یکی از مهمترین ویژگیهای زبان معیار این است که از حیث شکل دارای کمترین میزان تنوع، و از حیث کارکرد دارای بیشترین میزان تنوع باشد. این نکته عیناً درمورد خط معیار نیز صادق است، و به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها و منجمله ایران، کتابهای راهنمای متعددی در زمینهی دستور خط وجود دارد. دستور خط به مجموعهای از قواعدی اطلاق میشود که هدف آن حفظ وحدت نگارش و تلفظ لغات و صورتهای دستوری و نیز علائم گوناگون نقطهگذاری و فاصلهگذاری در خط است. دستور خط با از میان برداشتن تفاوتهای فردی و لهجهای در تلفظ لغات، زبان نوشتاری معیار و یکدستی را از حیث تلفظ و املا برای اهل زبان پدید میآورد. تا پیش از اختراع دستگاه چاپ، دستور خط اهمیت چندانی نداشت و نویسندگان و کاتبان از شیوههای متفاوتی در نوشتههای خود بهره میبردند. آشفتگی در این دوره بهحدی بود که گاه نویسندهای در یک صفحهی واحد، از شیوههای نگارشی مختلفی استفاده میکرد. پس از رواج صنعت چاپ و ظهور نشریات گوناگون و مخصوصاً شکلگیری کتابهای درسی، کمکم اهمیت زبان معیار و به دنبال آن خط معیار و پیروی از دستور خط واحدی آشکار شد. امروزه با اهمیت یافتنِ ماشینهای جستجوگر و رواج نرمافزارهای گوناگونِ پردازش متن، لزوم متابعت از دستور خط واحد و یکدست اهمیتی بهمراتب بیش از قبل یافته است.
البته میزانِ معیاربودنِ خط فارسی در حال حاضر بسیار بیشتر از چند دههی پیش است، اما واقعیت این است که هنوز تا رسیدن به خطی مطلوب و تثبیتشده فاصلهی بسیاری داریم. مثلاً ما هنوز هم صورت بسیار سادهای چون «میگیرد» را عملاً به سه شکل متفاوت «میگیرد» و «میگیرد» و «می گیرد» مینویسیم، و این بدان معناست که خط فارسی از حیث شکل، دارای تنوع بسیار است و لذا چندان که باید معیار نیست. البته نهادهایی چون فرهنگستان زبان و ادب فارسی با تدوین کتابهای راهنمایی همچون دستور خط زبان فارسی و فرهنگ املایی زبان فارسی کوشیدهاند تا از این قبیل اغتشاشات جلوگیری کنند و مثلاً از میان صورتهای فوق، صورت «میگیرد» را بهعنوان صورت صحیح یا معیار جا بیندازند.
فرهنگستان به علت مرجعیتی که در بین اهل قلم دارد، تا حد زیادی در کار خود موفق بوده است، اما این مرجعیت و موفقیت تا بدان پایه نبوده است که ما را با قطعیت تمام به خط معیار و تثبیتشدهی واحدی برای زبان فارسی در ایران برساند. متابعتِ کامل و بیقید و شرط سازمانهای مربوط به کتابهای درسی و مطبوعات و سازمانهای انتشاراتی از یک دستور خط واحد، از جمله راههای رسیدن به خطی معیار و یکدست در جامعه است.
باید توجه داشت که هر دستور خطی بهناچار دارای ایرادهایی است، و اصولاً رسیدن به دستور خطی که همهی صاحبنظران درمورد تمام جزئیات آن اجماع و اتفاق نظر داشته باشند غیرممکن است. ابوالحسن نجفی که سالها و در مسندهای گوناگون درگیر مسئلهی اصلاح خط و معیارسازی آن بود، در این مورد به صراحت گفته است «من الآن سخیفترین رسمالخطها را هم حاضرم قبول کنم، به شرط آنکه همهی مردم آن را بهکار ببرند. چون اگر قبول داریم خط قرارداد است، یکی از این قراردادها را باید بپذیریم، هرچه میخواهد باشد. من دیگر به جایی رسیدهام که حاضرم همهی استدلالهای خودم را دور بریزم و رسمالخطی را بپذیرم که همه بهکار ببرند. مهم این است که همهی مردم آن را بهکار ببرند» (گفتگو با ابوالحسن نجفی، بازخوان، شماره 17، 1396 ص 35-38). همانطور که اشاره شد، خط قرارداد است و قرار نیست صددرصد منطقی و موجه باشد؛ آنچه اهمیت دارد نه منطقی بودن ساختار و اجزاءِ خط، بلکه یکدست بودن و معیار بودن هرچه بیشتر آن است.
خط فارسی مانند بسیاری دیگر از خطهای جهان، دارای ایرادها و کاستیهای متعددی است. در برخورد با این ایرادها و کاستیها باید هم از اتخاذ راههای افراطی خودداری کرد و هم از اصلاح خط نترسید و در صورت لزوم بدان دست یازید. برخی از این ایرادها در ذات خط نهفته است بهحدی که نمیتوان آنها را بدون تغییر ساختار خط برطرف کرد. مثلاً خط فارسی نویسههای مستقلی برای نمایش دادنِ مصوتهای بهاصطلاح کوتاه (یعنی /a e o/) ندارد.
این امر البته ضعف بسیار بزرگی محسوب میشود، اما افزودن نویسههای مستقل به این خط برای نمایش مصوتهای کوتاه، به منزلهی تغییر خط است، و چنین عملی، به عللی که خارج از حوصلهی این مقال است، به هیچوجه راه مناسبی برای برطرف کردن مشکلات و ایرادهای آن نیست. به نظر نگارنده، عواقب تغییر خط بسیار بیشتر از فواید آن است. البته برخی زبانشناسان این نقصان خط فارسی را به منزلهی حسن آن قلمداد کردهاند و متذکر شدهاند که این امر سبب میشود تا گویشورانِ گویشها و لهجههای مختلف ایران، کلمات فارسی را بی هیچ مشکلی به تلفظ گویش خودشان بخوانند! مثلاً در این حالت هرکس مختار است واژهی «کلّه» را بسته به گویش یا لهجهی مادریاش بهصورت /kalla/ (شبیه به لری) یا /kəllə/ (تقریباً شبیه به گیلکی) یا /kelle/ (شبیه ترکی زنجانی) یا /kalle/ (فارسی معیار) بخواند، اما همانطور که در آغاز این گفتار متذکر شدیم، زبان و خطِ معیار باید دارای کمترین میزان تنوع از حیث شکل باشد، و این بدان معناست که در گونهی معیار بیش از یک تلفظ مجاز نیست، و آن هم همان /kalle/ است و بس! درهرحال همانطور که گفتیم این مشکل ذاتی خط فارسی است و ما چارهای جز قبول و تحمل آن نداریم.
یکی دیگر از مشکلاتی که ناشی از فقدانِ نویسههایی مستقل برای نمایش مصوتهای کوتاه است، به لغات همنگاشت (heteronym) مربوط میشود. لغات همنگاشت لغاتی هستند که تلفظ و معنای متفاوتی دارند اما در خط به شکل واحدی ظاهر میشوند. مثلاً واژهی «سر» بسته به اینکه «سَر» یا «سُر» یا «سِر» خوانده شود معانی متفاوتی دارد. جالب است که هم انسان و هم ماشین (در کارهای مربوط به پردازش زبان) بهسادگی میتوانند این مشکل را از طریق توجه به بافت و لغات مجاور حل کنند. مثلاً بدیهی است که به علت بافت کلامی، این واژه در جملهای چون «با سر به زمین خورد» دارای تلفظ «سَر» است، و در جملهی «زمین یخبسته و سر است» دارای تلفظ «سُر» است و غیره. اما کاستیهایی نیز در خط وجود دارد که اصلاح آنها نه ذیل مبحث تغییر خط، بلکه ذیل مبحث اصلاح خط میگنجد و توجه بدانها ضروری است و از پرداختن به آنها نباید هراسی به دل راه داد. در اینجا به اختصار و به عنوان نمونه به یکی از مهمترین این موارد اشاره میکنیم.
تکواژ کسرهی اضافه در زبان فارسی کاربرد بسیار زیادی دارد، اما به رغم کاربرد فراوانش، در بسیاری موارد فاقد نویسهی مستقلی در خط است! این تکواژ دارای نمودِ واجی /e/ است که بعد از صامتها به صورت [e]، و بعد از مصوتها همراه با صامت میانجی بهصورت [je] ظاهر میشود. اما کسرهی اضافه در خط فارسی پس از حروفی که مبین صامتها و مصوتِ /i/ هستند، با هیچ نویسهی مستقلی در خط فارسی نمایش داده نمیشود (مثلاً: «تاب بلند»؛ «کتاب من»؛ «ماه نو»؛ «لیلی زیبا»)، و پس از بقیهی حروف بهصورت نویسهی «ی» ظاهر میشود (مثلاً: «بوی گل»؛ «بابای من»؛ «ترانهی شادی»).
امروزه مخصوصاً در فضای مجازی برای نمایش کسرهی اضافه پس از حروفی که مبین صامتها هستند از هکسره استفاده میکنند (مثلاً «تابه من (= تابِ من)»؛ «کتابه من (= کتابِ من)»). بدیهی است که این شیوهی نگارش کسرهی اضافه، اولاً غلط و ابهامزاست، ثانیاً سرعت خوانش متن را بسیار کند میکند، و ثالثاً با قائل شدن نقش جدیدی برای نویسهی «ـه»، پردازش متن را توسط ماشین، از این هم که هست به مراتب دشوارتر میسازد.
امروزه با پیشرفت زبانشناسی کامپیوتری و قوت گرفتن مطالعات و برنامههای گوناگون مربوط به پردازش زبان، کاستیهای خط فارسی هرچه بیشتر خود را نشان میدهد. شاید هیچکس بهاندازهی پردازشگران و برنامهنویسانی که در زمینهی موضوعاتی چون ترجمهی ماشینی یا تبدیل متن به گفتار یا تبدیل گفتار به متن پژوهش و فعالیت میکنند، از فقدانِ نویسهی مشخص و مستقلی برای کسرهی اضافه در خط فارسی عذاب نکشیدهاند و برای شناسایی آن به شیوههای آماری و تحلیلهای بسیار پیچیده و صوری متفاوت روی نیاوردهاند. باری گرچه هکسره مطلقاً تمهید صحیح و مناسبی برای نمایش کسرهی اضافه در خط فارسی نیست اما اولاً استفادهی گسترده از آن در فضای مجازی حاکی از اهمیت نمایش کسرهی اضافه در خط فارسی است، و ثانیاً با تغییری جزئی در شیوهی نمایش آن، میتوان بهوجهی شفاف و کارآمد از آن در خط فارسی استفاده کرد. فنآوریهای جدید وضعیتی را بهوجود آورده است که اگر اهل فن از طریق اجماعی میان خود، نتوانند تمهید مناسبی را برای نمایش کسرهی اضافه در خط بیندیشند، خیل جوانانی که به نوشتار و مخصوصاً خط شکسته روی آوردهاند، و نیز انبوه برنامهنویسان و مهندسانِ کامپیوتری که آشنایی چندانی با زبان و ادبیات فارسی ندارند، با ابداعاتی ناشیانه همچون هکسره، خود این تغییر را بهشیوهای نایکدست بوجود خواهند آورد و بر تشتت موجود در خط فارسی خواهند افزود. خلاصه اینکه چه بخواهیم و چه نخواهیم، آینده و بقای زبان فارسی در گرو پیشرفت مطالعات و پروژههایی است که امروزه در حوزهی پردازش زبان صورت میگیرد.
غفلت از این مطالعات در مورد هر زبانی، باعث میشود که آن زبان، به رغم هر میزان گویشوری هم که داشته باشد، در آیندهای نه چندان دور، مبدل به زبانی «دست دوم» یا «حاشیهای» بشود. هرچه دستآوردهای زبان فارسی در این حوزه بیشتر باشد، بر قدرت و کارآیی و عمر آن افزوده خواهد شد؛ لذا معیار کردن هرچه بیشتر خط فارسی، و نیز اصلاح آن بهطریقی که کار پردازش دقیق آن توسط ماشین بهبود یابد، از زُمرهی مهمترین اموری است که باید بدان پرداخت.
آخرین نکتهای که مایلم در این مختصر بدان بپردازم مسئلهی گفتارینویسی و مخصوصاً درج صورتهای شکسته در خط فارسی است. گفتارینویسی به استفاده از ویژگیهای نحوی و صرفی و تلفظی گفتار در نوشتار فارسی اطلاق میشود، و صورت شکسته نیز به شکلِ نوشتاری کلمه یا وند یا پیبستی اطلاق میشود که اولاً مبین تلفظ سبک گفتاری فارسی باشد، و ثانیاً معادل سالمی در زبان رسمی معیار داشته باشد؛ مثلاً «اگه» صورت شکستهی واژهی «اگر» است، یا «میتونم» صورت شکستهی «میتوانم» است، یا«-ا» در «کتابا»، صورت شکستهی «ها» در «کتابها» است و غیره. منشأ شکستهنویسی دوزبانگونگی (diglossia) است، و دوزبانگونگی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن بهطور همزمان، دو زبان معیار متفاوت، یا دو گونهی معیار یک زبان واحد، در جامعهی زبانی واحدی وجود داشته باشند. از این دو گونه یکی خاص نوشتار (فراگونه) و دیگری خاص گفتار (فروگونه) است. حدود صد سال است که صورتهای شکسته وارد رمانهای فارسی شده است، و در دو سه دههی اخیر، شکستهنویسی مبدل به بخشی جداییناپذیر از خط فارسی در فضای مجازی شده است. به عبارت دیگر چه بخواهیم و چه نخواهیم فارسی گفتاری که در کنار فارسی رسمی، یکی از دو گونهی معیار زبان فارسی است که حال وارد خط فارسی نیز شده است. در چنین شرایطی لازم است از مخالفت بیهوده و دونکیشوتوار با درج صورتهای شکسته در رمانهای فارسی و در فضای مجازی دست برداریم، و درعوض بکوشیم تا صورتهای شکسته را در این خط یکدست و معیار کنیم و از این طریق از تشتت در ضبطهای گوناگون آنها جلوگیری کنیم. تهیهی کتابهای راهنمای دستور خط فارسی شکسته، و نیز درج و مدخل کردن این صورتها در فرهنگهای جامع فارسی از جملهی راههای هرچه معیارتر کردن این صورتهاست.
خط فارسی میراث ارزشمند و زندهی 1000هزار سالهی ما است که باید هم در حفظ آن بکوشیم و هم از معیارسازی و اصلاح آن غافل نباشیم. تغییر و کنار نهادن این میراث، به منزلهی قطع ارتباط با گذشتهای فرهنگی است که مهمترین هویت ملی ما ایرانیان را تشکیل میدهد؛ اما معیار نکردن و اصلاح نکردن آن نیز معنایی جز راندن آن به سمت مرگ و نابودی ندارد. این خط اگر زنده است که هست، مانند هر موجود زندهی دیگری نیاز به اصلاحاتی دارد تا بتواند با شرایط روز هماهنگ شود و با قدرت تمام به حیاتش ادامه بدهد. قصور و کوتاهی در معیارسازی این خط، و نیز وحشت داشتن از ایجاد اصلاحات لازم در آن، عاقبتی جز عقیمساختن و بیآیندهکردن این خط و زبان ندارد.
عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
خط فارسی میراث ارزشمند و زندهی 1000هزار سالهی ما است که باید هم در حفظ آن بکوشیم و هم از معیارسازی و اصلاح آن غافل نباشیم. تغییر و کنار نهادن این میراث، به منزلهی قطع ارتباط با گذشتهای فرهنگی است که مهمترین هویت ملی ما ایرانیان را تشکیل میدهد؛ اما معیار نکردن و اصلاح نکردن آن نیز معنایی جز راندن آن به سمت مرگ و نابودی ندارد. این خط اگر زنده است که هست، مانند هر موجود زندهی دیگری نیاز به اصلاحاتی دارد تا بتواند با شرایط روز هماهنگ شود و با قدرت تمام به حیاتش ادامه بدهد. قصور و کوتاهی در معیارسازی این خط، و نیز وحشت داشتن از ایجاد اصلاحات لازم در آن، عاقبتی جز عقیمساختن و بیآیندهکردن این خط و زبان ندارد.