تعداد نفراتی را که بنده نام بردم در تعداد عائلهشان ضرب کنید
افتتاح حمام رنجآباد
خسرو شاهانی
شما وقتی در روزنامهها خبری میخوانید مثلا با این مضمون که «امروز بخشدار رنجآباد یک باب حمام بهداشتی را طی مراسمی در رنجآباد افتتاح کرد- خبرنگار رنجآباد»، بدون شک اخمهایتان را درهم میکشید و روزنامه را با عصبانیت به گوشهای پرت میکنید و احيانا زیر لب میغرید؛ اینهم شد خبر؟!
و حال آنکه همین خبر کوچک که شما سرسری از آن میگذرید و گاهی هم عصبانی میشوید، بزرگترین خبر روز است که از برکت وجودش متجاوز از دههزار نفر مشغول کارند و نان میخورند و زندگی میکنند. باور ندارید، به بقیه عرایضم توجه فرمایید، فقط به این شرط که شما خودتان حسابش را نگهدارید.
فرض میکنیم بخش رنجآباد سالهای سال است که فاقد حمام بهداشتی است و ساکنین این بخش در نهر آب یا رودخانهای که از کنار رنجآباد میگذرد شستوشو و استحمام میکنند و بالاخره یکروز دستهجمعی تصمیم میگیرند عريضهای به آقای بخشدار رنجآباد بنویسند و دست به دامن او بشوند بلکه برایشان یک باب حمام بهداشتی بسازد. کاغذ و پاکتی از بقال سر گذر میخرند و عريضهشان را با دو ریال تمبر، پست میکنند.
بخشدار نامه را میخواند، زير نامه مینویسد: - رییس دفتر! رونوشت این نامه را تهیه کنید و به مرکز استان بفرستید.
رییس دفتر این مأموریت را به یکی از کارمندان دفتر ارجاع میکند. نامهای خطاب به فرماندار استان نوشته میشود و به ضمیمه رونوشت عريضه اهالی رنجآباد به مرکز استان فرستاده میشود، پستچی نامه را به دفتر مخصوص آقای فرماندار میبرد و به دست منشی مخصوص فرماندار میدهد، منشی نامه را باز میکند و به عرض آقای فرماندار میرساند، فرماندار زیر نامه مینویسد: رییس دفتر مخصوص! عین نامه، در دفتر اندیکاتور ثبت شود و رونوشت آن با رونوشت عریضه اهالی رنجآباد بهوسیله نامه جداگانهای به عرض آقای استاندار برسد. نامه را اندیکاتورنویس ثبت دفتر اندیکاتور میکند و به دست متصدی دفتر اندیکس میدهد. پس از ثبت در دفتر اندیکس، یکی از کارمندان پیشنویس نامه استاندار را مینویسد و بهوسیله پیشخدمت برای پاراف به اتاق آقای معاون فرماندار میفرستد. نامه پس از پاراف معاون به اتاق فرماندار میرود و پاراف میشود و برمیگردد و رییس دفتر به دست خانم ماشیننویس میدهد تا آن را تایپ کند. نامه ماشین میشود و دو نفر مقابلهکن، متن ماشینشده را با اصل مینوت تطبیق و غلطگیری میکنند و نامه را بهوسیله پیشخدمت برای امضا به اتاق آقای فرماندار میفرستند. نامه امضا میشود و به دفتر ارسال مراسلات ارجاع میشود تا به استانداری فرستاده شود.
متصدی دفتر ارسال مراسلات پس از ثبت نامه در دفتر مخصوص، آن را لای دفتر میگذارد و بهوسيله نامهرسان اداره به استانداری میفرستد. منشی مخصوص استاندار، دفتر ارسال مراسلات را امضا میکند و بهاصطلاح رسید میدهد و نامه را باز میکند و لای پوشه مخصوص «به عرض برسد» میگذارد. پیشخدمت پوشه را به اتاق استاندار میبرد، استاندار بعد از خواندن نامه زیر نامه مینویسد: آقای معاون مذاکره شود. بعد از مذاکره قرار میشود نامهای به مرکز (يعني تهران) نوشته شود و تقاضای مشروع اهالی رنجآباد به اطلاع مقامات مسئول برسد. نامه پس از طی سلسلهمراتب و ثبت در دفاتر اندیکاتور و اندیکس و ارسال مراسلات به دایره بایگانی فرستاده میشود تا مسوول دایره بایگانی پروندهای در این زمینه تشکیل بدهد. نامه در بایگانی استانداری در چهار دفتر و دستک که هر دفتر مسوول بخصوصی دارد ثبت میشود و پس از تکمیل پرونده برای تهیه گزارش به تهران به اتاق مدیرکل فرستاده میشود. مدیرکل در زیر نامه مینویسد: ریيس دفتر، فوری فوری گزارش امر تهیه و به مرکز ارسال شود. نامه فوری فوری ظرف یکهفته تهیه میشود ( حساب از دستتان درنرود)، نامه بهوسیله پست به مرکز که تهران باشد ارسال میگردد، در دایره توزيع اداره پست سهم وزارتخانه مسوولی که باید امثال نامه رنجآبادیها به دستشان برسد از سایر نامهها جدا میشود و طی تشریفاتی تحویل نامهرسان تهرانی میشود. نامهرسان پست تهران نامه را به دفتر مقام وزارت تحویل میدهد. رییس دفتر تهران نامه را به مسوول دفتر اندیکاتور میدهد و او پس از ثبت تحويل متصدی اندیکس میدهد و بعد برای اظهار نظر جناب وزیر به اتاق منشی مخصوص فرستاده میشود و منشی مخصوص بهوسیله پیشخدمت مخصوص نامه را به اتاق آقای وزیر میفرستد (تا اینجا شدند چند نفر؟). آقای وزیر نامه را میخواند و زیر نامه مینویسد: «مذاکره شود!». پس از مذاکره دونفری وزیر و معاون، قرار میشود کمیسیونی در این زمینه تشکیل شود. هفته بعد کمیسیونی مرکب از چند مدیرکل و چند معاون اداره و رییس شعبه و رییس دایره و چند کارشناس تشکیل میشود تا تبادل نظر بکنند که آیا در «رنجآباد» حمام بسازند یا نه و اصولا احداث حمام در رنجآباد لازم است یا خیر؟ چون صبح آنروز اعضای کمیسیون به نتیجه و اتفاق نظر نمیرسند، بقیه مذاکرات به بعدازظهر موکول میشود و چون بعد ازظهر جزء سرویس اداری نیست با صدور حکم اضافهکار برای تشکیل کمیسیون فوقالعاده چندین جلسه متوالی در دفتر آقای وزیر تشکیل میشود و بالاخره در آخرین جلسه تصمیم میگیرند هیئتی را برای مطالعه در زمینه اینکه آیا احداث حمام برای اهالی رنجآباد ضروری است یا نه، به محل بفرستند. اعضای هیئت مرکب از چهارده عضو و یک رییس، اکیپ با فوقالعاده مأموریت و هزینه سفر و اشتغال دوری از مرکز و بدی آب و هوا و غذا، با هواپیما عازم مرکز استان میشوند تا از آنجا با اتومبیل به رنجآباد بروند. خلبان و کمکخلبان در میان پذیرایی خدمه و مهمانداران هواپیما، اعضای اکیپ را به مرکز استان میرسانند و در مرکز استان از یک بنگاه مسافربری یک اتوبوس دربست با راننده و کمکراننده و مهماندار، اجاره میکنند که هیئت را به رنجآباد ببرد و چون هیئت اعزامی از مرکز نابلدند، پنجنفر از کارمندان استانداری داوطلب میشوند که افتخاری با دریافت فوقالعاده مأموریت و هزینه سفر همراه هیئت به رنجآباد بروند. هیئت وارد رنجآباد میشود و چون پذیرایی یک هیئت بیستنفری به مدت دهروز برای مطالعه، در منزل بخشدار رنجآباد امکانپذیر نیست، چند اتاق از قرار تختی پانصدریال برای پذیرایی اعضای هیئت در تنها مسافرخانه رنجآباد اجاره میکنند و در این مدت پیشخدمتها و آشپزها و شاگردآشپزها و سایر خدمه مهمانخانه یا مسافرخانه مورد بحث، کمر خدمت اعضای هیئت را میبندند که در این میان سیگارفروش و آدامسفروش و واکسی و بقال و نانوا و قصاب و و و و... رنجآباد هم بینصیب نمیمانند. بالاخره بعد از دهروز مطالعه، اعضای هیئت بالاتفاق نظر میدهند که «بله... احداث یک باب حمام بهداشتی در رنجآباد لازم است.» اعضای هیئت به همان ترتیب که رفتهاند به مرکز بازمیگردند و پس از تقدیم گزارش لازم، کمیسیونی در دفتر مقام وزارت تشکیل میشود و نامهای برای تأمین اعتبار به ادارهکل حمامهای کشور فرستاده میشود و پس از ثبت نامه و طی سلسلهمراتب به طریقی که در بالا گذشته و تشکیل کمیسیونهای متعدد پیشازظهر و بعدازظهر، بیستهزار تومان اعتبار برای احداث یک باب حمام در رنجآباد تأمین میشود و باز به همان ترتیب که در بالا گذشت جریان امر به استانداری که بخش رنجآباد جزء ابوابجمعیاش اعلام میشود تا استانداری به بخشداری رنجآباد اطلاع بدهد که اعتبار مورد نیاز برای احداث حمام تأمین شده است و مقدمات کار ساختمان را فراهم کنند (هرچه در این میان از قلم افتاده، خود شما اضافه کنید.) بعد از وصول نامه استاندار، آقای بخشدار مینوت یک آگهی مناقصه را تهیه میکند و برای درج در روزنامه به دست خبرنگار روزنامه در رنجآباد میدهد. خبرنگار، متن آگهی مناقصه را برای چاپ در روزنامه به دایره آگهی روزنامه در مرکز میفرستد، پس از ثبت در دفتر دایره آگهیها متن آگهی به قسمت حروفچینی روزنامه فرستاده میشود. حروفچین حروف آن را میچیند و مصحح غلطهای چاپی آن را میگیرد و به دست غلطگیر میدهد تا اصلاح کند. بعد از اصلاح نمونهبرداری از آگهی چیدهشده نمونهبرداری میکند و برای اطلاع سردبیر روزنامه (که مبادا چاپ آگهی برخلاف اصول روزنامهنگاری باشد) میفرستد. سردبیر پس از دیدن و پاراف کردن، آگهی را به معاون سردبیر میسپارد تا به قسمت حروفچینی اطلاع بدهد چاپ آگهی بلامانع است. معاون سردبیر جریان را به مسئول صفحهبندی اطلاع میدهد و مسئول صفحهبندی به مسئول صفحه میگوید که چاپ آگهی حمام رنجآباد اشکالی ندارد. مسئول صفحه پس از بستن صفحه، آن را بهوسیله کارگر مخصوص به قسمت ماشینخانه میفرستد و مسئول ماشينخانه آن را در دستگاه چاپ قرار میدهد و کلید برق زده میشود. (کارگران و مهندسان و رؤسای سازمان آب و برق را هم بر این عده اضافه کنید، چون موتور چاپ موقع کار و گردش به برق و برای خنک شدن احتیاج به آب دارد.) روزنامه از چاپ خارج میشود که در گوشهای از روزنامه، آگهی مناقصه احداث حمام رنجآباد هم چاپ شده است.
روزنامه با اتوبوس یا هواپیما به رنجآباد میرسد. چون در آگهی مناقصه ذکر شده که شرکتکنندگان در مناقصه ساختمان حمام رنجآباد میبایست پانزدههزار ریال بهعنوان ودیعه به حساب مخصوص بخشداری رنجآباد در بانک محل بریزند و رسید آن را به ضمیمه تقاضای شرکتشان در مناقصه به بخشداری رنجآباد بفرستند، هریک از داوطلبان مبلغ پانزدههزار ریال به مسئول صندوق شعبه بانک رنجآباد میپردازند و فیش رسید آن را میگیرند و ضميمه تقاضایشان به بخشداری رنجآباد میفرستند. (جریان دریافت پول و گردش رسیدها و ثبت آنها در دفترهای بانکی بهوسیله مسوولان بانک را هم از نظر دور ندارید.) بالاخره در کمیسیون مخصوص سر پاکتهای پیشنهادهای رسیده، باز و قرائت میشود و شرکت ساختمانی ایرانحمام برنده شناخته میشود و بقیه شرکتکنندگان که برنده نشدهاند میبایست طی تشریفات اداری پولهای ودیعهشان را از بانک پس بگیرند (که خودش حساب جداگانهای دارد). شرکت ساختمانی ایرانحمام احداث یک باب حمام بهداشتی را در رنجآباد از طریق آگهی در روزنامه (با همان شرایط ذکرشده در بالا) به مناقصه میگذارد و استاد غلام بنا برنده میشود و چون در رنجآباد کارگر و بنا و عمله و مالهکش و بندکش و آجرچین و سیمانکار و ... به حد کافی نیست مشهدی غلام بنا، از آبادیهای اطراف عدهای را استخدام میکند و برای خرید مصالح ساختمانی با آجرپز وگچفروش و سیمانفروش و سنگتراش و جوشکار و لولهکش و آهنگر و نجار و قفلساز و شیشهبر و و و وارد مذاکره میشود. بالاخره، با فعالیت شبانهروزی مسوولان قوم، حمام ساخته و پرداخته و آماده بهرهبرداری میشود تا اهالی رنجآباد از این پس تن و بدنشان را در حمام بهداشتیشان بشویند، گشایش یک حمام بهداشتی که ساده نیست! مراسمی دارد تشریفاتی دارد، بیخودی که نمیشود فوری حمام بهداشتی ساخت و افتتاح کرد، بخشدار به هزینه دولت از عدهای خبرنگار روزنامه و رادیو و تلویزیون دعوت میکند تا در مراسم افتتاح حمام رنجآباد شرکت کنند. روزنامهنگاران و فیلمبرداران و مخبرین که با الاغ یا اتوبوس نمیتوانند به رنجآباد بروند، از خودشان کار و زندگی دارند، نوکر آقای بخشدار رنجآباد هم که نیستند... بله؟ این هیئت بیستسی نفری با هواپیما عازم رنجآباد میشوند و خبرنگاران و فیلمبرداران مشغول تهیه خبر و گرفتن عکس و فیلم از نمای داخلی و خارجی حمام بهداشتی رنجآباد میشوند تا با درج در روزنامهها و نشان دادن فیلم در تلویزیون، احداث یک باب حمام بهداشتی را در رنجآباد به اطلاع همگان برسانند. (کارکنان مؤسسه تلویزیون و مسئولين برنامهها و همچنین تهیهکنندگان فیلمهای خام را هم به این جمع بیفزایید.)
حالا تعداد نفراتی را که بنده نام بردم در تعداد عائلهشان که حداقل پنجنفر خواهد بود ضرب کنید تا ببینید از برکت وجود یک خبر کوچک افتتاح حمام رنجآباد چند نفر کار میکنند و نان میخورند و دیگر بعد از خواندن اخباری اینچنینی عصبانی نشوید و روزنامه را به گوشهای پرت نکنید. تازه بعد از همه این حرفها، این خبر بهوسیله روزنامه به دست من میرسد که روی آن این داستان را بنویسم و تقدیم سردبیر کنم تا سردبیر به معاون بدهد و معاون سردبیر به دبیر و دبیر به مسئول قسمت حروفچینی و و و... خوب من هم خرج دارم.
(از: مجموعهداستان «الکیخوشها»/ چاپ اول: انتشارات امیرکبیر، 1356)