حقايق پنهان در دروغهاي اسراييل1
ايلان پايه2
«غم و درد بزرگي بر همه چيره شده بود. قافلهها، يكي پس از ديگري به سوي مرزهاي لبنان رهسپار بودند. قافلههايي كه روستاهاي خود و وطن آبا و اجدادي خود را پشت سر ميگذاشتند و در آشفتگي تمام به سوي سرزمينهايي بيگانه در حال حركت بودند. زنها، فرزندانشان و كودكان همه به آرامي و محزون بدون آنكه به چپ و راست بنگرند به سوي شمال در حركت بودند. زني نميتوانست شوهرش را پيدا كند، كودكي نميتوانست پدرش را... هر چيزي كه ميتوانست گام بردارد در حال حركت بود، ميگريخت و نميدانست چه بايد كرد، نميدانست به كجا بايد رفت. وسايل و لوازم زندگي آنها در حاشيه راه ريخته بود؛ هر چه بيشتر راه ميرفتند بيشتر به ستوه ميآمدند. چيزي نمانده بود كه توان راه رفتن را از دست بدهند. كم كم همه چيز را ميانداختند و رها ميكردند: در تلاشي براي زنده ماندن و فرار از وطن... پسري را ديدم كه دو الاغش را به پيش ميراند و به سوي شمال ميرفت. پدر و برادر او در جنگ جان باخته بودند. مادرش را گم كرده بود... از مسير روستاهاي سعسع و تربيخا گذشتيم. مردي بلند قد خم شده بود و زمين سنگي را ميشكافت. به تماشايش ايستادم. حفرهاي كوچك زير درخت زيتون ديده ميشد كه با ناخنهاي دستهايش كنده شده بود. مرد جسد نوزادي را كه در آغوش مادرش مرده بود در حفره گذاشت. نوزاد در خاك مدفون شد و قبرش را با سنگهاي كوچكي پوشاند. مرد سپس به راه خود به سوي شمال ادامه داد. پشت سر او همسر افسرده و خم شدهاش قدم برميداشت. آنها پشت سرشان را نگاه نميكردند. به سمت پيرمردي دويدم كه روي سنگي در حاشيه راه غش كرده بود. هيچ يك از آوارگان جرات نميكرد به او كمك كند. هنگامي كه به كفر برعم رسيديم همه در مسير درهاي كه به سمت شمال ميرود، فرار ميكردند. با بچههايشان و لباسهايي را كه ميتوانستند با خود حمل كنند. روز بعد آنها همان راه را بازگشتند. لبنان به آنها اجازه ورود نداده بود. در اين رفت و برگشت 7 نوزاد از شدت سرما يخ زدند و جان دادند».
اين گزارش تلخ و محزون كننده(از وضعيت آوارگان فلسطيني سال ۱۹۴۸) نوشته يك فعال حقوق بشر يا يك بازرس سازمان ملل متحد يا يك روزنامهنگار ناظر نيست. اين نوشته موشه كارمل(Carmel) است كه در كتاب «كمپينهاي شمالي»- كه اولين بار در سال 1949 منتشر شد- چاپ شده است. او در پايان اكتبر 1948 به الجليل سفر كرد. سپس در جريان واقعه نكبت فرماندهي(نيروهاي صهيونيست) عمليات حيرام را به عهده داشت. در اين عمليات نيروهاي اسراييلي بدترين جنايتهاي ممكن را مرتكب شدند. جنايت پاكسازي نژادي فلسطين آنچنان شديد بود كه برخي از صهيونيستهاي مشهور آن را مشابه جنايات نازيها به شمار آوردند. از سال 1948 به بعد ميتوان در لابهلاي قفسههاي خانههاي يهوديان اسراييلي كتاب كارمل و دهها كتاب مشابه-كتابهاي تيپ نظامي(Brigade)، خاطرات و تاريخهاي نظامي (Memoirs and Military Histories)- را يافت. بازبيني آنها يك حقيقت ابتدايي را فاش ميكند: اين امكان وجود داشت كه «تاريخ جديد» 1948 بدون نياز به هر گونه سند محرمانهاي نوشته شود. اما چنين اقدامي در صورتي ممكن است كه به تعبير خودم اين متنهاي غيرمحرمانه با عينكهاي غيرصهيونيستي خوانده شوند. براي مقابله با اين قول مشهور- كه امروزه بيش از حد مورد استفاده قرار ميگيرد- كه تاريخ را فاتحان مينويسند، راههاي زيادي وجود دارد: يكي از اين روشها اين است كه نوشتههاي فاتحان بازبيني و حقايق مستتر در آنها كشف شود. از اين طريق دروغها، مطالب ساختگي و فريبكاريهاي كمتر شناخته شده آنها افشا ميشود.
بازخواني اين كتابهاي آشكار(نه محرمانه) درباره واقعه نكبت،كه بيشتر آنها نوشته خود اسراييليهاست، تصوير كامل آن واقعه را روي تاريخنگاري جديد باز ميكند. البته(دسترسي به) اسناد محرمانه نيز موجب ميشود اين تصوير با وضوح بيشتري ديده شود. اين تاريخ تجديدنظرطلبانه ميتوانست در هر لحظهاي از تاريخ از 1948 تاكنون نوشته شود اگر تاريخنويسان از عينكي انتقادي براي فهميدن اين متون استفاده ميكردند. بازخواني اين متون آشكار در كنار تاريخ شفاهي بيشماري كه از بربريت به كار رفته در نكبت وجود دارد، گوياي فاجعه عظيمي است. بربريتي كه در بطن جمعيت مهاجران(يهودي) در طول سالهاي شكلگيري پروژه اشغال(فلسطين) پيدا بود اما گاهي توسط زبان خشك و منحرفكننده اسناد نظامي و سياسي پوشيده ميشد. نميخواهم اهميت اسناد طبقهبندي شده را زير سوال ببرم. اين اسناد براي دانستن آنچه گذشته، اهميت دارند. با اين وجود، منابع آشكار و تاريخ شفاهي براي فهم ابعاد آنچه اتفاق افتاده بسيار مهم هستند. دياناي اصلي پروژههاي صهيونيستي و پاكسازي نژادي سال 1948 در چنين بازخواني كشف و برملا ميشود.
تجزيه و تحليل عميقتر اين متون و ساير منابع آشكار، ماهيت ساختاري پروژه اشغالي و استعماري نكبت را كه تا به حال در فلسطين ادامه يافته، روشن ميكند. تاريخ نكبت نه تنها تاريخچهاي از گذشته بلكه مطالعه بخشي از تاريخ است كه تا زمان ما ادامه يافته است. دانشمندان علوم اجتماعي براي بررسي «اهداف متغير»- يعني تحليل پديدههاي معاصر- آمادگي دارند اما مورخان حداقل آن گونه كه به ما گفتهاند براي فهم و دريافت تصويري كامل از وقايع نيازمند فاصلهاي زماني هستند.
اينك به نظر ميرسد ۷۰ سال، فاصلهاي كافي باشد اما از سوي ديگر اين امر مانند تلاشي براي فهم اتحاد جماهير شوروي و يا فهم صليبيها توسط معاصران و نه تاريخدانان است. پايگاههاي حافظه ( Sites of memory)، با استفاده از مفهوم مطرح شده توسط پيير نورا
(Memory-space-(social-science) و جهشهاي علمي در سالهاي اخير تنها محصول انتشار اسناد طبقهبندي شده، نيست بلكه با تحولات معاصر آن مرتبط است. پروژههاي تاريخ شفاهي همچنين كتابهاي(خاطرات فرماندهان) نظامي همه منابعي مهم و قابل دسترس هستند كه زمينه نفوذ در ظاهر فريبكارانه مواضع صهيونيستها سپس اسراييل را فراهم ميكنند. آنها به درك اين معنا كه چرا مفهوم يك دولت دموكراتيك يا دولت استعماري روشنفكرانه ضد و نقيض هستند، كمك ميكند.
كالبدشكافي تاريخ رسمي اسراييل بهترين راه براي مواجهه با شستوشوهاي كلامي است كه پاكسازي نژادي را به دفاع از خود، سرقت سرزمين را به بازگشت و حاكميت آپارتايد را به نگرانيهاي امنيتي تبديل ميكند. احساس ميشود بعد از سالها تكذيب و انكار بالاخره تصوير تاريخنگارانه اسراييل با همه اجزا و الوان آن براي تمامي دنيا كشف شده است. روايت اسراييلي با موفقيت در دنياي آكادميك همچنين حوزه عمومي به چالش كشيده شده است. با اين وجود محدوديت در دسترسي محققان به اسناد محرمانه در اسراييل حتي توسط محققان اسراييلي، احساس نااميدي و ناراحتي را تشديد كرده است. در شرايط سياسي فعلي محققان فلسطيني كمترين اميدي به دسترسي به منابع مذكور ندارند. بنابراين عبور از اسناد طبقهبندي شده در مورد واقعه نكبت نه تنها براي درك بهتر اين رويداد ضروري است بلكه با توجه به سياستها و محدوديتهاي جديد اسراييل در زمينه انتشار اين اسناد ممكن است، راهحلي براي مشكلات محققان(در اين زمينه) در آينده باشد.
ترجمه: مجيد عبيداوي و سيدهادي برهاني
منبع: The Electronic Intifada
پينوشتها:
1-Finding the Truth Amid Israel’s Lies
2- ایلان پاپه، نویسنده کتابهای متعدد، استاد تاریخ و مدیر مرکز اروپایی مطالعات فلسطین در دانشگاه اگزتر انگلستان است.