• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4588 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۸ بهمن

شب آقا بزرگ تهراني در دايره‌المعارف بزرگ اسلامي برگزار شد

ميراث‌بان تشيع

محسن آزموده| محمد حسن بن علي منزوي تهراني معروف به آقا بزرگ تهراني (1389 -1293 قمري) فقيه و كتابشناس برجسته شيعي در خانواده‌اي صاحب نام در تهران به دنيا آمد. پدر و پدربزرگش از روحانيان اين شهر بودند. جد بزرگش، حاج محسن، بازرگان بود و با كمك منوچهر خان معتمدالدوله گرجي، نخستين چاپخانه ايران را بنا گذاشت. آقا بزرگ در سن هفت سالگي در محله پامنار تهران به مكتب رفت و از سن ده سالگي در مدرسه دانگي، تحصيلات مقدماتي حوزوي را آغاز كرد. سپس به مدرسه مروي رفت و ادبيات عرب را نزد سيد محمد علي شاه عبدالعظيمي، شيخ محمد حسين خراساني و شيخ محمد باقر معزالدوله و منطق را نزد ميرزا محمد قمي و اصول را نزد سيد عبدالكريم لاهيجي، سيد محمد تقي گرگاني و شيخ علي نوري ايلكايي آموخت و هيات و نجوم را نزد شيخ علي نوري و ميرزا ابراهيم زنجاني فراگرفت. آقا بزرگ در سال 1315 قمري به نجف اشرف رفت و نزد آخوند ملامحمد كاظم خراساني، ميرزا حسين نوري، سيد احمد حائري تهراني، سيد محمد كاظم يزدي و شيخ‌الشريعه اصفهاني به تحصيل پرداخت. در سال 1329 قمري به سامرا مهاجرت كرد و در درس محمد تقي شيرازي معروف به ميرزاي شيرازي دوم شركت جست. از همين سال شروع به نگارش موسوعه كتابشناسي مشهور به الذريعه الي تصانيف الشيعه به زبان عربي پرداخت. آقا بزرگ اواخر سال 1335 قمري به كاظمين نقل مكان كرد و پس از دو سال دوباره به سامرا بازگشت و تا سال 1355 در آنجا رحل اقامت گزيد. در اين سال با كشته شدن شيخ هادي تهراني از دوستان نزديكش بار ديگر به نجف بازگشت و آنجا با كمك مالي عمويش حاج حبيب‌الله محسني تاجر، چاپخانه مطبعه‌السعاده را بر پا كرد. اما با پيش آمدن مشكلات ناچار شد كه باقي مجلدات الذريعه را براي چاپ نزد فرزندش علينقي به ايران بفرستد. در نتيجه باقي مجلدات الذريعه با پيگيري فرزندانش علينقي و بعدا احمد در ايران به چاپ رسيد. آقا بزرگ تهراني در سال 1389 قمري (1348 خورشيدي) در نجف در گذشت و بنا به وصيتش در كتابخانه‌اش كه وقف علما و طلاب كرده بود، به خاك سپرده شد. آقا بزرگ غير از الذريعه آثار مهم ديگري چون طبقات اعلام‌الشيعه، المشيخه، مصفي المقال في مصنفي علم الرجال و ... تاليف كرد. عصر روز شنبه 26 بهمن‌ماه مراسم شب آقا بزرگ تهراني به همت مجله بخارا و مركز دايره‌المعارف بزرگ اسلامي در اين دايره‌المعارف برگزار شد. در اين مراسم سيد عبدالله انوار، رسول جعفريان، احمد پاكتچي، سيد محمد منصور طباطبايي و علي دهباشي سخنراني كردند. همچنين در اين مراسم بتول منزوي دختر شيخ آقا بزرگ منزوي، محمد ابراهيم ذاكر نوه شيخ آقا بزرگ، پروين منزوي دختر دكتر منزوي، مريم مدرسي، عبدالهادي فقهي‌زاده استاد دانشگاه تهران، علي‌اكبر صفوي مولف و ويراستار كتاب آشيخ آقا بزرگ تهراني و.... حضور داشتند. در ادامه گزارشي از سخنان كاظم موسوي بجنوردي، عبدالله انوار، رسول جعفريان و احمد پاكتچي از نظر مي‌گذرد.

 

سه يار دبستاني

كاظم موسوي بجنوردي، مدير مركز داير‌ه‌المعارف بزرگ اسلامي| آقا بزرگ تهراني مغفول عنه است. فرزندان ايشان آقايان احمد و علينقي منزوي، خوشبختانه با ما در دايره‌المعارف بزرگ اسلامي همكاري داشتند. مخصوصا احمد آقا حدود 25 سال با ما همكاري داشت و مسوول پروژه فهرست‌واره كتاب‌هاي فارسي بود كه در زمان حياتش 11 جلد آن منتشر شد و اكنون مدير آن پروژه آقاي بهراميان است. اين اثر همه كتاب‌هاي فارسي دنيا از آغاز تا آخر قرن 13 را معرفي مي‌كند. ايشان براي اين كار ده‌ها هزار فيش فراهم كرده بود كه عده‌اي روي آنها كار مي‌كنند. اما براي خدمت شيخ آقا بزرگ منزوي به فرهنگ ايراني- اسلامي نظيري نمي‌توان يافت. در آن روزگار به بيش از 62 كتابخانه رفت و گاهي شب‌ها در كتابخانه‌ها مي‌خوابيد. آيت‌الله انصاري، پدر همسرم از ارادتمندان به آقاي منزوي بود و مي‌گفت آقا بزرگ شب در كتابخانه گيوه‌اي زير سرش مي‌گذاشت و مي‌خوابيد تا خواب سنگين نرود و صبح زود از خواب بيدار شود. 50 سال طول كشيد تا كتاب «الذريعه الي تصانيف الشيعه» و بعد از آن طبقات اعلام شيعه را نوشت.

وقتي جرجي زيدان در كتاب تاريخ ادبيات عرب به غلط گفته بود شيعيان كمتر در آثار پديد آمده در جهان اسلام نقش داشتند، سه چهره فاضل يعني شيخ آقابزرگ تهراني، سيدحسن صدر و شيخ‌محمد حسين كاشف‌الغطا تصميم گرفتند كه پاسخ مناسبي به او بدهند. سيدحسن صدر «تاسيس الشيعه الكرام لفنون الاسلام» و كاشف الغطا در نقد كتاب جرجي زيدان، «المراجعات الريحانيه» يا «النقود و الردود» را نوشتند، اما كار بزرگ را شيخ آقا بزرگ تهراني صورت داد؛ او تمام مصنفات شيعه را در الذريعه در 26 جلد (جلد چهارم 4 جزو است كه مي‌شود 29 جلد) گردآوري كرد. پسرش علينقي بعدا روي اين مجموعه عظيم كار كرد و تا حدودي نواقص آن را برطرف كرد. در مجموع اين خانواده خدمت فراواني به شيعه كردند و همه فهرست‌نويس بودند و آثار بزرگي را پديد آوردند و عجيب است كه چرا آقا بزرگ تهراني با اين همه خدمتي كه كرده در جمهوري اسلامي اين اندازه مغفول است. البته مقاله شيخ بزرگ تهراني در دايره‌المعارف بزرگ اسلامي را 30 سال پيش خودم نوشتم. اما بايد بارها بيش از اين كار كرد.

عاش سعيدا و مات سعيدا

سيدعبدالله انوار،كتابشناس و نسخ پژوه|آيت‌الله العظمي حاج آقا شيخ بزرگ تهراني يكي از اكابر شيعه است. يكي از رخدادهاي مهم در مذهب شيعي با آمدن شيخ مرتضي انصاري كه مي‌توان او را قديسي بزرگمرد ناميد، رخ داد كه همانا پايان يافتن اختلاف بين اصولي و اخباري است كه از دوران صفويه نظرها را به خود جلب كرده بود. شيخ مرتضي انصاري در قرن سيزدهم هجري در جهان اسلام ظهور كرد و با استدلال بي‌جواب خود اختلاف اخباري و اصولي را به نفع اصولي در نوشته‌هاي خود خاتمه داد. اعتمادالسلطنه در كتاب «مآثر و الآثار» خود مي‌گويد، هر كس به مقام حضرت شيخ برسد به همان اندازه كه مداح دارد، مكذب نيز دارد، ولي معلوم نيست كه خود حضرت شيخ بر چه روش رفته كه جز مديحه‌گو، كسي از او ياد نمي‌كند. بعد از شيخ انصاري، ميرزاي شيرازي بر همان سيره او رفت و پس از او آيت‌الله‌العظمي آخوند ملامحمد كاظم خراساني به رياست حوزه رسيد. حضرت خراساني از نظر علمي و به خصوص علم اصول صاحب يد طولايي بود و كتاب كفايه‌الاصول او هنوز هم كتاب درسي اصول است. شيخ آقا بزرگ تهراني از جواني راه نجف را پيش گرفت و از جواني شاگردي آخوند خراساني را پيشه كرد. آيت‌الله خراساني اصل آزادي و حريت را در آيات قرآني با اصول دموكراسي غرب موافق ديد و در فتواي مشروطيت اقدام كرد و اصل «لااكراه في الدين» و «لكم دينكم» را با فتواي مشروطيت خود همراه كرد و در مقابل مستبدان ايستاد. او مرد صاحب دين و آزاده‌اي بود و شخصيتش دل‌ها را مي‌برد. مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني كه مرد آزاديخواهي بود در حوزه نجف سخت تحت تاثير آخوند خراساني قرار گرفت و تصميم گرفت در نجف رحل اقامت افكند و به كار تحقيقي در زمينه شيعه و اسلام بپردازد.

شيخ آقا بزرگ تهراني در سال 1255 شمسي در محله پامنار تهران در خانواده مذهبي به دنيا آمد. آقا بزرگ مقدمات را در مدرسه فخريه و پامنار شروع كرد و براي سطوح عالي در تهران از محضر حاج محمدحسين خراساني و شيخ محمدباقر تهراني و شريف اصفهاني به مقام اجتهاد رسيد و چون به نجف رفت در مقام بالاي علمي بود و از مجلس درس سيدمحمد كاظم يزدي و آيت‌الله العظمي خراساني سودها برد و در آنجا به مقام بالاي علمي رسيد و از مدرسان بزرگ حوزه نجف شد و شاگرداني چون آيت‌الله سيد محمدصادق بحرالعلوم و شهيد محراب سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي و... پرورش داد. آنچه آقا بزرگ را از ديگر فضلاي حوزه متمايز مي‌كند، ورودش به حوزه كتابشناسي و فهرست‌نگاري و طبقات اعلام شيعه يعني علم رجال شيعي است. اهميت مجلدات كتاب‌هاي الذريعه و طبقات اعلام شيعه او براي كساني كه به علم رجال آشنايي دارند، آشكار است. در الذريعه او كتب شيعه به صورت تحليلي و توصيفي معرفي و فهرست شده است.

فرزندان او علينقي و احمد هم از محققان برجسته بودند. علينقي منزوي از فضلاي عالم شيعه و از شاگردان مرتبه بالاي آيت‌الله‌العظمي خويي بود كه علاوه بر دانش منقول در فلسفه در حدود دكترا از يك دانشكده مهم بيروت مدرك داشت و در فراهم آوردن مطالب لغت‌نامه دهخدا بسيار همكاري كرد. زحمات او در تدوين الذريعه گواهي بر اطلاع والاي او است. آيت‌الله آقابزرگ تهراني فرزند ديگري به نام محمدرضا منزوي داشت كه دكتر دامپزشك و در خدمت ارتش بود. اين افسر دامپزشك در حوادث كودتاي ننگين 1332 انگليسي و امريكايي زير شكنجه‌هاي نابهنجار سرتيپ تيمور بختيار كشته شد و مرحوم آيت‌الله تا روز درگذشت خود در سال 1348 داغدار اين فرزند خود بود. خلاصه اينكه آقا بزرگ «عاش سعيدا و مات سعيدا». به قول ابن انباري: «علو في الحياه وفي الممات لحقٌّ أنت إحدي المعجزات.»

آقا بزرگ و بازشناسي هويت شيعي

رسول جعفريان، استاد تاريخ| صحبت درباره آقا بزرگ با توجه به كارهاي عظيمي كه درباره ايشان انجام شده به خصوص كار آقاي صفري دشوار است. حدود صدسالي است كه هر چه از رشته‌هاي علمي جديد تاسيس مي‌شود، مدتي بعد عده‌اي مي‌گويند ما مشابه اين علم را داشته‌ايم يا در قرون پيشين تجربه كرده‌ايم. البته هر كدام از اين ادعاها را بايد سنجيد و بررسي كرد. اما در حوزه فهرست‌نويسي انصافا يك سنت علمي خوبي داشته‌ايم. اگر بخواهيم دو كتاب برگزيده در اين ميراث علمي معرفي كنيم با كمي تسامح بايد فهرست محمد بن اسحاق نديم و مقدمه ابن خلدون را ياد كنيم. فهرست در نيمه اول قرن چهارم يك اثر بسيار علمي است كه بارها درباره‌اش بحث شده است و درست بعد از ابن‌خلدون كه بعد از او كسي ظاهر نشد. بعد از نديم نيز مع‌الاسف تا دوران اخير كه سبك‌هاي جديد آمد، كسي در فهرست‌نويسي جا پاي نديم نگذاشت. شايد 600 سال طول كشيد تا كاتب چلبي (جغرافيدان ترك قرن يازدهم) كشف‌الظنون را نوشت. اما الفهرست نديم از آن هم عالمانه‌تر بود. البته در اين ميان تجربه‌هاي ديگري نيز در زمينه‌هايي چون مشيخه‌نگاري و... به شكل فردي و مذهبي و عمومي صورت گرفته است. مثلا الفهرسه ابن‌خير اشبيلي كاري كم‌نظير است.

سنت فهرست‌نگاري در شيعه با نجاشي (نيمه اول قرن پنجم) و شيخ طوسي (شيخ طائفه، قرن چهارم و پنجم) و پيش از آن در رساله ابي‌غالب زاري يا در ضميمه من لايحضر مشيخه صدوق وجود داشته است. ما در قرن 5 يعني حدود 450 و 460 كه همزمان دو فهرست از مولفات شيعه نوشتيم با اوايل و اواسط قرن چهاردهم كه دوباره فهرست‌نويسي را شروع كرديم در شرايطي مشابه بوديم. يعني گذشته از تجربه فهرست‌نويسي كه در سنت اسلامي نسبتا قوي هست و اينكه دنياي جديد راه و رسم خودش را رفته و روش‌هاي بسيار جديدي را باب كرده، يك وجه مشترك اين است كه ما در اين دو قرن، يعني قرن پنجم و چهاردهم دچار يك بحران هويت هستيم كه معرفي شيعه است. شيعه تا قرن سوم يك اقليتي در برخي شهرهاي كوچك بود. اما وقتي به دولتي مثل آل‌بويه و حمداني‌ها مي‌رسيم، شيعه بدل به اكثريت شد و اينك بحث اين بود كه شما كجا بوديد كه ظاهر شديد و چه هويتي داريد و سابقه‌تان كجاست؟ بنابراين حدس مي‌زنم فارغ از انگيزه‌هاي رايج فهرست‌نويسي كه بيشتر از علم حديث نشات گرفته بود و رابطه‌اي بود ميان علم حديث و درايه با كتاب كه به تدريج جايگزين علم رجال شد، علت ديگر اين فهرست‌نويسي‌ها در ميان شيعيان در قرن چهارم و پنجم، يك بحث هويت شيعي است. بنابراين اهميت اين هويت شيعي خودش را در دوره آل‌بويه نشان مي‌دهد.

در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم نيز اين موضوع دوباره مطرح مي‌شود. كتاب تاريخ‌الاداب لغه العربيه جرجي زيدان (مورخ عرب لبناني نيمه دوم قرن نوزدهم) در چاپ‌هاي اول عبارت توهين‌آميزي دارد كه در آن نوشته از شيعيان چيزي نمانده است. البته گويا در چاپ‌هاي بعدي اين عبارت‌ها حذف شده است. به نظر مي‌رسد كار اين سه چهره يعني سيدحسن صدر، كاشف‌الغطا و آقابزرگ تهراني در واكنش به اين انتقادها و در راستاي بازشناسي هويت شيعه است. در واقع در اين بازه مذهب و دين به عنوان يك عنصر مهم هويتي براي احيا و بازسازي مطرح مي‌شود و چيزي كه مي‌تواند اين هويت را نشان بدهد، كتاب و علم است. بنابراين شيعه بايد خودش را از حيث هويتي، بازشناسي و بازشناسايي مي‌كرد.

در اين دوره چند كتاب تاريخ شيعه نيز نوشته مي‌شود. در اين زمينه لبناني‌ها خيلي فعال بودند يا خاندان مظفر در عراق چند تاريخ شيعه نوشتند. در خود ايران جواهر كلام دايره‌المعارف شيعه را كار كرد، آثار شيعه الاماميه نوشته شد، مرحوم شهابي در اين اواخر آثاري نوشت. در واقع شاهد بازشناسي هويت شيعي هستيم. در اين ميان آقابزرگ سراغ آثار رفت، يعني تصانيف الشيعه يك اصطلاح هويتي و تمدني است. كاري با آنچه امروز و گاه به صورت افراطي صورت مي‌گيرد، ندارم؛ بحث بر سر ضرورت احياي هويت شيعي در بيش از صد سال پيش است. وقتي كتاب جرجي زيدان نوشته شد، مرحوم حاج محمدحسين كاشف‌الغطا نقدي بر آن نوشت. اصل نقد او اين است كه در كتاب زيدان اسمي از شيعه نيامده است. جرجي زيدان اين نقدها را ديده و در مقدمه جلد سوم كتابش به اين موضوع اشاره كرده است.

ما در مكتب سامرا كه از آمدن ميرزاي شيرازي و شاگردانش شكل گرفت، عالم برجسته‌اي به نام ميرزا حسين نوري را داريم. آقا بزرگ هم از نظر علمي متعلق به اين مكتب است. اما نمي‌دانيم چرا مرحوم ميرزا حسين نوري نسبت به كتاب‌ها و نسخه‌ها حساسيت داشت. در حوزه علميه استدلال فقهي و اجتهاد و علوم اصول و فلسفه اهميت داشت، اما كتابشناسي مهم بود. ارتباطي ميان ميرزاي نوري با صاحب روضات كه از مكتب اصفهان بود، وجود داشت. مكتب اصفهان وارث رياض‌العلما است كه نسخه‌اي از رياض‌العلما دست ميرزاي نوري افتاد و رقابتي ميان اين دو ايجاد شد. يعني صاحب روضات و ميرزا حسين نوري با هم بد بودند و ميان‌شان بحث بود. هر دو كتاب‌شناس هستند. ميرزاي نوري در مكتب سامرا‌ حساب كتابي را به شاگردانش از جمله آقاشيخ عباس قمي و آقا سيدحسن صدر و آقابزرگ منتقل كرد. آقابزرگ مريد ميرزاي نوري است و آقاي روضاتي در اصفهان به‌رغم اعتقاد عميقي كه به آقابزرگ داشت از دست او ناراحت بود كه چرا به ميرزا حسين نوري احترام مي‌گذاشت، زيرا ميرزاحسين منتقد صاحب روضات بود. البته مكتب سامرا وسيع‌تر از مكتب اصفهان بود و با جهان مصر و لبنان و سوريه ارتباط داشت. در نتيجه اين حوزه كتابشناسي قوي‌تر شد. شيخ فضل‌الله نوري، داماد ميرزا حسين نوري نيز فردي علاقه‌مند به كتاب بود. صدها نسخه شيخ فضل‌الله در مجلس است. خود او كارهاي ميرزاي نوري را در تهران چاپ مي‌كرد. شيخ فضل‌الله ذاتا حس كتابشناسي داشت، زيرا در جواني در سامرا بود. آقا سيدحسن صدر نيز تاسيس الشيعه الكرام لعلوم الاسلام را نوشت، او يك نسل جلوتر از آقا بزرگ و متوفاي 1354 قمري است. خود هم كتابخانه بزرگي داشت كه پسرش آقاسيدعلي فهرست آن را نوشته و مجموعه بسيار عظيمي است. كتاب ديگر او تكمله امل الامل است. شيخ حرعاملي امل الامل را نوشت كه شرح حال علماي جبل عامل است. او به كتابشناسي علاقه دارد. بعد علماي بعدي تكمله بر آن نوشتند. سيدحسن صدر شش جلد تكمله بر امل‌الامل نوشت. او بر گردن آقابزرگ و ديگران حق دارد و يك فكر هويتي دارد. فكر هويتي او اين است كه مي‌خواهد ثابت كند شيعه در همه علوم از بقيه جلوتر است.

در كنار اين نهضت هويتي، وقتي فهرست‌هاي غربي ترجمه و منتشر شد، كتابشناسان ما دريافتند كه بايد از نو شروع كنند. موقعي كه در 1304 و 1305 در كتابخانه مجلس مرحوم اعتصام‌الملك جلد اول و دوم نسخه‌هاي خطي را نوشت، كاملا تحت تاثير فهرست‌هاي اروپايي است. بعد از او ابن‌يوسف شيرازي است كه جلد سوم را و فهرست نسخه‌هاي سپهسالار را نوشت كه آنها هم تحت تاثير روش‌هاي جديد است.امتياز آقابزرگ اين است كه در سنت ميرزا عبدالله افندي و رياض‌العلما است و تا كسي ذريعه و طبقات اعلام‌الشيعه را با دقت نخواند، نمي‌تواند آن وقايع را بفهمد و دريابد كه در 60 سال زندگي چه زحمتي كشيده است. او تا جلد سوم را چاپ كرد. از جلد چهارم به بعد به ايران مي‌فرستاد كه احمدآقا و علينقي آنها را اضافات و چاپ مي‌كردند. اين نكته باعث برخي انتقادات شد. اما علينقي چند بار به من گفت و يك بار نوشت كه كتاب‌ها را پدر ما مي‌نوشت و براي ما مي‌فرستاد و ما چاپ مي‌كرديم و او تشويق مي‌كرد. البته روحيه پدر و پسران تفاوت مي‌كرد كه طبيعي است.

آقا شيخ بزرگ و مكتب و حلقه سامرا

احمد پاكتچي، زبان‌شناس و دين‌پژوه| مرحوم آقا شيخ بزرگ تهراني از نظر تعلق فكري خود را به كجا متعلق مي‌دانست؟ در چند اشاره از جمله در زندگينامه خودنوشت ايشان اشاره‌اي صريح به «مهاجرت» به سامرا وجود دارد. مهاجرت به جايي صورت مي‌گيرد كه فرد آنجا را وطن دوم خودش مي‌داند. روي جلد كتاب المشيخه كه در نجف منتشر شده نيز با املاي خودشان و تعمدا نوشته شده كه «نظير سامرا» و اين يك شاخصه هويتي است. يعني خود ايشان بر اين شاخصه هويتي تاكيد داشت. در سامرا ايشان درس ميرزاي بزرگ شيرازي و محدث نوري را درك كردند و تحت تاثير هر دو بودند، البته اين دو استاد با هم اختلاف سليقه داشتند و جمع كردن اين اختلاف سليقه بحث متفاوتي است.

ميرزاي شيرازي شخصيتي بزرگ در حوزه فقاهت است و حاجي نوري به عنوان يك محدث بزرگ شناخته مي‌شود، يكي نويسنده كتاب فصل‌الخطاب و ديگري منتقد آن است. قرار گرفتن آقا بزرگ در ميان اين دو شخصيت و دلبستگي به هر دو از دو نظر مهم است: نخست اينكه آيا وجه مشتركي ميان اين دو استوانه مكتب سامرا هست؟ دوم اينكه قطعا يكي از آنها فصل‌الخطاب است و آقا بزرگ درگير فصل‌الخطاب شد و گامي در جهت التيام بين دو نگرش برداشت. ميزان اعتناي آقا بزرگ به ميرزاي شيرازي را در اين تعبير مشاهده مي‌كنيم كه آقابزرگ براي او از مفهوم «مجدد» استفاده كرد و او را مجدد قرن و سده معرفي كرد و اين نشان‌دهنده تعلق خاطر مكتبي به اوست. واكنش سه يار دبستاني يعني سيدحسن صدر، كاشف‌الغطا و آقابزرگ به زيدان نشان مي‌دهد كه ما در اين دوران با موجي از هويت‌جويي مواجه هستيم. يعني اينها مي‌كوشيدند هويت شيعه را به مخاطبان معرفي كنند. نام سيدمحسن امين صاحب اعيان الشيعه نيز همين ويژگي را دارد. اگرچه از نظر مكاني در كنار اين سه چهره نيست. اما آن مثلث از اين جهت واقعي است كه هر سه به كار هم اعتناي جدي دارند. مقدمه كاشف‌الغطا بر الذريعه نشان‌دهنده اين موضوع است. يعني مي‌توان ايشان را حلقه سامرا خواند.

يكي از موارد مهم در اين حلقه و شخصيت آقابزرگ مساله روشنگري (تنوير) است. او در آثار مختلف به اين نكته پرداخته است و به ويژه بر مساله عصر و زمانه توجه دارد. او تاكيد دارد كه در اين زمانه علم محوريت دارد و مدلي از تفكر روشنگري را ارايه مي‌كند. در بحث روشنگري بر اهميت نصوص و تراث بازماندگان تاكيد مي‌شود. در آثار آقا بزرگ بارها به اين مساله برخورد مي‌كنيم. او در النقدالطيف، نقدي سازنده و نرم بر فصل‌الخطاب مي‌نويسد و مي‌كوشد ميان ديدگاه ميرزاي شيرازي و حاجي نوري التيامي ايجاد كند. او تاكيد مي‌كند كه برخورد با نصوص نبايد تقليدي باشد، بلكه بايد علمي و اجتهادي باشد. اين نكته به ويژه در آن عصر بسيار مهم است. اهميت آقا بزرگ در اين است كه اين نكته را تئوريزه كرده بود. از آغاز به ما تعليم داده‌اند كه در اصول دين نمي‌توان و نبايد تقليد كرد. آنچه در آثار آقابزرگ و كلا مكتب سامرا تاكيد شده، آن است كه اجتهاد در نصوص را غيرقابل تقليد تلقي كرده‌اند. ما بايد در مواجهه با نصوص بر مشهورات تكيه نكنيم و وظيفه داريم تك تك متون را با دقت بررسي كنيم. در نتيجه كار آقابزرگ در الذريعه بسيار ارزشمند است و نه فقط كاري مستحب كه از واجبات است. آقا بزرگ معتقد بود كه يك مسلمان حتي بايد در مواجهه با مصحف نيز نگاه اجتهادي داشته باشد. خلاصه آنكه شيخ آقا بزرگ هم به گواهي آثارشان و هم به اصرار خودشان تعلق به مكتب سامرا دارد و مهم‌ترين آموزه اين مكتب نگاه انتقادي به ريشه‌ها و متن‌ها و نصوص است. واژه اصل (ريشه) براي اين حلقه بسيار مهم است و نكته مهم اين مكتب ريشه‌شناسي است. ميراث مكتوب و ريشه‌ها براي اين بزرگان بسيار اهميت داشت و آقا بزرگ بر ضرورت اجتهادي بودن شناخت اين ريشه‌ها تاكيد داشت.


آقا سيدحسن صدر نيز تاسيس الشيعه الكرام لعلوم الاسلام را نوشت، او يك نسل جلوتر از آقا بزرگ و متوفاي 1354 قمري است. خود هم كتابخانه بزرگي داشت كه پسرش آقاسيدعلي فهرست آن را نوشته و مجموعه بسيار عظيمي است.

وقتي كتاب جرجي زيدان نوشته شد، حاج محمدحسين كاشف ‌الغطا نقدي بر آن نوشت. اصل نقد او اين است كه در كتاب زيدان اسمي از شيعه نيامده است. جرجي زيدان اين نقدها را ديده و در مقدمه جلد سوم كتابش به اين موضوع اشاره كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون