• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4584 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۳ بهمن

درباره «1917» به كارگرداني سم مندس

برگزيت، جنگ، نجات اروپا

احسان زيورعالم

در نهايت بريتانيا از اتحاديه اروپا خارج شد. نظام نئوليبرال حاكم بر حزب محافظه‌كار شرايط را به سمتي سوق داد تا در برابر انگاره‌هاي سوسياليستي اتحاديه اروپا - حداقل در شكل ظاهري باقيمانده‌اش - بايستد. حزب كارگر كه به نوعي نماينده نگرش سوسياليستي بريتانياست تمام تلاشش را كرد تا برگزيت به سامان نرسد. خروج از يك آرمان شايد چپ‌گرايانه براي شكست‌خوردگان امروز بريتانيا سخت و صعب بود. در چنين شرايطي گويا قرار بود سينما و هنر در بريتانيا به عاملي موثر بدل شوند. با نگاهي به فيلم «دانكرك» (به كارگرداني كريستوفر نولان) و آن روايت سه‌گانه از يك خروج، مي‌توان فهميد نولان چگونه رابطه اورگانيكي ميان بريتانيا و اروپا پديد مي‌آورد؛ تخليه منطقه‌اي در فرانسه، براي نجات نظامي‌هاي فرانسوي، بلژيكي و انگليسي است. يك حركت ميهن‌پرستانه از سوي بلم‌داران بريتانيايي، قرار است منجر به نجات اروپا شود.

دو سال بعد «1917» ساخته سام مندس، در زمانه‌اي روي پرده سينما مي‌رود كه برگزيت نهايي شده و خروج از اروپا ديگر ايده‌اي صرفا ذهني نيست. حالا فيلم ميهن‌پرستانه مندس به وضعيتي دوگانه بدل مي‌شود، يك Dilemma (دوراهي و تنگنا) كه در يك سو نجات اروپا از چنگ آلمان نازي را مي‌بينيم. در سكانسي غريب در فيلم سراسر انفجار مندس، حيات زني بي‌سرپناه با دختربچه‌اي زنده مانده از يك سقوط، با اقبال خوش سرباز انگليسي گره مي‌خورد. قمقمه پر شير اسكوفيلد جان يك فرانسوي را نجات مي‌دهد. كمي شبيه به زنده ماندن‌هاي فيلم‌هاي ترسناك است، پاياني مشترك كه در آن زن قهرمان به همراه يك دختربچه باقي مي‌مانند، شايد براي زادآوري پس از جنگ. حالا اين بازمانده دو زن فرانسوي هستند. در سوي ديگر ماجرا اما خود بريتانيا مطرح است. زنده ماندن چه كسي مهم‌تر است؟ اروپايي‌ها يا بريتانيايي‌ها؟ پاسخ فيلم به نظر مبهم است. باز Dilemma خودش را بروز مي‌دهد. به پايان سكانس-پلان سم مندس بازگرديم. زماني كه سرجوخه اسكوفيلد در برابر سرهنگ مك‌كنزي قرار مي‌گيرد. جايي كه مكنزي ميان نجات اروپا و نجات سربازان بريتانيايي دومي را برمي‌گزيند. حالا اسكوفيلد وقت دارد خبر كشته شدن همرزمش را به برادر حي و حاضرش بدهد. آنان پذيرفته‌اند ميان اروپاي اوتپيايي، بريتانيا را برگزينند. حالا يك پايان ميهن‌پرستانه با كمي غم بر دل، شايد اشكي براي سربازان از دست رفته.

هنوز دوراهي پابرجاست. اين جنگ جهاني اول است كه در فيلم متجلي مي‌شود. سه دهه بعد آتش جنگي فراگيرتر افروخته مي‌شود. گويي نجات بريتانياي كبير هم مانع از جنگ بعدي نمي‌شود. چيزي كه دشمنان برگزيت را هم نگران مي‌كند. مندس زماني در مصاحبه با اينديپندنت گفته بود: «مي‌ترسم كه بادهاي وزيده شده پيش از جنگ جهاني اول بار ديگر بوزند. نسلي از مردان جنگي براي اروپاي آزاد و متحد در كار بود كه به خوبي براي به ياد آوردن‌شان عمل مي‌كنيم.»حالا خبري از مردان آزاد هست؟ مندس جوابي نمي‌دهد، حتي اگر اين مرد آزاد جيمز باند باشد، نمي‌توان در او آزادگي سربازان «۱۹۱۷» را يافت. حالا اگر در «دانكرك» جنگ با پايان فيلم تمام مي‌شد، در «۱۹۱۷» جنگ بعدي انتظار اروپا را مي‌كشد. چيزي شبيه اين روزها.سينماي مندس حداقل تكليفش با برگزيت روشن نيست. شايد هنر تكليفش با اين وضعيت كنوني بريتانيا مشخص نيست. ترسي از آينده و تماشاي افزايش راست‌گرايي، بايد منتظر سينماي پسابرگزيت انگلستان ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها