• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4589 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۹ بهمن

به مناسبت سالگرد از دست رفتن فروغ

پنجره‌ گشوده و بي‌دريغ به سوي هر هنرمندي

حسين گنجي

كلمه بن‌مايه هنر است. نمي‌توان از هنر حرف زد، و كلمه و مفهوم و تصويري كه كلمات وقتي در كنار يكديگر مي‌سازند را ناديده انگاشت. شعر شايد از همين باب و داستان شايد به همين سبب است كه قدرت ايده‌پردازي و خلق تصوير به نقاش، مجسمه‌ساز، عكاس، فيلمساز و هر هنرمند ديگري مي‌دهد و او را از بن‌بست‌هاي محيطي و دروني خود بيرون مي‌كشد.

شاعران و نويسندگان معاصر ما با وجود آثار درخور و سرشار از ايجاز و خيال و فرم‌هاي بديع اما كمتر توانسته‌اند مرجعي براي خروج از تكرار و مجرايي براي دستيابي به تصاوير شگفت‌انگيز و ايده‌هاي نوين براي خلق و ترسيم به وجود آورند. از معدود كساني كه همواره محل مراجعه هنرمندان بسياري بوده است و توانسته آنها را از شرايط بسته خود بيرون كشيده و دريچه همواره گشوده و بي‌دريغ باشد، فروغ فرخزاد است. شايد مهم‌ترين دليل اين امر را در بي‌محابايي شاعر بدانيم. او در تركيب‌بندي و ايجاد تصويرسازي هيچ آداب و ترتيبي را نمي‌جست و از اين بابت چه بخواهند و چه نخواهند، شاعران و جامعه هنري بعد از او خود را از بندهاي بسياري رها شده ديد و توانست به سرزمين‌هايي قدم بگذارد كه تا پيش از آن هنر مدرن نيز تجربه نكرده بود.

از هنر معروف شده به سقاخانه كه در همان سال‌هاي حيات او پا گرفت تا نقاشي‌ در تكاپوي مدرن شده ما، از وزيري مقدم تا منوچهر يكتايي، از شكل‌هاي ارايه و فرم‌بندي‌هاي شجاعانه عكاسان بعد از او، از احمد عالي و كاوه گلستان تا پيمان هوشمندزاده، از نمايش و متن در حال دگرديسي ما، از بهرام بيضايي تا اكبر رادي و در مجسمه‌سازي تازه جان گرفته آن سال‌ها، از سيا ارمجاني تا پرويز تناولي و هادي هزاوه هم روزگار ما، او بي‌اغراق و بي‌گريز، تاثيرگذار بود و توانسته بود گستره وسيعي از خلق و ابداع و جسارت عمومي براي ارايه را ايجاد كند. شايد اگر فروغ فرخزاد در ادبيات ما ظهور نمي‌كرد، ما در ديگر هنرها همين مقدار حرفي كه امروز براي گفتن داريم و مزيت‌هايي كه براي ارايه متفاوت در جهان داريم از دست داده بوديم. او در جهان كلمات مرزها و خطوط بي‌دليل و دست‌وپاگير را كنار گذاشت و از يك سو تصاوير تكراري و رسوب كرده را كنار گذاشت و از سوي ديگر تصاوير نو از محيط و احساسات و عواطف و نگرش‌هاي متفاوت جايگزين كرد و صورت ذهني مخاطب خود را خواسته يا ناخواسته از فضاي كهنسال و جامد خود بيرون كشيد و هر صاحب هنر و توانمند در تصويرسازي را جسارت و قدرت بخشيد. از اين منظر و تكيه بر اين نفوذ تصويري و معنايي، فروغ فرخزاد در ميان شاعران معاصر سرآمد و‌ بي‌همتاست.

نمونه‌هاي بسياري را مي‌توان از ميان اشعار او استخراج كرد كه گويي همچون تبري بر ديوار كهنسال سنت، تيري بر چشم كسالت‌برانگيز هنرمند و سنگي بر شيشه كدر شده سليقه عمومي و هنردوست بود. آنگاه كه نوشت: «در كوچه باد مي‌وزد و اين آغاز ويراني است». تصوير كوچه را زير و زبر كرده است. كوچه را از كليشه‌هاي معمول تصوير‌سازانه بيرون كشيده و به دشتي فراخ تبديل مي‌كند كه محل منازعه انديشه‌هاست و نه فقط محل قرار‌ يا هر تصوير دم‌دستي ديگر.

وقتي مي‌گويد من زني هستم در آغاز فصل سرد، گويي با كلمات فكر را به بسترهاي اجتماعي و سياسي جامعه مي‌برد كه تا پيش از آن از اين زاويه ديده نشده است و اساسا ناديده انگاشته مي‌شده و يك‌باره زن و فصل سرما تركيب‌بندي‌هاي اجتماعي فراواني براي توجه دادن به نقش اين قشر را ميان جامعه ايجاد مي‌كند.

فروغ از اسير تا تولدي ديگر، مدام خط‌شكني ذهني مي‌كند و نخ تصويرسازي را از گرداب خطوط قرمز خود ساخته و جامعه تنيده به خود و تكرار خود و تكرار المان‌هاي نخ‌نمايي خود، بيرون مي‌كشد. درست در زمانه كه همه از گذشته، از تكرار و قافيه خسته شده بودند، و رهايي را براي رسيدن به معاني تازه سخت دنبال مي‌كردند، فروغ معاني و تصاوير تازه با خود مي‌آورد و از همين جهت است كه نقطه پرگار و محل توجه بسياري از هنرمندان هم‌دوره خود و بعد از خود مي‌شود. هنرمنداني كه چه فروغ فرخزاد را قبول داشته باشند و چه نداشته باشند، در هر آنچه بعد از خواندن شعرهاي او نوشته و منتشر كرده‌اند، تاثير و رد پاي او را مي‌توانند مشاهده كنند و از آن گريزي نمي‌توانند داشته باشند.

فروغ فرخزاد براي هنر پر التهاب و تكاپو زده دهه ۳۰ و ۴۰، همچون چشمه و پنجره گشوده بود كه هر هنرمندي همچون نان شب بدان محتاج بود و براي تماشاي جهان ديگرگونه و عبور از خطوط صعب و سخت سنت بدان نياز داشت.

فروغ انگار به خوبي مي‌دانست چه مي‌كند. او با نوشتن: با گيسويم: «ادامه بوهاي زير خاك / با چشم‌هايم: تجربه‌هاي غليظ تاريكي / با بوته‌ها كه چيده‌ام از بيشه‌هاي آن سوي ديوار / مي‌آيم مي‌آيم مي‌آيم / و آستانه پر از عشق مي‌شود». خود پرده از كاري كه من مي‌خواهم بگويم انجام داده است، كنار مي‌زند و كلماتش و دفترهاي شعرش همچون پنجره خوش منظره و بي‌دريغ به سوي هر هنرمندي باز و گشوده، تا ابد مي‌ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون