بهنام ناصري
نام شميم بهار با غيبت ديرسال او گره خورده است. نويسنده و منتقد ادبي و سينمايي كه سالهاست خلوت گزيده. نه در جمعي حضور مييابد، نه زير بار گفتوگو با نشريهاي ميرود، نه تن ميدهد به سپردن نوشتهاي از خود به جريدهاي براي انتشار. با اين حال به تازگي كتاب «دهه 40 و مشقهاي ديگر» كه نوشتههاي ساليان دور اوست، از سوي نشر بيدگل منتشر شد. كتابي شامل سه دفتر كه اولي داستانها، دومي مجموعه يادداشتها، نقدهاي ادبي و سينمايي و سومي فيلمنامهاي است به نام «عاشقانه» كه بنا به اظهار ناشر «از ميان فيلمنامههاي تمام و ناتمام نيمه اول دهه پنجاه، تنها فيلمنامهاي است كه از اين نويسنده باقي مانده است.» با آيدين آغداشلو، نقاش، گرافيست و منتقد و از دوستان و معدود معاشران شميم بهار در تمام سالهاي خلوتگزيني او، درباره هنر بهار، دورياش از جمعها و انظار و نيز هاله مبهمي كه گرد نام او تنيده شده گفتوگوي مفصلي كردم كه مختصري از آن را در ادامه ميخوانيد. متن مشروح گفتوگو در سالنامه «اعتماد» منتشر خواهد شد.
بعد از سالها كتابي از آقاي شميم بهار منتشر شده كه حاوي آثار متعددي از ايشان در فرمهاي ادبي و هنري مختلف است. ايشان در تمام سالهاي غيبتشان نام بحثبرانگيزي در هنر وادبيات ايران بودهاند. به نظر شما شميم چه اهميتي در قلمرو فرهنگ و هنر ايران دارد؟
صحبت درباره شميم بهار، زندگي و آثارش كار آساني نيست. چطور ميشود يك عمر طولاني پرثمر را در چند كلمه بازگو كرد؟ با اين حال چون خودش دلش خواسته از بخش مختصري از اين انزواي خودخواسته خارج شود و كتابي از كارهاي سابقش منتشر كند، من هم به خودم اجازه ميدهم چند كلمهاي دربارهاش صحبت كنم. لطف دوستي طولاني شميم بهار، لطف عظيمي بود كه شامل من شد. در طول اين سالها هميشه از حضورش بهره بردم، هميشه سوالكننده بودم و هميشه راهنماي بزرگ من بود. زندگي آرامي را پيشه كرد. بدون جنجال، بدون زيادهخواهي، بدون خودستايي. بنابراين شايد با هر شخصيت معتبري كه آرامش را پيشه كرده باشد، قابل قياس است. از اين نظر آدم يگانهاي است.
اين خلوتگزيني آيا الگوي محبوب شما از يك نويسنده و هنرمند هم هست؟
قصد اين را ندارم بگويم الگوي مناسب كل جهان يا حتي من است ولي آن چيزي كه شميم بهار خواسته به هر دليلي يا شايد به دلايل بسيار پيچيدهاي انجام شده. حاضر بوده خواسته خودش را بدون ترس و بدون واهمه شكل بدهد و عملي كند. از اين نظر الگوي بزرگي براي من بوده. وقتي به زندگي شخصي او نگاه ميكنم، ميبينم بسيار ملايم و بيغضب و بيغيظ زندگي كرد. آدمهايي را كه دوست داشته، بهشان وفادار مانده و اگر كساني را دوست نداشته از آنها دور مانده. او اين طوري براي خودش حاشيه امن سعادتآميزي فراهم كرده. هميشه آدم با مناعت طبعي بوده و هست. معمولا براي هر كاري كه انجام داده، مزدي طلب نكرده و اين نگاه وسيع و بسيط حاصل عمري انديشه درست است. حاصل يك شعور شامل و كامل است. واقعا براي من بسيار دشوار است از دور نگاهي به حاصل عمر او بيندازم. آن هم در اين فرصت كوتاه؛ اما همينقدر ميتوانم بگويم كه ميل و طبع او با سرسختي و استقامت كمنظيري همراه بوده. با تامل شگفتانگيزي همراه بوده. خودش را در قيد و بند خواستههاي مختصر، شهرتهاي گذرا و حسرتهاي بيحاصل نگذاشته. عمرش را به انديشه درست و كار خيلي زياد گذرانده. كاري كه در باب حجمش هر قدر هم من به او نزديك بوده باشم، بسيار دور هستم. دورتر از آنكه بتوانم داوري كنم و حجم واقعي آن را بازگو كنم. كار تمام وقت. كار تمام ساعات. كاري كه به نفع توليد درست انجام شده نه به نفع مزد و تشويق؛ نه به قصد به جا آمدن و به جا آورده شدن. به همين دليل است كه هيچ وقت از به جا آورده نشدن دلش نشكسته. او همواره خواست خودش را كه خواست مبارك و محترمي بوده، اولويت داده به حوادث و تحولهايي كه خارج از آن خواست بوده و در نتيجه توانسته با تسلط بينظيري زندگي خودش را اداره كند و اين هميشه براي من اسباب غبطه بوده.
كتابي كه به تازگي از آقاي شميم بهار منتشر شده شامل آثار دهه 40 ايشان است. ضمن اينكه عبارت «و مشقهاي ديگر» را هم پيوست عنوان كردهاند كه يعني در كارهاي تاكنوني ايشان اينها را صرفا بايد «مشق» بدانيم كه طبعا فاصلهاي كيفي بايد داشته باشد با آثار اصلي و مهمي كه هنوز چاپ نشدهاند. اين آيا بدان معناست كه ايشان مانند بيژن الهي بنا ندارند آثار متاخرشان را در زمان حيات منتشر كنند و صرفا امكان بازخواني و نقد آثار نيم قرن پيششان را به ما دادهاند؟
گمان ميكنم شميم بهار خودش بايد اين كار را به سامان برساند. چون بيژن الهي هميشه اين اميد را داشت كه شميم هست تا حاصل عمر او را مدون كند. بعد از شميم بهار گمان نميكنم چنين تصوري را بشود دنبال كرد. هر كاري كه هست او خودش بايد بكند.
فكر ميكنيد اين اتفاق خواهد افتاد و ايشان با انتشار آثار اين سالها در زمان حياتشان درها را به سوي بازخواني و نقد آثار خود خواهند گشود؟
حتما. براي اينكه خود او درباره آثارش منتقد بسيار سختگيري است. او از هر چيزي كه قبلا دربارهاش يقين داشته، فاصله ميگيرد و دوباره به آن نگاه ميكند. من هميشه از اين خوشحال ميشوم كه آدم -به قول احمد شاملو- يقين گمشده نداشته باشد بلكه يقينش را پيدا كند و آن را بپذيرد. اين شكل خوشش است. البته شكل ناخوشش هم اشكالي ندارد. يعني اگر تمامي يقينش از دست رفته باشد، او دوباره جا خالي ميكند براي يقين تازه و به اين ترتيب، معناي او همچنان نو و تازه ميشود و ادامه پيدا ميكند.
گفته شده كه ايشان-در عين خلوتگزيني- به سختي كار كرده، خوانده و نوشتهاند. با توجه به معدود بودن آدمهايي كه ايشان در اين همه سال حضور خود را با آنها تسهيم كردهاند، پرسش اين است آيا قاعده نانوشته «تقاضا عرضه ميآورد» در مورد ايشان صادق نيست؟ آيا هنرمندي چون شميم بهار به اين محرك بينياز بوده؟
تقاضا ميتواند عامل محرك هنرمند باشد اما نه براي شميم بهار. اگر بپرسيد اين خلوتگزيني به دنبال خود دور بودن يا دور ماندن عمدي از جريانهاي جهان اطرافش را براي او به همراه داشته، خواهم گفت نه اينطوري نبوده. او با دقت خيلي زياد هر چيزي را دنبال كرده. هر اثري را كه واجد ارزش بوده خوانده و هر چيزي كه ديدني بوده، ديده. يعني آن ارتباط مهمي را كه لازم است يك هنرمند با جهان اطرافش داشته باشد، من شاهد بودم كه در تمام اين سالها داشته. براي خود من كه خيلي سعي ميكنم در جريان امور باشم، بسيار پيش آمده است كه چيزهايي را كه گم كرده يا از دست داده بودم، از او بپرسم. هميشه جلوتر از من مسائل را تعقيب كرده و بيشتر از من دانسته است.
متن مشروح اين گفتوگو را در سالنامه «اعتماد» بخوانيد
تقاضا ميتواند عامل محرك هنرمند باشد اما نه براي شميم بهار. اگر بپرسيد اين خلوتگزيني به دنبال خود دور بودن يا دور ماندن عمدي از جريانهاي جهان اطرافش را براي او به همراه داشته، خواهم گفت نه اين طوري نبوده. او با دقت خيلي زياد هر چيزي را دنبال كرده. هر اثري را كه واجد ارزش بوده خوانده و هر چيزي كه ديدني بوده، ديده. يعني آن ارتباط مهمي را كه لازم است يك هنرمند با جهان اطرافش داشته باشد، من شاهد بودم كه در تمام اين سالها داشته. براي خود من كه خيلي سعي ميكنم در جريان امور باشم، بسيار پيش آمده است كه چيزهايي را كه گم كرده يا از دست داده بودم، از او بپرسم. هميشه جلوتر از من مسائل را تعقيب كرده و بيشتر از من دانسته است.