آويده علمجميلي
ميرمصطفي عالينسب زاده 1298 در تبريز بود. با وجود اينكه تحصيلات دانشگاهي در زمينه اقتصاد نداشت، اما عضو حلقه مشاوران اقتصادي افرادي چون محمد مصدق، مهدي بازرگان، شهيد رجايي، باهنر و مهندس موسوي بود. او در اواخر دهه بيست و پس از ملي شدن نفت و تحريم نفتي ايران توسط انگلستان، براي كاهش اثر تحريمهاي نفتي بر اقتصاد كشور همچنين تحريك تقاضاي نفت، كارخانه چراغها و سماورهاي نفتي در كشور را راهاندازي كرد. او به شدت تحت تاثير آموزههاي مليگرايانه مادرش قرار داشت و همين امر سبب پيوستن او به نهضت ملي شد. هر چند تجربه و احاطه او بر زبانهاي خارجي نيز در تسريع روند پيشرفتش و بهرهگيري از دانشش در سالهاي پس از انقلاب بيتاثير نبود. او از پس از انقلاب تا پيش از دوران سازندگي تقريبا در تمام نهادهاي مهم اقتصادي از قبيل شوراي پول و اعتبار و شوراي اقتصاد حضور پررنگي داشت. به گونهاي كه تصميمگيري نهايي و جمعبندي جلسات بر عهده او بود. علاوه بر مديران رده بالاي كشور، عالينسب با مراجع تقليد نيز رابطه خوبي داشت. به گونهاي كه جلسات منظمي با افرادي نظير آيتالله بروجردي، آيتالله حجت و آيتالله ميلاني داشت و براي برخي مراجع نيز مشاور اقتصادي محسوب ميشد. نقل است يك بار آيتالله ميلاني فتواي خود در خصوص سرقفلي و سفته را پس از مخالفت عالينسب تغيير داده بود. او در زمان جنگ نقش مهمي را در مناسبات اقتصادي كشور همچنين ايجاد يك نهاد سازماندهي ايفا كرد به گونهاي كه گفته مي شود مورد اعتماد زياد امام خميني(ره) و نخستوزيرش بود.
ابتداي راه، شاگردي در مغازه
صد سال پيش در خانوادهاي اصالتا تبريزي در كاظمين به دنيا آمد و پس از مدتي نيز با خانواده به تبريز رفتند. ده ساله بود كه پدرش از دنيا رفت و مادرش وظيفه تعيلم و تربيت او را برعهده گرفت. وجود مادري با روحيات مليگرايانه نقش مهمي در تبيين جهتگيريهاي اقتصادي او داشت به نحوي كه پس از تشكيل نهضت ملي توسط دكتر مصدق به او پيوست و توانست در شرايطي كه ايران در بحبوحه تحريم نفتي بود به كمك مصدق برود تا بتواند آثار كاهش عايديهاي نفتي ايران را كاهش دهد. تا مقطع ابتدايي بيشتر تحصيل نكرد و پس از آن به دليل مشكلات مالي خانواده به شاگردي در مغازههاي مختلف مشغول شد. با وجود آنكه در مغازههاي مختلف مشغول به كار بود اما از فراگيري دانش حسابداري روز غافل نشد. در آن دوران حسابداري با روشهاي سنتي انجام ميشد كه ميرمصطفي تصميم گرفت آموزشهاي پيشرفتهتري در اين زمينه ببيند. براي اين مهم او در سال 1316 به تنهايي عازم تهران شد و اولين آموزشهاي علمي خود در زمينه اقتصاد، حسابداري و بازرگاني را در مركز وابسته به بازرگاني آلمان ديد. علاوه بر آن در دورههاي آموزش زبانهاي انگليسي و فرانسه نيز شركت كرد. حضور او در مراكز آلماني ديدگاههاي اقتصادي او را نيز تقويت كرد. عالينسب سير مطالعاتي خود در زمينه اقتصاد و اسلام را گسترش داد به نحوي كه اين مطالعات جنبه نظري بيشتري به خود گرفت. خودش عنوان كرده بود كه مطالعه مكتبهاي اقتصادي را از نظريه افلاطون آغاز كرده و هنگامي كه به مكتب آلمان رسيده، مجذوب آن شده است. به گون اي كه دو سال از عمر خود را صرف مطالعه و بسط نظري اين مكتب تاريخي كرد. نكته جالب توجه در اين است كه در زمان مطالعه مكتب تاريخي آلمان، به بررسي ويژگيهاي منطقهاي در شهرها و نقاط مختلف ايران نيز پرداخت. همين مطالعات بر هر ناحيه از كشور به او در تصميمگيري سياسي و اقتصادي خرد و كلان در زماني كه در ساختار تصميمگيري كشور بود، كمك فراواني كرد. به همين دليل است كه بسياري «بودن او» در بدنه اجرايي كشور را مفيد و داراي اهميت ميدانستند. او پس از اشغال ايران توسط متفقين به تبريز بازگشت تا كسب و كاري مجزا داشته باشد. اما در شهريور 1324 و پس از تسلط حزب دموكرات بر تبريز بار ديگر به تهران بازگشت و تا چهار سال در صنعت چيني و بلور باقي ماند. او در آن سالها فرد مشهوري بود به گونهاي كه حجرهاش واقع در تيمچه حاجبالدوله محل رفت و آمد افراد مشهور بود. 30 سال را تمام نكرده بود كه در خريد و فروش سهام، حسابداري و چيني و بلور صاحبنام بود. او در زمان جنگ جهاني اول و رونق كاذب سهام واحدهاي صنعتي، پيشبيني كرد كه وضعيت رونق بازار سهام پس از جنگ ادامه پيدا نميكند. اين پيشبيني پس از جنگ و آزاد شدن واردات كالا به اثبات رسيد.
مليگرايي كه به مصدق پيوست
او از سال 1328 تصميم گرفت رويه اقتصادي خود را تغيير دهد. اين تصميم مصادف با مبارزات مردم براي ملي كردن صنعت نفت بود. با توجه به جهتگيريهاي مليگرايانه او پيوستنش به دكتر مصدق دور از تصور نبود. با آغاز به كار دولت ملي، عالينسب فعاليتهاي عادي خود را متوقف كرد و به عضويت شوراي ۲۵ نفره مشاوران اقتصادي دولت مصدق درآمد. او براي مصدق بسيار اهميت داشت، چراكه پس از تحريم نفت ايران ميرمصطفي با اختراع چراغ نفتي توانست مصرف نفت در داخل را تحريك كند تا از آثار تحريمها كم شود. او با سرمايه شخصي خود برند «چراغ و سماور عالينسب» را راهاندازي كرد تا به كشور كمك شود. اما كودتاي مرداد همه چيز را تغيير داد. عالينسب نقل كرده است: «به محض پيروزي كودتاچيان در سال ۱۳۳۲، واكنش شخصي من متوقف كردن فعاليت توليدي صنايع عالينسب در اعتراض به كودتا و كودتاچيان بود.» هر چند اين تصميم به مذاق نخستوزير دولت كودتا، سرلشكر زاهدي خوش نيامد و او را احضار كرد و مورد بازجويي قرار داد. عالينسب در خصوص بازجوييها چنين روايت ميكند: «مضمون محوري بازجوييهاي زاهدي اعتراض به اين مساله بود كه تو در دولت مصدق دست به چنين كار بزرگي زدهاي و حال كه سلطنت اعليحضرت تثبيت شده است، آن را متوقف كردهاي؟ وقتي من در واكنش به پرخاشها و توهينهاي او با نهايت خونسردي پاسخ دادم كه آري چراكه آن زمان من به آينده ايران خوشبين بودم و اكنون ديگر نيستم، نعرههاي تهديدبار و توهينآميز سرلشكر كودتاچي به اوج رسيد.» تعطيلي كارخانه آن هم در شرايطي كه تقاضا بالا بود، او را به فكر راهاندازي مجدد انداخت. در اين حين نامهاي از مرحوم آيتالله سيد رضا زنجاني و مرحوم آيتالله سيد محمود طالقاني براي شركت در جلسه مخفي نهضت مقاومت ملي دريافت كرد. او در بخشي از صحبتهاي خود حضور در اين جلسات را اينگونه روايت ميكند: «در آن جلسه مرحوم آقاي طالقاني به نمايندگي از اعضاي نهضت مقاومت سخن ميگفت و خطاب به من فرمودند كه از شجاعت و غيرت شما در تعطيل كردن كارخانه در اعتراض به كودتا سپاسگزاريم، اما بررسيهاي چند ماهه ما نشان ميدهد كه دولت كودتا حال كه از اين سطح از حمايتهاي بينالمللي هم برخوردار است به اين زوديها ساقط نخواهد شد و بنابراين مبارزات ملت ايران در دور جديد بر اساس پيشبيني و تحليلها، مبارزاتي درازمدت خواهد بود. اين مبارزه درازمدت به ابزارهايي نياز دارد كه يكي از آنها حمايتهاي مالي و ديگري برخوردار بودن از يك محمل خوب براي حمايت از مبارزان و نيز احيانا تشكيل برخي از جلسات در پوشش كارخانه است. شخصا به نمايندگي از همه آقايان و به نام نهضت مقاومت از شما ميخواهم كه مجددا كارخانه را راهاندازي كنيد و ارتباط خود را با ما حفظ كنيد.» در واكنش به اين تقاضا، مجددا كارخانه سماورسازي توسط عالينسب راهاندازي شد.
انقلاب و حضور در سطح مشاوران اقتصادي
چند روز پس از انقلاب اسلامي، عالينسب به واسطه رابطه خوب با انقلابيون به سمت مشاور اقتصادي دولت موقت انتخاب ميشود. مهمترين كاري كه او انجام داد، مديريت ايران خودرو بود. او مسووليتهاي متعددي را تا پيش از روي كار آمدن دولت سازندگي بر عهده داشت اما مهمترين آن مشاور دولت جنگ بود، چراكه در اين دوران علاوه بر تحريمهاي نفتي، كشور درگير جنگ بود و هيچ گزارشي دال بر عدم تامين مايحتاج اساسي مردم وجود نداشت. حتي در اين دوران برخي اقدامات توسعهاي نظير ساخت فولاد مباركه، مس سرچشمه و توليد خودرو نيز در پيش گرفته شد. از نخستوزير امام نقل است كه اگر عالينسب نبود، ايران در زمان جنگ از نظر اقتصادي شكست ميخورد و سقوط ميكرد. مسعود روغنيزنجاني، وزير برنامه و بودجه دولت جنگ كه از منتقدان عالينسب بود، در اين مورد ميگويد: «در اداره جلسههاي دولت وقتي همه حرف ميزدند، نخستوزير ميگفتند كه آقاي عالينسب اظهارنظر نكردند و وقتي هم او حرف ميزد، محور راهحلها روي نظرات وي ميچرخيد. حرف او بود كه در نهايت سرنوشت اظهارنظرهاي كارشناسي را رقم ميزد.»
مراجع تقليدي كه از او مشاوره اقتصادي ميگرفتند
عالينسب به دليل ريشههاي مذهبي با مراجع تقليد شيعه رابطه خوبي داشت. از جمله كساني كه او به صورت مستمر و پيوسته جلسات هفتگي با آنها داشت، استاد مرتضي مطهري و سيد محمد حسينيبهشتي بودند. هر چند در دوران پس از انقلاب دوستي او با علامه محمدتقي جعفري نيز قابل توجه بود بهطوري كه قرار بود در مقابل يادگيري علوم اسلامي از او، عالينسب نيز به او اقتصاد آموزش دهد. عالينسب بعدها در فعاليتهاي انقلابي با آيتالله طالقاني هم ارتباط خوبي پيدا كرد.
ايران، اسلام و توليد
كتابهاي زيادي از زندگينامه مرحوم ميرمصطفي عالينسب به رشته تحرير درآمده، اما كتاب «مير ناميرا مانه و كارنامه استاد ميرمصطفي عالينسب» نوشته ميكاييل عظيمي يكي از مهمترين كتابهاست. اين كتاب علاوه بر اينكه يك مجموعه تحقيقاتي است، جايزه جلال آلاحمد را در سال 96 به خود اختصاص داد. عظيمي در طول يك سال و نيمي كه براي گردآوري اين كتاب وقت صرف كرده است، نكات جالبي از زندگي مرحوم عالينسب را بيان كرد. او معتقد است بهانه نگارش اين كتاب سفارش نشر موسسه مطالعات دين و اقتصاد بود، اما پس از مدتي متوجه شد عالينسب چه اقداماتي در كشور به خصوص در دوران جنگ داشته است. ميكاييل عظيمي در گفتوگو با «اعتماد» از روند نگارش اين كتاب ميگويد.
بهانه شما براي نگارش اثري پژوهشي در خصوص زندگي مرحوم ميرمصطفي عالينسب چه بود؟
بهانه نوشتن اين كتاب سفارشي بود كه موسسه دين و اقتصاد به بنده داد. اين موسسه يكي از خيريههاي به جا مانده از آقاي عالينسب است. شكلگيري اين موسسه مطالعاتي، انتخاب اسم و تامين سرمايه اوليه براي اين موسسه همگي از او است. اسم موسسه بر اساس دغدغه و مطالعات او در حوزه دين و اقتصاد انتخاب شد. تا قبل از اين پروژه تحقيقاتي، شناخت بنده از او به اندازه شناخت عموم مردم از «سماور و چراغهاي عالينسب» بود. پس از مدتي كه كار پژوهشي كتاب مورد نظر پيش رفت، به شناخت بيشتري از او رسيدم. عمده اطلاعاتي كه بنده براي نگارش اين كتاب استفاده كردم، مجموعه مصاحبههايي بود كه موسسه دين و اقتصاد از او منتشر كرده بود به علاوه مصاحبههاي تكميلي كه براي پيشبرد كتاب از ساير افراد مرتبط با او انجام دادم. نكته ديگري كه بايد در خصوص عالينسب به آن اشاره كنم، روحيه درويش مسلكيشان است به گونهاي كه عكس و فيلم بسيار كمي از او موجود است. نكته ديگر نيز در خصوص مدرك دانشگاهي و سطح تسلط او به موضوعات اقتصادي و نظري است. با وجود اينكه مرحوم عالينسب تحصيلات رسمي و دانشگاهي نداشتهاند، اما دستنوشتههايي دارند كه نشان ميدهد زبان انگليسي را بسيار زيبا مينوشتند. نقل است او كتاب سرمايه كارل ماركس را به انگليسي و شهيد بهشتي از آلماني ميخواندند.
در قسمتي از صحبتهاي خود به اين موضوع اشاره كرديد كه او تحصيلات آكادمي و رسمي نداشتند، اما از زمان دكتر مصدق در هيات مشاوران اقتصادي كشور قرار داشتند. دليل استفاده افرادي مانند دكتر مصدق و شهيد رجايي و باهنر همچنين ميرحسين موسوي از او چيست؟
نكته جالبي كه در خصوص او وجود دارد كه در عين آموزنده بودن چشم انسان را به واقعيتهاي دنياي اطراف باز ميكند، با مطالعه بودن مرحوم عالينسب است. در اطرافمان افرادي وجود دارند كه داراي كتابخانههايي بزرگ با چندين جلد كتاب هستند اما صرفا پرخوانند. اما او دقيقخوان بود. به اين معنا كه اگر مطلبي ميخواندند، آن را به صورت كامل و از چند جنبه مورد مطالعه قرار ميدادند و به تعبيري سير مطالعاتي داشتند. اين سير مطالعاتي به صورت مستمر از اوايل دهه 20 زندگيشان شروع شد و تا هفتههاي پاياني عمرشان كه قادر به خواندن بودند، ادامه داشت. جداي از سير مطالعاتي او، تجربيات عمليشان در اقتصاد نيز به ارتقاي جايگاهشان بسيار كمك كرد. مرحوم عالينسب در بيست سالگي در مجمعي شبيه بورس در تبريز فعاليت داشتند. نكته ديگر در خصوص او، طي كردن دورههاي حسابداري در دهه 20 شمسي است. به بيان ديگر حدود 10 سال پس از تاسيس دانشگاه در كشور مرحوم عالينسب به فكر يادگيري اصول حسابداري نوين افتادند. اين تكنيك بسيار پيشرفته است و او تا اواخر عمر خود تمام تكنيكهاي مديريت مالي و حسابداري را دنبال ميكردند. مرحوم عالينسب احاطه كاملي بر موضوع مديريت هزينه داشت. براي اداره بنگاه توليدي به ابزارها و روشهاي مشخصي نياز داريم كه يكي از آن ابزارها، مديريت هزينه يا حسابداري قيمت تمام شده است. مرحوم عالينسب از حدود 78 سال پيش متوجه اين موضوع شده بود و وسواسشان در اين حوزه يكي از رازهاي موفقيت او در دو كارخانهاي كه تاسيس كرد، است.
او در جواني دورههاي حسابداري مالي و مديريت هزينه را گذراند، آيا احاطه او در اين موضوعات سبب شد به كابينه دكتر مصدق دعوت شود؟
با وجود آنكه مرحوم عالينسب با سن و سال كمي كه داشتند، يكي از فعالهاي شناخته شده در تبريز به شمار ميرفت، اما حضورش در دولت آن زمان به دليل جهتگيريها و چشماندازهاي شخصيشان بود. او تحت تعاليم مادرش به شدت روحيات مليگرايانه داشت. به گونهاي كه خواهرزاده جناب عالينسب نقل كرده است زماني كه دانشآموز دبستان بود، مادرش كبريت توكلي را به دستش داده و به او ميگفت: «هنگام رفت و آمد به مدرسه اين كبريت دستت باشد تا افراد را ترغيب به خريد كالاي ايراني كنيد.» از دوره كودكي با روحيههاي مليگرايانه تربيت شد كه مادرش نقش بسيار زيادي را در اين خصوص ايفا كرد، چراكه پدرش زود فوت كرد. روحيههاي قوي مليگرايي كه در مرحوم عالينسب بود، سبب شد پس از به جريان افتادن نهضت ملي، به عنوان فعال اقتصادي موفق و جوان به اين نهضت بپيوندد.
با وجود اينكه از مرحوم عالينسب اسناد بسيار كمي در دسترس است، آيا مشخص است مشاوره اقتصادي او به دولت دكتر مصدق در چه راستايي بوده است؟
مهمترين اقدام ايشان كه بسيار مشهور است پس از ملي كردن صنعت نفت رقم خورد. در آن زمان انگلستان كه بزرگترين خريدار نفت ايران بود، نفت كشور را تحريم كرد و در برابر اين تصميم ناوهاي جنگي خود را به آستانه بندر آبادان و خرمشهر آورد كه آرايش نظامي و جنگي در برابر ايران بود. پس از لغو خريد نفت توسط كشورهاي ديگر، مصرف آن به شدت پايين آمد. از سوي ديگر لوازم نفتسوز از قبيل اجاق و بخاري در كشور فوقالعاده كم بود و آن تعدادي كه در كشور وجود داشت توسط شركت والور انگلستان به ايران وارد ميشد، بنابراين، اين تعداد از لوازم نفتسوز كفاف هزينههاي نگهداشت چاههاي نفت را نميداد. مرحوم عالينسب در ملاقاتي كه با دكتر مصدق داشت، خاطرنشان كرد كه براي كاركرد حداقلي صنعت نفت لازم است مصرف داخلي را تشويق كنيم تا پالايشگاه آبادان در حداقلي از ظرفيت كار كند. اين اقدام سبب ميشود به جاي فروش نفت به خارج، آن را در داخل به فروش و مصرف برسانيم و هزينهها را پوشش دهيم. دكتر مصدق هم عنوان كند كه لوازمش در داخل نيست كه پس از آن جناب عالينسب «چراغهاي نفتي عالينسب» را اختراع ميكنند. در واقع ساختن «چراغ عالينسب» ابزاري براي افزايش مصرف نفت در ايران بود. متاسفانه به دليل ضعف در سيستم ثبت آمار و وقايع تاريخي، آمار دقيقي از ميزان مصرف نفت در داخل تحت تاثير اختراع عالينسب وجود ندارد. پس از راهاندازي خط توليد و ساخت «سماور و چراغ عالينسب» شركت والور انگليسي از ايشان به دليل رعايت نكردن حق مالكيت معنوي شكايت ميكند كه در نهايت دادگاه مربوط به اين شكايت راي را به نفع مرحوم عالينسب صادر ميكند. از نظر دادگاه اختراع جديد است و دزدي صنعتي محسوب نميشود. از آن زمان تاكنون صنايع نفتوگاز عالينسب مشغول به كار است. نكته ديگر در خصوص نامي است كه جناب عالينسب براي شركت خود انتخاب كرده و آن «نفت وگاز» بوده است. در حالي كه با مراجعه به تاريخ در مييابيم كه گاز در اوايل دهه 40 وارد سبد مصرفي كشور شد. ايشان چون شم اقتصادي قوي داشتند متوجه دو نكته ميشود؛ اول، وقتي نفت خام به پالايشگاه ميرود، جز فرآوردههاي ديگر، گاز نيز از آن ميتوان استخراج كرد. دوم اينكه ايران ذخاير بسيار غني گاز دارد. از اينرو بايد به گاز نيز توجه كند. پيشبيني از اينكه گاز در زماني مهم ميشود در آن دوران اصلا مطرح نبود. حتي شركت بوتان كه به عنوان پدر صنعت گاز مايع شناخته ميشود در سال 1332 تاسيس ميشود. در حالي كه مرحوم عالينسب چند سال زودتر به ذخاير گازي كشور اشاره كرده بود.
ايشان پس از انقلاب نيز با افراد سرشناسي مانند مرحوم بازرگان، شهيد رجايي و ميرحسين موسوي همكاري ميكرد. چه چيزي باعث شد كه ايشان به اين اندازه محبوب و مورد تاييد همه جناحهاي فكري باشد؟
پس از جنگ و تغيير جهتگيريهاي اداره كشور، ايشان از سيستم اجرايي جدا شد. قبل از اين دوران نيز فرد بسيار موفقي بوده كه دو كارخانه داشت. بنابراين فردي داراي سابقه فعاليت اقتصادي همچنين روحيه ملي و ايثار فوقالعادهاي بود. از سوي ديگر خود را از مال دنيا بينياز ميديد. طبيعي است با اين خصوصيات از ايشان براي همكاريهاي بيشتر دعوت شود. عنوان شده كه پس از انقلاب مديريت كارخانههايش را به مديران واگذار كرد و به بدنه اجرايي دولت رفت. چيزي كه باعث ميشد ايشان متمايز از باقي افراد باشد، ديدگاه و جهتگيريهاي مديريتي و اقتصادي در اداره كشور بود. از نهادهايي كه مرحوم عالينسب در آن حضور داشتند، شوراي اقتصاد و شوراي پول و اعتبار بود كه از مهمترين اركان مديريتي و تصميمگيري اقتصادي كشور بودند. مرحوم رحيميدانش، دبير شوراي اقتصاد معتقد است ايشان در طول جلسات كمحرف بودند، اما با دقت به صحبتها گوش ميداد. زماني كه بحثها به سمت اتخاذ سياستهاي ضربهزننده به منافع طبقات فرودست يا احتمال گسترش فقر و كاهش بهرهوري همچنين توزيع بدتر درآمد ميرفت، با تجربه اجرايي خودش و مطالعات وارد بحث ميشد. حتي وارد بحثهاي نظري با كساني كه تحصيلات دانشگاهي داشتند، ميشد.
ايشان بر توليد و بالا رفتن هزينههاي مفتخوارگي تاكيدات فراوان داشتند، اينها مواردي است كه همچنان نيز مورد تاكيد اقتصاددانان است. به نظر ميرسد مرحوم عالينسب از قوه پيشبيني نيز برخوردار بودند؟
بر اساس اسناد و منابع، زندگي عالينسب در سه واژه ايران، اسلام و توليد خلاصه ميشد. در يكي از دانشگاههاي تهران جايزهاي تحت عنوان عالينسب وجود دارد و به افراد نوآور در حوزه صنعت اهدا ميشود. او به توليد فوقالعاده حساس بود. ايشان از بازرگاني وارد صنعت شد. در همان سالهاي دهه 20 كارت بازرگاني داشتند، اما پس از پي بردن به اهميت توليد كارت بازرگاني خود را تمديد نميكنند و سراغ اين بخش ميروند. بارها گفتند راههاي ميانبر براي كسب درآمد را بلد هستند، اما به دليل دلالي بودن آن، از انجامش خودداري ميكردند. زماني كه يكي از كارخانهها به شدت به نقدينگي نياز داشت، از انجام دلالي براي كسب آن خودداري كردند.
نكته پاياني؟
دو نكته را در پايان بحث بگويم. جامعه ما نسبت به مستندسازي گذشته خود بيتوجهي و كمكاري كرده است. مستند نكردن و كمكاري در ثبت دقيق و ضابطهمند تجربيات گذشته باعث ميشود مدام در چرخه آزمون و خطا قرار بگيريم. بسياري از مشكلات امروز كشور قبلا هم وجود داشته و تجربياتي در خصوص سياستگذاري مناسب براي حل مشكلات وجود داشته كه برخي از آن موفق و برخي ديگر نيز ناموفق بوده است. در هر دو مورد ميتوان از گذشته درس گرفت. نكته دوم نيز در خصوص مرحوم عالينسب است. به نظر ميرسد جامعه به شدت نيازمند حضور ايشان است. نه به معناي اينكه اقدامات ايشان در 40 سال پيش را همانطور مستمر انجام دهيم. اقدامات ايشان شامل جهتگيريها و توجهشان به توليد با گرايشات بسيار ملي لازمه نياز فعلي كشور است. راهها و جهتگيريهاي برابريطلبانه مرحوم عالينسب در شرايط فعلي فوقالعاده نياز است. ايشان يكي از الگوهايي است كه توانسته در زندگي 80 ساله خود به خوبي از پس خواستههاي برابريطلبانه و همسويي با تصميمگيريهاي سياسي برآيد.
كودتاي مرداد همه چيز را تغيير داد. عالينسب نقل كرده است: «به محض پيروزي كودتاچيان در سال ۱۳۳۲، واكنش شخصي من متوقف كردن فعاليت توليدي صنايع عالينسب در اعتراض به كودتا و كودتاچيان بود.» هر چند اين تصميم به مذاق نخستوزير دولت كودتا، سرلشكر زاهدي خوش نيامد و او را احضار كرد و مورد بازجويي قرار داد. عالينسب در خصوص بازجوييها چنين روايت ميكند: «مضمون بازجوييها اعتراض به اين مساله بود كه تو در دولت مصدق دست به چنين كار بزرگي زدهاي و حال كه سلطنت اعليحضرت تثبيت شده است، آن را متوقف كردهاي؟ وقتي من در واكنش به پرخاشها و توهينهاي او با نهايت خونسردي پاسخ دادم كه آري چراكه آن زمان من به آينده ايران خوشبين بودم و اكنون ديگر نيستم، نعرههاي تهديدبار و توهينآميز سرلشكر كودتاچي به اوج رسيد.»