ادامه از صفحه اول
وجه سياسي كرونا در ايران
هنگامي كه قضيه بنزين رخ داد از يكي از اعضاي دولت شنيدم كه گفت: دولت پس از مواجهه و مخالفت درونساختاري با اين تصميم و نيز اعتراضات عمومي عليه آن؛ ديگر قادر به گرفتن تصميمات بسيار ساده هم نيست، چراكه ممكن است بلافاصله با مخالفت بخشهاي ديگر حكومت مواجه شود و اين شكاف درونساختاري به سرعت به جامعه منتقل ميشود و همانطور كه منشا اعتراضات آبان ماه شد، ميتواند موجب مشكلات ديگر شود. به علاوه هر تصميم جدي نيازمند تامين بودجه است و دولت پول بيپايان ندارند، بلكه بايد از جاي ديگري برداشت كند و اين مساله موجب مخالفت افراد ذينفع ميشود. حالا مسالهاي در ابعاد كرونا پيش آمده و ميبينيم دولت چين با چه اقدامات، چه اقتداري و چه برنامههايي را براي مقابله با آن اجرا ميكند، اقداماتي كه كوچكترين آنها نيز در حد و اندازههاي دولت و حكومت ما نيست. چه رسد به اينكه تصميمات مهمي از جمله قرنطينه كردن قم را در خواب و خيال هم ببينند، چه رسد به اينكه بخواهند اجرا كنند.
ويژگي بعدي غلبه نگاه كوتاهمدت در ايران است. مگر بر اساس همين نگاه در انتخابات رفتار نشد؟ تقريبا در همه جا بر اساس منافع كوتاهمدت و منطق اقتضايي عمل ميشود. چو فردا شود فكر فردا كنيم، هميشه بر اين اساس داوري ميشود كه انشاءالله گربه است. خيلي قاطع امكان ورود يا وجود كرونا را رد ميكنيم، در حالي كه نه مرز معتبري داريم و نه نظام كنترلي پيشرفته. حتي هنوز هم در فرودگاه مسافران را با يك تست ساده سنجش ميزان تب همراهي نميكنند!! در اين ساختار چارهاي نيست جز اينكه براي رفع مسووليت بگوييم انشاءالله چيزي نميشود. هر چه خدا خواست همان ميشود. سياسي كردن امور خوراك رفتاري همه است. اگر يادتان باشد تا اين قضيه كرونا مطرح شد، گفتند اين ويروس سياسي است و براي كاهش مشاركت انتخابات است. گويي كه مردم صف بسته بودند راي دهند، يك عده آمدند و گفتند كرونا آمده فرار كنيد!! در حالي كه تا آن زمان حداقل يك ماه بود كه كمكاري شده بود. بروند خدا را شكر كنند كه پيش از انتخابات موضوع مطرح شد و الا اكنون همه مردم ميگفتند كه حكومت قطعا اطلاع داشته و براي انتخابات اطلاعرساني نكرده است. ساخت قدرت در ايران ناتوان از اعمال اقتدار به برخي از مناطق و اقشار است. شايد يكي از عللي كه اين ويروس از قم آغاز شد، همين اقتدارگريزي برخي اقشار است كه موجب اين بحران شده است. برخي افراد خود را تافته جدابافته ميدانند. عوامزدگي نيز به نوعي روي ديگري از همين وضع است. آن روزي كه در دولت قبل در سال ۸۹ با عدهاي در پوشش حوزه براي پيشگيري از بلاياي طبيعي تفاهمنامه ميبستند بايد اين روز را پيشبيني ميكردند كه دچار چه وضعي شوند. امروز كار به جايي رسيده كه حتي كتابهاي علمي و پزشكي را آتش ميزنند و با تعطيلي احتياطي مراسم زيارتي و مذهبي مخالفت ميكنند و... اين وضعيت در نهايت موجب دينگريزي شديد جامعه شده است. ولي مطابق همان ويژگي كه ميگويند انشاءالله گربه است، كسي به اين گزاره روشن نيز توجه نميكند. همچنان كه درصدد يافتن توجيهات نابخردانه براي علت كاهش چشمگير مشاركت انتخاباتي هستند. كلا دست به توجيه و خودفريبي برخي نيروها بسيار قوي است. عامل ديگر نه ضعف رسانه، بلكه فقدان رسانه رسمي معتبر و قابل اعتماد است. با اين رسانه رسمي هيچ اتفاق مثبتي در كشور رخ نخواهد داد. مردمي كه از اين رسانه و غالب در آن به تنگ آمدهاند به خلوت گوشيهاي خود پناه بردهاند و با بمباران خبري راست و دروغ مواجه هستند. چنين مردمي هيچگاه احساس آرامش نخواهند كرد. ناامني ارتباطي و رواني عوارض كمتري از ناامني فيزيكي ندارد. با اين رسانه رسمي ايران؛ هيچ آينده اميدبخشي را براي جامعه نميتوان تصور كرد. در غياب رسانه آزاد و معتبر، هر فرد عادي نيز اظهارنظر كارشناسي ميكند و شيرازه ذهني مردم را از ميان ميبرد.
آينه شكستها و اميدها
پيوند زبان حماسي و نگاه تغزلي به موضوعات مختلف سبب شده كه سايه با مطالعه دقيق نسلهاي مختلف شعري پيش از خود به مرتبهاي دست پيدا كند كه كمتر شاعري شانس رسيدن به آن را دارد. سخن ابتهاج آنقدر عميق است كه گويي خبر از كل راز و رمز ادبيات فارسي ميدهد. زباني كه چنان با موسيقي عجين است كه دو هنر را به شكلي موازي چنان به هم پيوند ميزند كه حيرتانگيز است. به تعبير بهتر ميتوان گفت كه شعر ابتهاج شعر زندگي است چون هم آينه شكستها و ناكاميها و هم منعكسكننده شاديها و اميدواريهاي زندگي نسلي است كه او در ميانشان باليده و اوج گرفته است. سايه شاعر توانمندي است كه كلمه در دست او مانند موم عمل ميكند و به حربهاي تبديل ميشود كه گويي بر جبين هستي حك شده است. به راحتي ميتوان ادعا كرد كه سايه، حلقه تكميلكننده سخنهايي است كه از قلم پيشينيان ادبي ما افتاده است. شاعري كه ميتوان او را ادامهدهنده خلف مكتبهاي شعري پيش از اين معرفي كرد. دانش ادبي شاعر بزرگ ما در كنار فروتني و همگامي با افت و خيزهاي جامعه حالا ديگر از او اسطورهاي ساخته كه تا ابد بر گردن فارسيزبانان حق دارد و ميراثي كه از خود به جاي گذاشته تا آيندههاي بسيار دور، جانهاي تشنه را سيراب خواهد كرد. من اميدوارم كه سايه سايه همچنان بر سر ما استوار باشد و اميدوارم تا دير نشده قدرش دانسته شود و جوانان از خرمن دانستههاي بزرگش بيشتر نفع ببرند.
عزم پنج ساله ايراني
هرچند در آزادراه تهران- شمال، دولت و بنياد توافق كردند كه در نرخ عوارض تخفيف دهند اما بايد در نظر داشت كه سرمايهگذاري بخش خصوصي كه پول خود را براي ماههاي طولاني در يك طرح زيرساختي هزينه كرده، نياز به حمايت دارد و اگر مقدمات اين حمايت فراهم نشود، سرمايهگذاران ديگر نسبت به ورود به يك طرح اقبالي نشان نميدهند. فارغ از تمام مسائل، آزادراه تهران – شمال يك طرح ملي و بزرگ است كه براي مردم استفاده از آن مزيتهاي فراواني دارد. هرچند نحوه مديريت ترافيك اين آزادراه نيز مهم است و دولت بايد براي آن فكرهاي جدي داشته باشد اما در آستانه نوروز، افتتاح اين قطعه، خبري خوش براي صنعت حمل و نقل كشور به شمار ميرود.