نگاهي به مفهوم «خراسان» به بهانه انتشار آلبوم جديد موسيقي محمدرضا شجريان
و اما خراسانيات
محمدباقر كلاهي اهري
در تواريخ مذكور است كه وقتي خان قاجار آقامحمدخان در تهران تاجگذاري كرد، آخرين بارقههاي دودمان افشار هنوز در خراسان به صورتي ناچيز كورسو ميزد و شاهرخ بينوا در مشهد حكومتگونهاي نيمبند داشت (... اتحاد روساي كرد، تركماني و بيات با نجباي خراساني در اوايل اكتبر 1748 در مشهد شاهرخ – شاهرخ فرزند رضاقلي پسر ارشد نادر بود و مادرش فاطمه سلطان بيگم دختر شاه سلطان حسين بود: 50-1748 – را به پادشاهي برداشتند... سرانجام پس از حوادثي كه ذكر آنها از مجال ما بيرون است در سال 1796 آقامحمدخان قاجار مشهد را متصرف شد و شاهرخ را كه نابينا هم شده بود آنقدر مورد شكنجه قرار داد تا بالاخره وي مكان ْآخرين بقاياي گنجينههاي نادر را به زبان رانده و نشان داد. شاه نابينا به عنوان اسير واپسين روزهاي خود را سپري ساخت و بالاخره قاجارها بر ايران تسلط يافتند - ... تلخيص از جلد هفتم – قيمت اول تاريخ ايران كمبريج – ترجمه دكتر تيمور قادري)
در اين زمان كه خان قاجار مطابق اشاره فوق ظاهرا به قصد زيارت بارگاه امام هشتم و در باطن براي تملك تتمه جواهرات نادري به مشهد رفت و ضمن اقدامات خود باروي شهر مشهد را هم ويران كرد، دو تن فرانسوي براي مطالعه و تهيه مقدمات روابط با دولت جديد ايران به تهران وارد شدند. فصل تابستان بود و مردم تهران مطابق مرسوم در باغات به كارهاي باغداري و ميوهچيني مشغول بودند و حاج ابراهيم كلانتر شيراز كه دروازه را به روي آقا محمدخان باز كرده و به روي لطفعليخان زند بسته بود در غياب پادشاه مشغول رتق و فتق امور بود. اين دو تن فرانسوي فهميدند كه شاه به مشهد رفته و احيانا در پاييز بازخواهد گشت... همينطور هم شد و شاه در بازگشت آنقدر الماس به سينه خود نصب كرده بود كه مانند خورشيد ميدرخشيد. فرانسويها ميپرسند مشهد كجاست! به آنها گفته ميشود كه مشهد چنين و چنان است و اگر كسي بخواهد مردم آسيا را ببيند ميتواند نمونههاي آنها را در مشهد ملاقات كند و در واقع مشهد مجموعهاي از اهالي گوناگون است. اين موضوع از يك طرف تعامل و گاه تقابل فرهنگها را در مشهد باعث ميشود.
و اما خراسان در دوردستهاي خود، گاه معادل ايران است زيرا در تقابل ايرانيان با تورانيان كه جنگهايشان ستون حوادث شاهنامه حكيم طوس را شكل ميدهد خط مقدم و اغلب ميدان جنگهاست. در ادوار پس از اسلام كه مرزبندي نژادي جاي خود را به تشكيل امت واحده ميدهد تركان در عهد فتون اولين دولت ايراني (سامانيان) كه پايتختشان در بخارا بخشي از خراسان بزرگ بود كمكم در ايران و عمدتا در خراسان به قدرت رسيدند و دولتهايي چون غزنوي و سلجوقي و خوارزمشاهي را شكل دادند، با هجوم مغول جاي خود را به اين جهانجويان واگذاشتند... هر كسي پنج دوره نوبت اوست و بعدا در عهد تيموري باز خراسان چراغي روشن كرد كه عمده آن در مكتب هرات ديده ميشود كه نمودي فرهنگي بوده است. بعد از خونريزي تيمور جهانگشاي بعد هم دولت صفوي بود كه بر مدار تشيع ميچرخيد و مشهد رونقي از جمله در معماري يافت. مانند مجموعه گوهرشاد در عهد تيموري و بيوتات رضوي در عهد صفوي و دولت افشاري تا آنجا كه به پايان كار شاهرخ رسيديم كه به آن اشارت رفت.
بعد از قرارداد 1907 كه انگليس و روسيه تزاري ايران را به دو منطقه نفوذ و يك منطقه حائل (ظاهرا مستقل) تقسيم كردند، حضور روسها در مشهد منجر به حوادثي از جمله توپبندي و جسارت به بارگاه رضوي شد:
سيدي بود چراغچين حضرت
در حرم بود مشغول خدمت
گُله (گلوله) نصب سرش برد به ساعت
اي رضا!اي رضا!اي رضا جان
سيدي يا غريب خراسان
وزن افسانه، اثر مشهور ماندگار نيما يوشيج
ذكر خيري از محمدتقي ملك الشعراي بهار آخرين نابغه شعر كلاسيك ايران ما را به گفتن اين قسمت ميبرد. جنبش مشروطه در ذات خود مردم و توده محور و اكثريتمدار بوده است. در ذات خود توجه به زبان و فرهنگ و حضور عموم را به جاي پسند اشراف به كرسي مينشاند. رويكرد به فرهنگ عامه از طرف بزرگاني چون علامه دهخدا (امثال و حكم و چرند و پرند)، صادق هدايت (نيرنگستان، وغوغ صاحاب، علويه خانم و...)
در اين عرصه است كه زندهياد بهار با سرودن اشعاري به لهجه مشهدي به اين گرايش ميپيوندد و آثار خود را كه از يكسو ادبيتر و از طرفي محكمتر است به وجود ميآورد كه جناب استاد شجريان بعضي از آنها را در قالب نغماتي هنري و ماندگار اجرا كردهاند كه اخيرا شنيديم.
چون صحبت استاد سخن ملكالشعرا بهار به دست آمد نقل مطلبي را مناسب ميدانم كه هماكنون به ذهنم رسيد. ميدانيم كه زندهياد يزدانبخش قهرمان – تنها شاعري كه در خاكسپاري فروغ در آرامگاه ظهيرالدوله مرثيهاي قرائت كرد – داماد بهار بود. ايشان ضمنا پسرعموي استاد محمد قهرمان (شاعر و پژوهنده مكتب هندي و مصحح ديوان صائب تبريزي و ديگران از مكتب مشهور به سبك هندي) بودند. استاد قهرمان درباره تلاش دامنهدار و خلق آثار ارزنده به لهجه تربت حيدريه – بخشزاده- ميفرمودند كه در اوايل جواني كه سرودن اين اشعار محلي را در پيش گرفته بودم به همراه يزدانبخش قهرمان به حضور زندهياد بهار مشرف شدند مرا از بابت سرودن اشعار محلي تشويق كردند و فرمودند اين كار را ادامه بدهيد مرحوم «يوسف ازغندي» هم كه آثارشان به لهجه ازغد بود مورد توجه استاد قهرمان بودند و كارهاي مانده از ايشان زيرنظر استاد قهرمان به چاپ رسيد ديگراني از جمله عماد خراساني بودند كه در اين بين تفنن كردند كه كار ايشان را هم استاد شجريان اجرا كردهاند ترانه محلي
سر آب و آن است دلبر من
رييس كاروان است دلبر من
سلام دادم جوابم را ندادي
سلام رسم جهان است دلبر من
و اما خراسان در دوردستهاي خود، گاه معادل ايران است زيرا در تقابل ايرانيان با تورانيان كه جنگهايشان ستون حوادث شاهنامه حكيم طوس را شكل ميدهد خط مقدم و اغلب ميدان جنگهاست. در ادوار پس از اسلام كه مرزبندي نژادي جاي خود را به تشكيل امت واحده ميدهد تركان در عهد فتون اولين دولت ايراني (سامانيان) كه پايتختشان در بخارا بخشي از خراسان بزرگ بود كمكم در ايران و عمدتا در خراسان به قدرت رسيدند و دولتهايي چون غزنوي و سلجوقي و خوارزمشاهي را شكل دادند، با هجوم مغول جاي خود را به اين جهانجويان واگذاشتند