كشور گسترده شد، همه بر ضرورت جدايي بودجه از نفت تاكيد كردند اما هرگاه تحريم كمرنگ شد، نفت منبع اصلي بودجه ماند. حالا چشمانداز آينده كشور به گونهاي است كه بعيد به نظر ميرسد به اين زودي شاهد رفع تحريمها باشيم و ايران باز هم بتواند در بازار جهاني نفت، حضور قدرتمندانه داشته باشد. پس چارهاي جز جدايي بودجه از نفت نميماند، چون عملا ميزان كمي نفت صادر ميكنيم و همان ميزان نفت را با تخفيف صادر ميكنيم و پول همان را هم به راحتي نميتوانيم دريافت كنيم. اما نكته اصلي اين است كه اينها به معناي ناديده گرفتن نفت نبايد باشد.
زماني مهمترين تهديد نفت، گاز طبيعي بود اما حالا انرژيهاي تجديدپذير هم به آن اضافه شده است. بسياري از كشورهاي پيشرفته، توليد خودروهاي بنزيني را در سالهاي 2030 يا بعد از آن متوقف كردهاند و اين يعني هر روز شاهد كاهش نقش استراتژيك نفت در جهان هستيم. در چنين شرايطي، باقي ماندن نفت كشورهايي همچون ايران با ذخاير غني نفت در زيرِ زمين، به معناي تلف كردن يك منبع ثروت عظيم است،چرا كه احتمالا نفت، بيست سال بعد، ارزش امروز را نخواهد داشت. پس بايد از اين ثروت، تا زماني كه هنوز ثروت است استفاده كنيم. بودجه و اقتصاد جاري كشور را نبايد به نفت وابسته كرد، اما ثروتي را كه در زير زمين مانده بايد استخراج كرد تا تبديل به ثروتي ماندگار براي نسلهاي بعد شود؛ همان كاري كه نروژ انجام داد و تبديل به الگو شد. اين همان دو مفهومي است كه در اقتصاد بدون نفت بايد آنها را از هم تفكيك كنيم.