آگاهي را جايگزين باورهاي نادرست كنيم
نادر اربابي
نيمه بهمن هر سال طبق تقويم، روز جهاني مبارزه با سرطان نام گرفته است. در ايران نيز يك هفته از 8 تا 15 بهمن به اين موضوع و تلاش براي كاهش ابتلا به سرطان و آموزشهاي لازم اختصاص داده ميشود. نخستين گام در پيشگيري افزايش سطح آگاهي در آن عرصه است. به همين دليل بايد ببينيم آنچه به عنوان اچ.پي.وي شناخته ميشود كه بستر سرطان دهانه رحم را ميسازد، چيست. مطلبي كه پيش رو داريد در همين راستا منتشر ميشود و در آينده نيز باز مطالبي در اين زمينه منتشر خواهيم كرد.
مدتي است كه در جامعه ما شيوع زگيل تناسلي افزايش يافته است. اين افزايش هم براي مردم و هم براي پزشكان كاملا ملموس است. اينجا فقط با شيوع بالاي يك بيماري مواجه نيستيم كه همراه آن اضطراب و نگراني زياد را چه در افرادي كه مبتلايند و چه آنها كه نيستند، شاهديم. نويسنده اين متن به عنوان متخصص پوست هر روزه با چندين فقره از اين افراد كه به دنبال ابتلا به زگيل تناسلي با ترس و نگراني مراجعه كردهاند، مواجه است. آنها اغلب ذكر ميكنند از وقتي فهميدهاند به اين مشكل مبتلايند، زندگي سختي پيدا كردهاند و همه زندگيشان پر شده است از اضطراب و نگراني. اين در حالي است كه در جوامع ديگر با اينكه اين مشكل شايع است ولي بيماري اين سطح از اضطراب را ايجاد نميكند. از طرف ديگر در كتب علمي هم به زگيل تناسلي به عنوان معضلي كه هم خودش و هم عوارضش قابل درمان است، نگاه شده است. در اين صورت جا دارد بپرسيم منشأ اين همه اضطراب و نگراني كه اين نام(يعني اچپيوي) براي ما در بر دارد از كجاست و براي چه اينقدر اين واژه ترسناك شده است. قبل از پرداختن به مسائل رواني اجتماعي زگيل تناسلي، نظري اجمالي به مسائل پايه اين بيماري از ديد علم پزشكي و زيستشناسي داشته باشيم. عامل زگيل تناسلي مثل ساير زگيلهاي انسان ويروسي است به نام اچپيوي. همين جا بايد بگوييم اچپيوي عامل هر نوع زگيل، چه تناسلي چه غيرتناسلي است و اگر در بين مردم اچپيوي انحصارا معني زگيل تناسلي را افاده ميكند در واقع اين طور نيست و اچپيوي اولا نام ويروس است نه نام بيماري ثانيا به طور كلي اين ويروس عامل هم زگيلهاي تناسلي و هم غيرتناسلي است. حال بعد از اين مختصر توضيح مسائل زيستشناسي اين بيماري سعي ميكنيم، ريشههاي بالقوه و بالفعل اضطراب ناشي از آن را بيابيم و بفهميم.
ترس از سرطان، عامل اضطراب
يكي از علتهاي مهم ترس بيماران از زگيل تناسلي سرطانزايي آن است. در واقع هم زگيل تناسلي سرطانزاست و سرطانزايي آن شايعه و خبر دروغ نيست. همان طور كه آمد انواع خاصي از ويروس اچپيوي در ايجاد زگيلهاي تناسلي دخيلاند. از ويژگيهاي زيستشناسانه اين نوع ويروسهاي تناسلي، زمينهسازي ايجاد سرطان در بافت منطقه به خصوص در گردن رحم است.
سرطانزايي اين ويروس در مردان خصوصا مرداني كه ختنه شدهاند بسيار كمتر است. شايد گمان شود، سرطانزايي بالقوه اين ويروس اضطراب شديد اين بيماري را لاقل در بانوان توضيح ميدهد ولي بايد گفت اين سرطانزايي نبايد و نميتواند اين اضطراب را تبيين كند، چراكه از حدود 40 سال قبل، آزمايش بسيار آساني به نام پاپ اسمير ابداع شده كه سرطان را 10 سال زودتر يعني وقتي كه كاملا درمانپذير است، نشان ميدهد. پس اگر منشأ اضطراب سرطانزايي است با انجام به موقع پاپ اسمير كه كار سختي هم نيست نبايد جايي براي نگراني وجود داشته باشد ضمن اينكه مردان بسياري را ميبينيم كه به رغم شيوع بسيار ناچيز سرطان مرتبط در آنها اضطرابشان كم نيست.
ترس از ايدز
ترس ديگري كه همزمان با زگيل تناسلي تداعي ميشود، ترس از ايدز است. البته مستقيما ايدز ارتباطي با زگيل تناسلي ندارد چون عامل هر يك، دو گونه مختلف ويروس است كه ارتباطي با هم ندارند اما ممكن است اين دو غيرمستقيم با هم ارتباط داشته باشند چراكه هر دو جزو بيماريهاي منتقله از طريق جنسي محسوب ميشوند و كسي كه يك نوع از اين بيماريها را دارد به اين معني است كه احتمال دارد انواع ديگر را هم داشته باشد بدين علت كه چنين فردي يا شخصا با افراد زيادي ارتباط جنسي داشته يا با شخصي ارتباط داشته كه او با افراد زيادي مرتبط بوده است. در نتيجه ترس از ايدز در زگيل تناسلي بيجا نيست ولي با يك آزمايش ساده تكليف آن معلوم ميشود و مساله اصلي اينجاست كه در اغلب بيماران، آزمايش ايدز انجام ميگيرد و منفي ميشود ولي از اضطراب مربوط به زگيل چيزي كم نميشود.
زگيل تناسلي خوب نميشود
باور ديگري كه همراه زگيل مطرح ميشود، اين است كه شخص مبتلا هيچگاه بهبود نمييابد. حقيقت اين است كه اين مساله هم نبايد و نميتواند منشأ اضطراب مهمي شود. چون اولا ويروس بسياري از بيماريهاي شايع انسان مانند آبلهمرغان و تبخال در بدن هميشه باقي ميمانند و كسي از اين بابت دچار ناراحتي و اضطراب نميشود. از طرف ديگر بعد از دو سال در بيش از ۸۰ درصد موارد زگيل تناسلي يا اين ويروس كاملا از بدن حذف ميشود يا در حد زيادي غيرفعال ميشود. شايد تا اينجا گمان شود اگر به بيمار آگاهي كافي داده شود، اضطراب او از بين ميرود در حالي كه در عمل ميبينيم به رغم دريافت آگاهي و دسترسي به اطلاعات به يمن فضاي مجازي و حتي بعد از گفتوگوي مفصل با پزشك و توضيح كامل او، باز اضطراب كم نميشود چه بسا بيشتر هم ميشود. اينجاست كه به نظر ميرسد بايد سفري داشته باشيم به لايههاي عمقيتر جامعه و فرد.
ميدانيم روان انسان به عنوان كانون مولد اضطراب از پيچيدگيهاي زيادي برخوردار است ضمن اينكه انسان موجودي اجتماعي است و آنچه در اذهان همجوار او هم ميگذرد در نحوه بودن او تاثير دارد لذا بايد براي طي اين راه از روانشناسي و جامعهشناسي ژرفانگر و حتي از باريك انديشيهاي فلسفه كمك گرفت.