«نظر به درد ديگران» به بازنمايي درد در عكسهاي معاصر Regarding the pain of other پرداخته و نوشته سوزان سانتاگ، نويسنده امريكايي است كه منتقد و معترض جدي سياستهاي امريكا بود. /ترجمه احسان كيانيخواه. نشر گمان/. اين كتاب به بررسي بازنمايي جنگ و خشونت و فاجعههاي ديگر مثل كشتارهاي جمعي در عكسها ميپردازد و نشان ميدهد، بازخورد رويارويي بيننده با موضوع عكس براي سانتاگ بسيار تاملبرانگيز است. پشت جلد كتاب
«نظر به درد ديگران» آمده است:
«از بس در تصاويري غرق شدهايم كه زماني از ديدنشان جا ميخورديم. حالا ديگر چيزي از حس همدلي باقي نمانده و به سوي رخوت و بيحسي پيش ميرويم. ولي واقعا چه خواستهاي مطرح است؟ هيچ شورايي از نگهبانان نميشود تشكيل داد تا هولناكيها را جيرهبندي كند و قابليتش را در شوكه كردن ما تازه نگه دارد و مسلما خود اين هولناكيها هم فروكش نخواهد كرد.»
نكتهاي كه سانتاگ در كتاب نظر به درد ديگران از آن غافل مانده است، عنصر زمان و مكان است. قطعا از ميزان تاثير عكسهاي جنگ جهاني اول بعد از حدود يك قرن كاسته شده و به قول خود ايشان قابليت شوكه كردن اين عكسها كم شده است. اما وقتي شخصي در بطن ماجرا قرار دارد و در ساعت و محل همان عكس زندگي ميكند هر تصويري هولناك و وحشتزاست. قطعا انفجار يك ايستگاه هوايي متاثركننده است و همدردي هر انساني را برميانگيزد اما با توجه به انتخابي بودن شغل فضانوردي و امكان بودن در اين وضعيت براي افراد انگشتشمار، عكس انفجار ايستگاه هوايي به اندازه عكسهاي زلزله وحشتآفرين نيست و نكته دوم اين است كه قطعا زماني كه سانتاگ اين كتاب را مينوشته است، صفحات مجازي با اين گستردگي وجود نداشتهاند و عكسها اغلب در سيستم كلاسيك نشر در كتابها، روزنامهها و نمايشگاهها منتشر ميشدند. در سيستم انتشار كلاسيك، كنترلهايي هر چند نامطمئن براي صحت اطلاعات وجود داشت. اما الان با بازنشر يك پست اينستاگرامي در چند ساعت ميليونها بيننده ناظر يك عكس يا ويديو هستند. بعضيها صبح قبل از شستن دست و صورت با چشمان خواباندود و كورمال موبايلشان را برميدارند و براي خودنمايي و جلب توجه ديگران پيامي وحشتزا را انتشار ميدهند.
مسابقهاي پنهاني براي جلب توجه در اينستاگرام وجود دارد كه هرگز برندهاي هم ندارد چون بعضيها با توجه به بالاترين سطح خودنمايي موجود در اين فضا سعي ميكنند، پيامي منتشر كنند كه بيشترين توجه را به دست آورد. شهوت ديده شدن بيناييمان را گرفته است. كافي است فقط چند ثانيه به بار وحشت و تخريب اين پستها در فضاي رواني جامعه توجه كنيم. مديريت رواني اين پيامها به عهده كيست؟ دولت؟ آيا نظارت تك تك صفحات عملي است؟ نظارت كلي هم اسم ناخوشايند فيلترينگ را دارد. پس خودمان بايد مسوول متنها، عكسها و ويديوهايي باشيم كه منتشر ميكنيم در اين شرايط ويژه كه درگير شيوع يك بيماري هستيم بايد در بازنمايي اين رويداد بسيار دقيق و محتاط باشيم. همان طور كه خيلي از كاربران فضاي مجازي با دقت و احتياط فروان عكس كادر پزشكي را با متني ستايشبرانگيز انتشار ميدهند و آنها را بحق قهرمان و نه مظلوم معرفي ميكنند. آنقدر پيام بهداشتي دريافت كردهايم كه ميتوانيم به عنوان مامور سازمان بهداشت جهاني فعاليت بينالمللي كنيم. صدالبته به روزرساني اطلاعات همه محصول همين پيامهاست. منظور بنده پيامهاي طنز يا اندوه است. طنز با اندازه معقول باعث تلطيف و تقويت و تثبيت نشاط جامعه ميشود اما طنز بيش از حد باعث حساسيتزدايي شده و روح احتياط و مراقبت جمعي را ميكاهد و بديهي است، تزريق اندوه فراوان در فضاي مجازي باعث حساسيتزايي مخرب خواهد شد. انتشار گسترده عكسها، ويديوها، متنها و كارتونهاي مربوط به كرونا نشان ميدهد كه بهتر است كمي رژيم انتشار بگيريم به ويژه در انتشار پستهاي اندوهناك سختگيرتر باشيم. آيين اندوه در فضاي مجازي با فضاي حقيقي بسيار متفاوت است. يادمان نرود آيين سوگواري براي كسي كه در اثر ابتلا به كرونا درگذشته است، بخش مهمي از آيين مقابله با كروناست. صد البته همه مردم به اصول بهداشتي در مراسم جمعي ناگريز در شرايط فعلي واقفند. اما همدلي و همدردي با مبتلايان و سوگواري در فضاي مجازي براي عزيزاني كه دليل فوتشان بيماري اخير است حتما تفاوتهاي فاحشي با سوگواري حضوري اقوام دارد. اين روزها به درستي و خردمندانه سوگواري حضوري را هم تحديد حدود كردهاند. همان كاري كه دولت چين فارغ از هر گونه احساساتگرايي انجام داد و نتايج خوبش را ميبينيم. همه حق دارند در صفحه شخصيشان به عزاداري يا شادماني بپردازند. اما وقتي كسي در شرايط بحراني موجود، عكس عزيز از دست رفتهاش را با مرثيهاي شايسته مرحوم در صفحهاش با دهها هزار يا صدها هزار دنبالكننده منتشر ميكند به دليل شرايط ويژه سوگواري از چند نكته غافل است. حتما شما هم قبول داريد اين موضوع با انتشار عكس عزيزان خط مقدم مبارزه با كرونا از تلويزيون فرق فراوان دارد. ما از تلويزيون جز اين هم انتظار نداريم. هر رسانهاي وظيفه به يادسپاري همه انسانهاي فداكاري را دارد
كه اين روزها مجبور به حضور در محلهاي كارشان هستند.
و اما با توجه به نكات زير در شرايط فعلي بايد در انعكاس اندوه در صفحات مجازي محتاطتر باشيم.
نكته اول: وقتي در صفحهمان افراد ناشناس هستند كه شماره تلفن و آدرس همديگر را نداريم آن صفحه ديگر شخصي نيست. ارسال پيامهاي شخصي در صفحه حرفهاي هم كه اصلا حرفهاي نيست.
نكته دوم: هزاران نفر از دنبالكنندههاي اين صفحه فارسي نميدانند و احتمال دارد، كامنت مثلا براي عكس يك مرحوم كامنت نامربوط بگذارند كه صد البته بياحترامي غيرعمدي به سوگوار است.
نكته سوم: پيام و عكس مرحوم كه شايسته احترام و اعتلاست در نگاه كلي در مجموعه پيامهاي شما مثلا در كنار كارتوني از شخصيتهاي معروف قرار ميگيرد كه زيبنده نيست و صورت موجهي ندارد. اين امر تقليل امر قدسي سوگواري در حد پيامهاي كاري است.
نكته چهارم: دنبالكنندههاي صفحه خودشان را به صاحب صفحه نزديك احساس ميكنند. وقتي پيام و عكس فوت يا ابتلاي يكي از بستگان صاحب صفحه را در اثر بيماري شايع ميبينند، غافل از آمار و ارقام صحيح مرگ را به خودشان و خانوادهشان نزديكتر احساس ميكنند. يك لحظه احساساتگرايي صاحب صفحه يا شهوت ديده شدنش ميتواند در اين شرايط اضطرابزاف صدمهاي بزرگ به سيستم ايمني دنبالكنندهها وارد كند.
نكته پنجم: وقتي صاحب صفحه حواسش به تمام هشتگهاي ارتقادهنده در پست مربوط به سوگواري يا ابتلاست كمي اصل موضوع سوگواري و مراقبت در اين پيام به حاشيه ميرود.
نكته ششم: آيا رضايت مرحوم يا فرد مبتلا براي انتشار اين پست گرفته شده است؟ شايد فرد مبتلا با ترحمجويي شما مخالف باشد و عزت نفسش خدشهدار شود و شايد مرحوم با نمايش عمومي تصويرش بعد از مرگ مخالف بوده است. بيدفاع بودن متوفي نبايد دست بازماندگان را براي هر رسم و آيين باز بگذارد. به همين دليل عمل به وصيت واجب است.
و چندين نكته باريكتر از مو كه اينجا نيست.
پاورقي: در آيين باشكوه تعزيه معينالبكا همان تعزيهگردان است كه به آن ناظمالبكا يا «مير غم» هم ميگويند. اما همين مير غم را همت آن بُود كه مراقب شدت و حدت گريه مردم باشد تا مبادا اندوه و زاري مردم را با خود برده و از رسالت تبيين حق و باطل در تعزيه غافل شوند. مراقب اندوهناكي جامعه باشيم.