حدود دو ماه از مشاهده و فيلمبرداري يك پلنگ در داخل كابين بيل مكانيكي معدني واقع در شهرستان خواف استان خراسان رضوي ميگذرد. بر اساس فيلمهايي كه تاكنون از اين پلنگ مستند شده، كارشناسان اين طور استنباط ميكنند كه حيوان ظاهرا ماده و جوان است. اين پلنگ پيشتر هم چندين بار پياپي در اطراف معدن رويت شده اما در آخرين مواجهه با انسان، دو كارگر معدن را زخمي كرده است. آيا اين اتفاق دور از انتظار بوده؟
با وجود بيان فرضيات و موضعگيريهاي متفاوت از جانب كارشناسان و فعالان حوزه حيات وحش، هنوز نه تنها دليل حضور يك پلنگ در مكاني تا اين اندازه پر سر و صدا مشخص نيست بلكه سوالات بيشمار ديگري نيز مانند احتمال وقوع مجدد تعارض با انسان وجود دارد كه ضرورت مديريت صحيح را يادآور ميشود.
پلنگ معدن نشين
بررسيها نشان ميدهد كه تنها گربهساني كه تاكنون در شهرستان خواف مشاهده نشده، يوزپلنگ است. ساير گربهسانان اعم از گربه جنگلي، پلنگ، گربه پالاس، گربه شني و گربه وحشي بارها در اين منطقه ديده شدهاند. كارشناسان محلي ميگويند كه محل رويت پلنگ خواف در اصل رشته كوهي پيوسته است كه دامنه آن حدود ۱۰۰ الي ۱۲۰ كيلومتر تخمين زده ميشود. اين منطقه پوشش گياهي و تنوع زيستي خوبي را در خود جاي داده است. حضور جمعيتهايي از قوچ و ميش به عنوان طعمه گوشتخواراني مانند پلنگ از اهميتهاي اين منطقه است. ضمن اينكه بايد توجه داشت، سمداران بهرغم فعاليتهاي معدني كماكان زيست و زادآوري ميكنند.
محليها ميگويند كه شرايط معدن و حتي انفجارها براي گونههاي جانوري بسياري كه در اين منطقه حضور دارند به نوعي عادي شده به طوري كه گاه معدنكاران در زمان انفجار مجبور ميشوند، گونههايي مانند قوچ و ميش را از محل متواري كنند اما همچنان آماري از جمعيت قوچ و ميش در اين منطقه در دست نيست.
افراد محلي به اين نكته اشاره ميكنند كه محل مشاهده پلنگ جايي پرتردد است كه در آن هم انفجار صورت ميگيرد و هم تردد بالاي ماشينآلات سنگيني مانند دستگاههاي حفاري، دامتراكها، بيلها، جرثقيل و بولدوزر وجود دارد. آنها ميگويند كه در سالهاي گذشته نيز درست در همين ناحيه مشاهداتي از پلنگ توسط رانندهها يا كارگران يا حتي مردم روستايي گزارش شده اما اين اولين گزارش از حضور يك پلنگ در منطقه است كه طي ماههاي اخير پياپي به محدوده فعاليتهاي معدنكاري نزديك و ماندگار شده است.
بهرغم اينكه پلنگها از طيف وسيعي از جانوران تغذيه ميكنند اما كمبود طعمههاي اصلي كه بيش از سهچهارم غذاي آنها را تشكيل ميدهد از دلايل اصلي است كه گوشتخواران را وا ميدارد به سكونتگاهها يا مكانهاي نزديك به فعاليتهاي انساني نزديك شوند. اما از يك طرف هم وضعيت جوي منطقه را ميتوان در تغيير رفتار اين پلنگ تاثيرگذار دانست چراكه اين منطقه، اغلب زمستانهاي بسيار سردي را تجربه ميكند و احتمالا همين امر در پايين آمدن پلنگ بيتاثير نبوده است. يك عامل ديگر هم فصل زادآوري پلنگهاست كه در اين منطقه فرا رسيده و ميتواند يك دليل محتمل حضور ماده پلنگ در معدن باشد.
كارشناسان محلي ميگويند كه رشته كوه مورد اشاره را ميتوان زيستگاه مطلوب براي پلنگ عنوان كرد اما آنها به اين نكته هم اشاره ميكنند كه هيچ دادهاي در مورد پلنگ يا حتي ساير گوشتخواران در دست نيست چراكه بخش اعظم زيستگاه تحت حفاظت نيست. كارشناسان بر اين باورند كه هر قسمت از اين رشته كوه ميتواند قلمرو يك پلنگ باشد البته فرضياتي هم هست كه ميگويد ممكن است پلنگهاي جوانتر به واسطه حضور پلنگهاي ديگر به نواحي ناامنتر مانند معادن رانده شده باشند.
بديهي است كه وقتي دادهاي وجود ندارد، نميتوان با قطعيت پاسخ داد كه آيا اين ماده پلنگ از جمعيتي خاص رانده شده است؟ آيا وضعيت قلمرو پلنگها در منطقه خوب است كه باعث شده يك پلنگ معدننشين شود؟ يا اينكه آيا اين اتفاق طبيعي است يا حتي حاصل دخالت انسان بوده است؟
برنامههاي آموزشي حفاظت محيط زيست
بعد از گذشت ۳ ماه از اولين مشاهده پلنگ در معدن خواف، اداره حفاظت از محيط زيست خواف اقداماتي را در راستاي ارتقاي حفاظت فردي شاغلان در معادن انجام داد كه از جمله مهمترين آنها ميتوان به برگزاري چندين جلسه با مديران معادن، برگزاري دورههاي آموزشي براي كاركنان و كارگران معادن، مكاتبات پيرامون حفظ محيط زيست و حيات وحش و پيشنهادهايي از قبيل افزايش نورافكنها، كاهش شيفتهاي كاري شبانه در ارتفاعات و نصب كيوسكهاي متعدد در ارتفاعات و نقاط تردد پلنگ اشاره كرد.محليها ميگويند كه برخي از اين اقدامات در معادن نميتواند بلندمدت باشد به عنوان مثال معدن را نميتوان در طولانيمدت تعطيل كرد از سوي ديگر حتي بعيد به نظر ميرسد كه معادن با تعطيل كردن شيفت شب هم موافقت كنند. پس چه بايد كرد كه تعارض پلنگ با انسان در معدن به حداقل برسد؟
راهكارهايي براي كاهش تعارض
نمونههاي مختلف شكلگيري تعارض ميان انسان و پلنگ نشان ميدهد كه اگر دادههاي مستند از حمله پلنگ به دام يا حتي سگ در دست باشد، ميتواند به تفسير احتمالي حادثه بسيار كمك كند. كارشناسان محلي ميگويند كه منطقه حفاظت شده سيرخون و شاسكوه و مناطق شكار ممنوع سده و سهكوهك در اصل نزديكترين مناطق حفاظت شدهاي هستند كه در شعاع ۳۰ الي ۱۰۰ كيلومتري واقع شدهاند. آنها در ضمن تاكيد ميكنند كه تعداد طعمه اصلي پلنگ در اين مناطق كم هستند. بنابراين نخستين سوالي كه بايد به دنبال جواب آن بود، اين است كه آيا شواهدي از حملات پلنگ به سگ و انسان يا تلفات دام در روستاهاي مجاور گزارش شده يا خير؟ در پيگيرياي كه از كارشناسان محلي انجام شد، متوجه شديم كه گزارشي مبني بر حمله به سگها وجود ندارد اما چون سگهاي بدون صاحب در اين منطقه زياد هستند و آماري هم از تعداد اين سگها در دست نيست در نتيجه نميتوان با قطعيت گفت كه پلنگ تاكنون سگي را شكار كرده يا خير. مصاحبه با برخي از افراد محلي حاكي از آن است كه سگها متعلق به معدن نيستند بلكه اغلب سگهاي بدون صاحبي هستند كه به واسطه تغذيه توسط برخي كارگران معدن به محيط عادت كرده و ماندگار شدهاند. اما از آنجايي كه آماري از تعداد سگهاي بدون صاحب در اين منطقه موجود نيست، نميتوان با قطعيت در مورد تعارضهاي بين پلنگ و سگها نظر داد. مورد ديگري كه به گفته كارشناسان محلي بايد به آن توجه كرد، اين است كه ميزان شكار غيرقانوني از طعمههاي پلنگ ظاهرا زياد است. به طور كلي از مجموع ۴۱ موردي كه از حملات پلنگ در ايران در حد فاصل سالهاي ۲۰۰۷ الي ۲۰۱۷ ميلادي ثبت شده در ۹۸ درصد موارد حملات مربوط به چوپانان بوده و اين در حالي است كه به گفته كارشناسان اين حملات عمدتا به دليل ماجراجويي خود قربانيها يا جستوجوهايي كه به منظور يافتن نشانهاي از پلنگ توسط سگها انجام شده، رخ داده است. انسان براي پلنگ طعمه طبيعي محسوب نميشود و پلنگها اغلب از رويارويي با انسان اجتناب ميكنند بنابراين ميتوان اين طور برآورد كرد كه حملات پلنگ در اين شرايط عمدتا به واسطه استرس و ناشي از حمله دفاعي بوده است. بر اساس آنچه كه از فيلمهاي ثبت شده از تعارض ميان پلنگ و كارگران معدن در دست است، ميتوان اين طور استنباط كرد كه در اين مورد خاص، دليل حمله پلنگ احتمالا اين بوده كه به واسطه حضور سگها تحت استرس قرار گرفته است. ضمن اينكه قربانيان حاضر در صحنه نيز به احتمال زياد به آموزشهاي ارايه شده توسط محيط زيست جهت مواجهه با چنين شرايطي توجه نكردهاند و به جاي اينكه در صورت مشاهده جانور به نزديكترين محيطباني گزارش كنند، شخصا وارد عمل شدهاند. از اين رو حمله پلنگ به كارگران معدن در خواف موضوع خيلي پيچيدهاي نيست اما آنچه كه جاي سوال دارد، اين است كه دليل حضور مكرر اين پلنگ در اطراف معدن چيست؟ در پاسخ اين سوال نيازمند طرح فرضيههايي هستيم به عنوان مثال ممكن است كه حضور سگها يا كمبود طعمه دليل اين رفتار باشد. اما براي اينكه بتوان موضوع حمله پلنگ به سگها يا بالعكس آن را مشخص كرد، نياز به كسب شواهد است. معمولا براي چنين تصميمگيريهايي نياز مبرم به يك پروتكل استاندارد مشخص احساس ميشود. علاوه بر اين تخمين جمعيت طعم (قوچ و ميش، كل و بز) ضروري به نظر ميرسد. شايد گردآوري مستندات پروسهاي زمانبر باشد اما اين نكته را بايد در نظر داشت كه رخدادهايي مانند تعارض انسان و حيات وحش اغلب تحت شرايط محيطهاي آزاد و تصادفي رخ ميدهند. بنابراين عوامل موثر بر بروز حوادث به سختي قابل پيشبيني هستند و برخي از عوامل نيز همواره با عدم قطعيت مواجه هستند. به منظور دستيابي به راهحلهاي بهتر و كاهش تعارضهاي احتمالي بايد بر شيوههاي ارزيابي استاندارد تكيه كرد. اين نوع پيگيري و بررسي شواهد محور به مديران حيات وحش اين امكان را خواهد داد كه چالشهاي حاصل از تعارضات حيات وحش را به شيوه منطقي مديريت كنند. چراكه احتمال وقوع اين رخدادها در آينده بيشتر محتمل خواهد بود و لازم است كه براي كاهش تعارض ميان بوميها با حيات وحش در آينده نزديك يا حتي دور چارهاي انديشيد.