نقش روانشناسان
در مقابله با كرونا
نسرين ضميري
در آخرين ماه سال ميلادي گذشته و در حالي كه مردم جهان خود را براي ورود به سال جديد آماده ميكردند، خبر پيدايش و شيوع نوع جديدي از آنفلوآنزا در چين كه بعدها نام كوويد-19 يا كرونا را به خود اختصاص داد، در مدت زمان كوتاهي به تاثيرگذارترين رويدادي تبديل شد كه هيچ انسان زندهاي در جهان شبيه آن را به خاطر ندارد و تنها در تاريخ بايد مشابهش را جستوجو كرد. ايران بلافاصله پس از چين دومين كشوري بود كه دچار شيوع اين بيماري شد، در ايران نيز مردم در آستانه سال نو و به اصطلاح «شب عيد» با اين پديده مواجه شدند. انتشار خبرهاي مربوط به اين بيماري چنان هولناك و آخرالزماني بود كه شاهد دستپاچگي، تصميمات شتابزده و غير كارشناسي برخي از مسوولان بوديم. نخستين پرسشهايي كه ميبايست سريعا به آنها پاسخ داده ميشد عبارت بودند از: نشانههاي اوليه اين بيماري چه هستند؟ از چه راههايي و چگونه انتقال مييابد؟ و روشهاي پيشگيري از آن چيست؟ در اين ميان مردم بايد ناگهان تمامي برنامههاي خود را اعم از كار و فعاليت اقتصادي، درس و تحصيل، خريد و فروش، مراسم و مناسك و حتي ديد و بازديد سال نو و مسافرت و بهطور كلي سبك و شيوه زندگي خود را آن هم در كوتاهترين زمان ممكن تغيير دهند. در چنين شرايطي طبيعي بود كه بيشترين تلاش مديران اجرايي كشور صرف ترغيب مردم به انجام تغييرات، سر و سامان دادن به وضعيت معيشتي اقشار آسيبپذير، اجراي برنامههاي پيشگيري از شيوع بيشتر بيماري و بروز فاجعهاي انساني و درمان بيماران شود. به منظور تصميمگيريهاي هماهنگ و با هدف انجام اقدامات ضروري، ساختاري به نام «ستاد ملي مديريت و مقابله با كرونا» شكل گرفته و با ايجاد چندين كميته تخصصي به انجام وظايف ميپردازد. انتظار ميرفت يكي از اين كميتههاي تخصصي مربوط به «بهداشت رواني جامعه و مديريت تابآوري» مردم باشد. «تابآوري» به معناي توانايي فرد براي مقابله با شرايط دشوار با حفظ سلامت روان. وظيفه اين كميته ميتوانست سياستگذاري و اتخاذ تصميماتي براي چگونگي طي كردن اين دوران و بازگرداندن جامعه به شرايط عادي در كوتاهترين زمان ممكن و با كمترين هزينه باشد. اعضاي اين كميته هم ميبايست از بين روانشناسان، جامعهشناسان و مددكاران اجتماعي انتخاب ميشدند. در اينجا ذكر دو نكته لازم است. 1- چنانچه اطلاعات غلط در اختيار مديران ارشد اجرايي قرار گيرد، منجر به اتخاذ تصميمات نادرست ميشود. 2- عدم اجرا يا اجراي نادرست دستورات مديران ارشد اجرايي كشور نيز باعث بياثر شدن يا كم اثر شدن تصميمات ميشود.
به عنوان مثال درخواست از مردم براي در خانه ماندن و رعايت فاصلهگذاري اجتماعي را در نظر بگيريد؛ اگر تلقي ما اين باشد كه مردم به توصيهها اعتنا نميكنند به يك نحو تصميمگيري ميكنيم و چنانچه به ما گفته شود مردم ترسيدهاند به گونهاي ديگر براي حل مساله اقدام ميكنيم. حضور روانشناسان موقع سياستگذاري براي مردم سبب ميشود رفتار مردم به درستي تبيين شود. «ترس» يك واكنش غريزي و طبيعي است كه هنگام احساس خطر در انسان به وجود ميآيد و با فرار يا اجتناب از موقعيت خطرناك به آن پاسخ داده ميشود، فرار پاسخي به احساس ترس است. نداشتن اطلاع و آگاهي كافي، نداشتن تجربه و نداشتن كنترل روي عوامل خطرزا از مهمترين دلايل ترسيدن است. ويروس كرونا همه اين شرايط را دارد. به خاطر بياوريم رفتار مردم تهران را زمان وقوع زلزله در زمستان سال 96 كه به خيابان آمدند و تا صبح بيرون از خانه ماندند. البته ترس از موقعيتهاي خطرناك نشانه سلامت رواني هر انساني است. اينبار نيز مردم وقتي از ابتلا به ويروس ميترسيدند ميخواستند بيرون از خانه باشند و به شكل كاملا ناخودآگاه و غريزي از خطر دوري ميكردند. اگرچه اينبار در خانه ماندن دور بودن از خطر است. تهيه اسلحه يا هجوم به فروشگاهها براي خريد مواد غذايي و ضروري نيز ناشي از ترس است. حال اگر اين رفتار مردم به درستي درك شود، آن وقت واكنش مسوولان ميبايست اطلاعرساني و آگاهي دادن شفاف و درست به مردم، بيان راههاي كنترل بيماري به زبان ساده و اطمينان خاطر دادن به آنها مبني بر اينكه دولت در كنار آنهاست و در عمل هم نشان دهد مواظبشان است آنگاه خواهيم ديد كه چگونه مردم همراهي خواهند كرد.
امروز عدم اطمينان زيادي از آينده جهان وجود دارد، اما اين آينده تا حد زيادي هم به تصميمات كنوني ما بستگي دارد. شيوع كرونا و ابتلا و مواجهه با اين بيماري آثار و پيامدهاي درازمدت بر سلامت روان و تابآوري ما ميگذارد. كودكان و نوجوانان، دانشآموزان و دانشجويان، خانوادهها و روابط زناشويي، پزشكان و كادر درمان بيمارستانها، بيماران و مبتلايان، گروههاي در معرض خطر، شاغلين و صاحبان كسبوكار، خانوادههاي داغدار و... هر كدام به گونهاي از اين بحران آسيب ديدهاند. «واكنش سوگ ابراز نشده» كه سخنگوي محترم وزارت بهداشت چندي قبل به آن اشاره فرمودند تنها يكي از پيامدهاي اين بحران است.
سازمان نظام مشاوره و روانشناسي بر اساس وظيفه ذاتي خود و به عنوان مرجعي قانوني و در ارتباط با دولت، بايد تلاش بيشتري داشته باشد تا روانشناسان جايگاه واقعي خود را در سياستگذاري و تدوين برنامههاي تابآوري و مقابله با بحران به دست آورند. راهاندازي سامانه 4030 اقدام خوبي است اما تقليل نقشآفريني روانشناسان است. فرصتي تاريخي پيش آمده تا اساتيد دانشگاه با همكاري انجمنهاي علمي در ايران و جهان ضمن مبادله تجربيات نقش حرفهاي خود را در ارتقاي بهداشت رواني جامعه ايران ايفا كنند.
روانشناس سازماني