• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4614 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۷ فروردين

روزنامه‌ها را دريابيد

سيدعلي ميرفتاح

آن اوايل كه كرونا آمده بود، نوشتيم، از قول يكي از مديران هم تيتر كرديم كه اين ويروس چيني دموكرات است، بين شاه و گدا فرق نمي‌گذارد. فرموده‌اند ظلم بالسويه عدل است و اگر مي‌شد كرونا را هم بالسويه بين كوچك و بزرگ تقسيم كرد، آن وقت مي‌توانستيم طعم خوش دموكراسي را با چاشني عدالت بچشيم. اما در عمل اتفاق ديگري افتاده است. همه در برابر كرونا يكسانيم اما بعضي‌ها يكسان‌ترند. فعلا بحث ابتلا و شفا و مرگ را كنار بگذاريد، دو دو تا چهار تا كنيد، ببينيد چه كسي بيشتر از ديگران آسيب ديده و مي‌بيند و خواهد ديد. از انوشيروان عادل تا به امروز در سيل و زلزله و قحطي و مرض اغنيا وضع و حال بهتري داشته‌اند تا ضعفا. گنجشك‌روزي‌ها يك روز، دو روز، يك هفته، يك ماه كار نكنند كشتي زندگي، كشتي كه نه، زورق شكسته زندگي‌شان به گل مي‌نشيند. ديدم اين طرف و آن طرف به صاحبخانه‌ها توصيه كرده‌اند كه با مستاجرها مدارا كنند، بر آنها سخت نگيرند، موقتا چند ماهي كوتاه بيايند. خيلي هم خوب اما اين تصور عمومي كه از صاحبخانه در ذهنمان نقش بسته، لااقل در جنوب شهر چندان مطابقتي با واقع ندارد. خيلي‌ جاها اول يكي بايد عصايي به دست موجرها بدهد كه طفلي‌ها اندكي كمر راست كنند. موجران بي‌رحم پول‌پرست شقي البته كم نيستند، اما از اين طرف پيرزني كه اتاقش را به دانشجويي يا شوهر مرده‌اي كرايه داده كم نيست. ديدم و شنيدم كه دولتمردان گفته‌اند كه در اين تنگناي كرونا صاحبان مشاغل حق تعديل ندارند. نسيه قول مساعدت مالي و حقوقي هم داده‌اند. كور از خدا چه مي‌خواهد جز دو چشم بينا. اما كفاف كي دهد اين باده‌ها به مستي ما. اين مساعدت‌ها و اوامر و نواهي در حرف آسان است، در عمل مغازه‌داري كه هشتش نه گرو نُه كه هشتاد است، چطور بايد شاگردش را جواب نكند؟ كارگاهي كه از 98 بلكه از 97 حتي قبل‌تر جز ضرر توليد ديگري نداشته چطور بايد كارگرانش را نگه دارد؟ راه دور چرا برويم، همين روزنامه‌ها. ما كه با شما چيزي پنهان و يواشكي نداريم. خودتان بهتر از من وضع و حال مطبوعات را مي‌دانيد. اغراق نكرده‌ام اگر بگويم در اين سال‌ها هيچ صنفي به اندازه روزنامه‌ها در مضيقه نبوده. يك زماني بزرگ‌ترين دغدغه روزنامه‌دار اين بود كه مجبور است پيش قاضي و بازجو گردن كج كند، در جبران خبط و خطايش بكوشد. توقيف و تعطيلي الحق والانصاف سخت بود و كام خيلي‌ها هنوز از آن همه سختگيري و مرتضوي‌بازي تلخ است مع‌الوصف گراني كاغذ و چاپ و دردسر موبايل و ماهواره كه آمد به‌عينه فهميديم در جهنم مارهايي هست كه بايد از شرشان به افعي پناه برد... تازه هنوز كرونا را نديده بوديم كه معني غاشيه مفهوممان شود. همان لك و لكي هم كه مي‌كرديم از صدقه سر آمدن كرونا منجر به زمينگيري شد. هيچ كارگري نبايد تعديل شود، هيچ روزنامه‌نگاري هم نبايد براي بار هزارم طعم همچون زقوم بيكاري را بچشد اما از كجا؟ از كدام خزانه؟ عجيب اينجاست كه ايتاليا و اسپانيا با اين همه كرونازدگي روزنامه‌ها را تعطيل نكرده‌اند. مگر مي‌شود روشنگري و اطلاع‌رساني و نوشتن و گفتن و فكر كردن را تعطيل كرد؟ مگر مي‌شود براي چند هفته مردم را با گوشي‌هاي شلوغ و ماهواره‌هاي پرسروصدا تنها گذاشت و فرصت خواندن و بحث كردن و انتقاد كردن را از مردم و روشنفكران سلب كرد؟ در گوشي موبايل كه نمي‌شود انتقاد كرد. با فضايي كه به بازار مسگرها مي‌ماند مگر مي‌شود راست را از دروغ تمييز داد؟ مگر با تلگرام و واتس‌آپ مي‌شود چراغ پرسشگري را روشن نگه داشت؟ من منكر پروتكل بهداشتي نيستم، راي و تصميم ستاد كرونا را هم تخطئه نمي‌كنم. هر چه اهل فن بگويند سمعا و طاعتا. اما اگر روزنامه منتشر نشود پس روزنامه‌دار چه كند با اين همه خبرنگار و نويسنده و گزارشگر. اين چه ويروس دموكراتي است كه قبل از همه به جان ركن چهارم دموكراسي افتاده؟ دير يا زود كرونا بساطش را جمع مي‌كند و مي‌رود. چنان نماند و چنين نيز هم نخواهد ماند اما آيا براي آن روز نيامده ما احتياج به ابزار و ادوات روشنفكري نداريم؟ آيا بعد از كرونا قرار نيست از صاحبان قدرت حساب‌كشي كنيم و بازار نقد را داغ كنيم. من هم مي‌دانم كه اين كرونا سفت‌تر و سخت‌تر از آن است كه بشود براي پس از مرگش برنامه ريزي كرد. من هم مي دانم كه كرونا بسياري از مناسبات سياسي و اجتماعي و اقتصادي را زير و رو مي‌كند، مع‌الوصف بايد فكري كنيم، برنامه‌اي بريزيم، طرحي دراندازيم تا مصايب اين مريضي سرشكن شود و بارش روي دوش همه بيفتد. نمي‌شود همه سر جاي خودشان بمانند، سفت و محكم مشغول پلشت‌زدايي از خود و خانواده خود شوند اما آن كارگر بيچاره نه براي فردا كه براي امروزش كاسه چه كنم چه كنم دست بگيرد. نمي‌شود همه به فكر بهداشت فردي و جمعي باشند اما خبرنگار پنجره‌اش را رو به آينده‌اي تيره و تار باز كند. نمي‌دانم خطابم به دولت باشد يا به ملت. هر كس صداي مرا مي‌شنود علاوه بر اقشار آسيب‌پذير اصل و فرع روزنامه‌ها را دريابد و جلوي بحران را بگيرد. شما را به خدا تا دير نشده دريابيد كه غفلت موجب پشيماني است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون