• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4586 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۶ بهمن

غايت‌هاي زندگي

محسن آزموده

ما براي چه زندگي مي‌كنيم؟ اين سوالي است كه لابد همه ما آگاهانه يا ناخودآگاه، هزاران هزار بار از خود پرسيده‌ايم، از زماني كه پرسشگر شده‌ايم و دست چپ و راست‌مان را شناخته‌ايم... آيا زندگي مي‌كنيم كه از مواهب دنيا لذت ببريم و خوشي‌هاي گوناگون آن را، اعم از لذايذ مادي و معنوي تجربه كنيم؟ يا زنده‌ايم كه به ديگران خدمت كنيم و از درد و رنج آنها بكاهيم؟ شايد هم براي اين به دنيا آمده‌ايم كه در كنار مصرف‌پيشگي، ارزشي به جهان بيفزاييم؟ احتمالا همه مي‌گويند كه هر سه پاسخ... يعني در نهايت كارنامه زندگي هر انساني را مي‌توان با سه سنجه و معيار لذت‌ها و الم‌هايش، خوبي‌ها و بدي‌هايش و ارزش (هاي) افزوده و مصرف (هاي)ش سنجيد. بسياري خود را به يكي يا دو تا از هدف‌هاي سه‌گانه بالا محدود مي‌كنند، يعني گروهي فقط به فكر لذتند و به تعبير «رولو مي»، جوري زندگي مي‌كنند كه در نهايت پس پشت خودشان زمين سوخته‌اي از لذت‌ها و تجربه‌كردني‌ها باقي بگذارند، گروهي خود را وقف كمك به ديگران مي‌كنند و شماري نيز مي‌كوشند چيزي به هستي بيفزايند، از طريق خلاقيت يا توليد يا كار هنري يا صنعتگري يا ... اما بيشتر افراد، در زندگي‌شان، تا حدودي به هر سه هدف لذت‌جويي، ديگري خواهي (زندگي اخلاقي) و زيست ارزشمند مي‌پردازند.

اما ارزيابي و سنجش اينكه هر كس به چه ميزان در نيل به اين غايت‌هاي سه‌گانه پيش رفته، سخت‌ترين كار است. از يك طرف مي‌توان گفت هر فردي خودش مي‌تواند به سنجش بپردازد، زيرا او بيشتر از هر كسي به احوالات دروني خودش دسترسي دارد، اما از سوي ديگر، مي‌توان گفت كه خود آدم، از موضع و جايگاهي كه در آن ايستاده، نمي‌تواند ميزان اثربخشي خودش را در هستي و ديگران ببيند و ديگران و‌ اي بسا تاريخ بهتر بتوانند در اين زمينه قضاوت كنند. البته اين نكته اخير، بيشتر درباره آدم‌هاي «بزرگ» صادق است، يعني افرادي كه تاثيري فراتر از محدوده جغرافيايي و تاريخي خودشان مي‌گذارند؛ وگرنه زندگي اكثريت انسان‌ها، آن‌قدر «معمولي» و ساده است كه اصلا كسي به فكر آن هم نمي‌افتد كه به ارزيابي آن بپردازد. اما به هر حال زندگي هر موجودي براي خودش مهم‌ترين چيز است و شايسته و بايسته كه هر از گاهي به ارزيابي و سنجش آن بپردازد و با درون‌نگري و گفت‌وگو با ديگران، بكوشد از منظر سه معيار بالا (لذت جويي، دگرخواهي و ارزندگي) به خودش نمره بدهد.

اين روزها رايج شده كه مدام به ما مي‌گويند كه رضايت امري دروني است و به حرف بقيه گوش نكنيد و مهم اين است كه خودتان راضي باشيد و... (از اين حرف‌هاي چرند و بي‌معنا). دعوت به فرورفتن در خود و انعزال و گسست از جمع و معيارهايش و زندگي به سبك مولانا و بودا و ديوژن، از قضا در زمان‌هايي پررنگ مي‌شود كه آدم‌ها بيشتر خود را درگير مسابقه و مقايسه با ديگران مي‌پندارند، و گرنه اين همه دعوت به جست‌وجوي آرامش در خود و بي‌خيال جمع شدن و دروني خواندن رضايت معنايي نداشت. اين همه جملات و كتاب‌ها و كلاس‌هاي شبه‌روانشناسانه، روي ديگر زندگي‌هاي شديدا مصرف‌گراي ما است كه در آن همه آرمان‌ها بي‌معنا شده و مصرف و لذت و تجربه و پول به آرمان آرمان‌ها بدل شده. اين وضعيت در شرايط دعوت مضاعف و مكرر به درون و اينكه از خودت و خانواده‌ات و جمع رفقايت لذت ببر و بي‌خيال جمع و ديگران و هستي شو، تشديد مي‌شود. اينكه مدام به ما توصيه مي‌كنند (و ما هم بقيه را) كه كاري به قضاوت ديگران نداشته باشيد و سعي كنيد خوش باشيد و دم را غنيمت شمريد و از كم خودتان لذت ببريد و زياده‌طلب نباشيد و از ...، پنهان كردن عذاب وجدان روان‌هايي است كه اتفاقا شديدا درگير قضاوت ديگران هستند و هرچه بيشتر مي‌طلبند، احساس خوشي نمي‌كنند و در «دم» مي‌خواهند هزار جا باشند و هزار كار بكنند و هر چه به دست مي‌آورند، كم است...

تغيير اين شرايط با خودفريبي و توصيه‌هاي شبه‌اخلاقي و «فوروارد»كردن پيام‌هاي تكراري، امكان‌پذير نيست. اينكه مدام به خودمان و ديگران بگوييم كه «زندگي زيباست ‌اي زيبا‌پسند»، زندگي را زيبا نمي‌كند. بحث بر سر آن است كه سر خودمان را كلاه نگذاريم و از جهان بيرون و معيارهاي عيني آن غفلت نكنيم. كردار و گفتار آدمي كه زندگي خود را صرفا وقف خور و خواب و خشم و شهوت مي‌كند، به همان اندازه دست‌كم از نظر اخلاق عيني مذموم است كه عبادات زاهد ظاهرپرست و پارساي خلوت گزيده بي‌حاصل. در نهايت قاضي هم خود آدمي و هم تاريخ است، يعني همگان و اصرار بر هر يك از دو زبانه اين ترازو و فراموش كردن ديگري، خودفريبي و سر در برف فرو‌بردن است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون