بررسي وضعيت ناخوشايند رسانههاي مكتوب
كسادي روزنامهها در رونقكرونا
محمود مختاريان از وضعيت مطبوعات كاغذي مي گويد
خطر بيخ گوش خصوصيها
سينا قنبرپور
هيچ كس نيست كه بگويد از شيوع ويروس كرونا تاثيري نپذيرفته باشد. تكليف آنها كه به اين ويروس مبتلا شدند مشخص است؛ اگر در جدال با آن مقاومت كرده باشند اينك از روايت تنگينفس، درد قفسه سينه، ناتواني در دم و بازدم عميق، تب و لرز و... هم ابا دارند و خاطره جدال با اين بيماري را نميخواهند مرور كنند. آنها كه عزيزشان را بر اثر ابتلا به اين ويروس از دست دادهاند، نتوانستهاند سوگواري كنند و دلي پر از اندوه دارند. آنها كه شغلشان روزمزدي بوده نفسشان به شماره افتاده است. ديگران كه كارگران رستوران و فستفودها بودهاند مدتهاست چشم انتظار آمدن مشتري ماندهاند و نميدانند آيا بار ديگر هم مردم براي صرف غذا به بيرون از خانه خود ميآيند و در صفهاي طولاني انتظار ميكشند. كاسبان بسياري هستند كه كركره مغازهها و حجرههايشان همچنان پايين است و آنها هم چارهاي جز صبر نداشتهاند. حساب كارمندان و كارگران دولت شايد ذرهاي بهتر باشد. در اين ميان كساني هم هستند كه كارشان نوشتن همين مطالبي است كه آيا شما بخوانيد يا نه! معلوم نيست كارگرند يا چيز ديگر. اسم بلندبالايي دارند؛ «خبرنگار» يا «روزنامهنگار». عنواني كه آنها را در زمره اهل فرهنگ جا ميدهد. در همه اين روزهايي كه لشگر كرونا بر شهروندان تاخته حتي همان يك هفتهاي كه چاپخانهها براساس تصميم ستاد مبارزه با كرونا تعطيل بود و روزنامههاي كاغذي منتشر نشد آنها مشغول كار بودند تا زير و بم آنچه كرونا بر سر ديگران آورده را روايت كنند. اما كرونا كه نفس اقتصاد را به شماره انداخت، نبض روزنامهها هم به شماره افتاد و كندتر زد. دستكم در اين سالهايي كه شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي هووي مطبوعات كاغذي شدهاند، شب عيد همچنان فرصتي براي مطبوعات بود تا با ويژهنامههاي نوروزي بتوانند قدري جبران مافات كنند. اما آخرين روزهاي 1398 چنان گذشت كه هيچكس در خيابانها نباشد تا احيانا از مقابل دكهها بگذرد و بسياري از ويژهنامههاي نوروزي و سالنامهها چشمشان به آمدن مخاطب و خريد آنها سفيد شد. پيشتر روزنامهها مخاطبان خود را از دست داده بودند و فقط آنها كه به عادت يا به شكلي سنتي اهل روزنامه بودند، پاي دكه ميآمدند و ديگران كه خيل عظيم جمعيت باشند همان طور كه گوشي هوشمندشان همه زندگيشان شده، فرصت خواندنشان هم شده بود. پس ريزش مخاطبان چندان متاثر از شيوع كرونا نبود. اما به شماره افتادن جريانهاي اقتصادي و كاهش فعاليت كسب وكارهاي مختلف، قلب تپنده روزنامهها يعني سازمان آگهيهايشان را شوك داد. روزنامهها ماندند با دكههايي كه ديگر مردم خانهنشين در قرنطينه، مقابل آنها نميايستادند و فعالان اقتصادي كه چنان كسب وكارشان ضربه خورده بود كه ريسك هيچ هزينهاي از جمله آگهي را به جان نميخريدند. شايد با دوركاري و فاصلهگذاري اجتماعي ميشد از ابتلا به ويروس كرونا كاست اما براي زنده ماندن روزنامه هر نسخهاي به كار نميآيد. حتي با تعديل پرسنل كه معمولا در نخستين گام مديران به سراغ آن ميروند. خيليها كه پيشتر هم ميگفتند عمر روزنامههاي كاغذي به سر آمده باز هم پيدايشان شد و نهيب زدند كه ما گفته بوديم دورهتان تمام شده! حالا چهارمين روزي است كه روزنامههاي كاغذي منتشر شدهاند ولي زمزمههايي شنيده ميشود. شايد كسي كه به ويروس كرونا مبتلا شد را بتوان در آي.سي.يو بستري كرد و با مراقبتهاي ويژه نجاتش داد اما روزنامهها و مطبوعات كه بيمارستاني ندارند! در همين روزهاي كرونايي مطبوعات در بسياري از كشورهاي درگير با اين ويروس منتشر شدهاند. در ايتاليا روزنامهها بيوقفه كار كردند و در شرايطي كه كل اين كشور در قرنطينه بود، نسخههاي چاپي را به قرنطينه ميبردند و به دست مردم ميرسيدند. شايد به اين دليل كه نيازهاي مردم را همچنان پاسخگو هستند. قطعا در ايتاليا هم شبكههاي اجتماعي فعالند و اينترنت بدون هيچ فيلتري در دسترس است، اما مردم خواهان روزنامه هستند، چون روزنامهها نيازهايي را پاسخ ميدهند كه شبكههاي اجتماعي نميتوانند. گذر از اين روزها براي همه مطبوعاتيها سخت است چه آنها كه تيراژهاي ميليوني در كشورهاي پيشرو داشتهاند و چه براي مطبوعاتي كه به دولتهايشان وابستهاند. در ايران مهم اين است كه يك بار بهطور جدي مطبوعاتيها و دولت دست به دست هم بدهند و براي گذر از اين بحران به هم كمك كنند.
زمزمههايي از دل واقعيت
دو پاييز قبلتر بلايي نفسگير به جان مطبوعات زد. واردات «كاغذ» كه به واسطه تحريمهاي امريكا سخت انجام ميشد با سياستهاي اشتباه دولت در زمينه اختصاص ارز 4 هزار و 200 توماني به چالشي جدي براي روزنامهها تبديل شد. كاغذ ناياب شد و قيمتش در هر كيلو به 15 تا 19 هزار تومان رسيد. بسياري از روزنامهها با كاهش تيراژ، مصرف كاغذ خود را كاهش دادند تا بيشتر دوام آورند. عمده هزينه اداره يك روزنامه ميزان مصرف كاغذ آن است. البته وقتي تيراژ از عددي پايينتر بيايد بقيه هزينهها خود را بالاتر نشان ميدهند ولي اگر تيراژ از عددي بالاتر باشد، كاغذ مهمترين هزينه توليد روزنامه است. با چنين ترفندهايي روزنامهها آرامآرام نفس كشيدند و حمايتهاي سنتي دولت هم از درمان اساسي جلوگيري كرد تا به زمستان گذشته و هجوم كرونا رسيديم. اگر از روزنامههايي كه به درآمدهاي حكومتي وابستهاند، بگذريم روزنامههاي ديگري هم داريم كه تكليفشان روشنتر از روزنامههاي بخش خصوصي است. روزنامهاي كه ارگان صداو سيماست يا روزنامهاي كه ارگان دولت است و هر گاه با مشكلي عمده مواجه شود، ميتواند از دولت و خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران كمك بگيرد.
اما روزنامههايي كه به هيچ جايي وابسته نيستند، حكايتشان متفاوت است. يكي از همين روزنامههاي تازه متولد شده در شرايطي منتشر ميشود كه هيچ يك از نيروهاي خود را بيمه نكرده و در نتيجه به آنها سنواتي هم تعلق نميگيرد. خبرنگاران از زماني كه دوركاري مطرح شد، دستمزد آنها عملا به شيوه حقالتحريري محاسبه شده است. روزنامههاي بخش خصوصي به شيوههاي مختلفي عبور از اين بحران را در پيش گرفتهاند. برخي تيراژ را به زير هزار نسخه رساندهاند. برخي تعداد صفحهها را از 16 صفحه به 12 و برخي به 8 صفحه كاهش دادهاند. طبيعي است در چنين حالتي ديگر نيازي به تعداد سابق ندارند و تعدادي از نيروهاي خود را تعديل كردهاند. برخي ديگر با تكيه بر دوركاري، هزينههاي دفتر را كاهش دادهاند. حتي از پرتيراژترين روزنامه كشور هم تعداد صفحههاي چاپي خود را كاهش داد. سايه اين بحران بر سر روزنامههاي مهم بخش خصوصي بيشتر سنگيني ميكند و دور نيست كه اين روزنامهها نيز راهكارهاي انقباضي بيشتري به كار ببندند. همه روزنامهها همچنان سعي ميكنند با سيلي صورت خود را سرخ نگهدارند و هنوز تصميم قطعي براي تغييرات كاهنده نگرفتهاند.
نامههايي چشم انتظار پاسخ
در تعطيلات نوروزي وقتي سخن از تعطيلي چاپخانهها سپس تعطيلي روزنامهها مطرح شد، مديران مسوول روزنامههاي خصوصي با امضاي نامهاي خطاب به رييسجمهور خواهان چارهجويي شدند. مديران مسوول با اين استدلال به رييسجمهور نامه نوشتند كه اين مطبوعات هستند كه ميتوانند از جولان خبرهاي جعلي و مرجع قرار گرفتن «فيكنيوز»ها جلوگيري كنند. تجربه «آمدنيوز» براي دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي خود گواه آن است كه چگونه حجم قابل توجهي از انرژي آنها صرف رصد يك رسانه فاقد شناسنامه و اصالت شد در حالي كه رسانهها به ويژه رسانههاي سنتي علاوه بر اصالت از سهولت دسترسي و نظارت بيشتري برخوردارند و اگر قيد و بندهاي دست و پا گير از آنها برداشته شود و صرفا قانون و اجراي آن ملاك عمل باشد بهتر ميتوانند سلامت خبري در جامعه را تامين كنند. عليرضا بختياري، رييس هيات مديره انجمن و مدير مسوول روزنامه دنياي اقتصاد، الياس حضرتي عضو هياتمديره انجمن و مديرمسوول روزنامه اعتماد، محمدعلي وكيلي عضو هياتمديره انجمن و مديرمسوول روزنامه ابتكار، مصطفي كواكبيان عضو هياتمديره انجمن و مديرمسوول روزنامه مردمسالاري، منصور مظفري عضو هياتمديره انجمن و مديرمسوول روزنامه آفتاب يزد، نعمتالله شهبازي عضو هياتمديره و دبير انجمن و مديرمسوول روزنامه گل، محمدرضا سعدي نايبرييس هياتمديره انجمن و مديرمسوول روزنامه جهان صنعت امضاكنندگان اين نامه بودند. در همين روزها برخي روزنامهها توان حفظ نيروهاي خود را نداشتند و آنها را تعديل كردند. جمعي از خبرنگاران نيز با نگارش نامهاي به رييسجمهور و امضاي آن از او خواستند از بيكار شدن همكارانشان همچنين وضعيتي كه بر مطبوعات سايه افكنده جلوگيري كند. عمده استدلال مديران مسوول و خبرنگاران بر اين نكته متمركز بود كه اين مطبوعات و روزنامهها هستند كه ميتوانند فضايي كه فيكنيوزها و توليدكنندگان اخبار جعلي ميسازند را خنثي كنند. در نامهاي كه بيش از 130 خبرنگار آن را امضا كرده و آن را تحويل علي ربيعي، سخنگوي دولت براي تحويل به حسن روحاني دادند خطاب به رييسجمهور آمده است:«همانطور كه مستحضريد، روزنامههاي اين ديار در طول سالهاي گذشته با كملطفي و بيتدبيري مسوولان مربوطه و البته اضافه شدن لطف فضاي مجازي، بارها تا پاي احتضار پيش رفتهاند اما باز هم به هزار جهد و كوشش به دنياي دوستداران مطبوعات كه همچنان لذت خواندن متون كاغذي را جزو ملزومات زندگي خود قرار دادهاند، بازگشتهاند. متاسفانه رويه بيمهري با مطبوعات در دولت حضرتعالي نيز همچنان ادامه داشته و چالشهاي بزرگي همچون كمبود و گراني كاغذ، اختصاص نصفه و نيمه يارانه مطبوعات و... باعث شده بسياري از رسانههاي مكتوب تعطيل شوند، تعديل نيرو داشته باشند و يا مجبور به كاهش شديد تيراژ خود شوند. با اين وجود رسانهها و خبرنگاران بدون پشتوانه خاصي، همچنان براي بقاي اين قديميترين ابزار اطلاعرساني جنگيده و ميجنگند. اما دريغ كه به نظر ميرسد، تلاشهاي وفادارانه و شجاعانه خبرنگاران براي يافتن راهكارهايي براي ادامه بقاي مطبوعات در طول اين سالها هر بار با مانع جديدي روبهرو ميشود. در بخش ديگري از اين نامه به شيوع ويروس كرونا و تلاش خبرنگاران روزنامهها براي اطلاعرساني صحيح و مبارزه با اخبار جعلي و فيكنيوزها اشاره شده و تعطيلي يك هفتهاي روزنامهها را اينگونه توصيف كرده است: همين وقفه ساده يك هفتهاي باعث شد تا مديران برخي از رسانههاي مكتوب با اعلام اينكه توان تمديد قراردادهاي خبرنگاران و روزنامهنگاران و پرداخت حقوق آنها را ندارند از ادامه همكاري با ايشان خودداري كرده و عملا آنها را اخراج كنند و يا تصميم به كاهش حقوق آنها گرفتهاند. اين مساله در شرايطي اتفاق افتاده است كه حقوق و درآمد اصحاب رسانه در رديف حداقلهاي دريافتي عرف جامعه بوده و به نوعي حداقل حقوق كارگري محسوب ميشود. امضاكنندگان اين نامه از حسن روحاني خواستهاند: اميدواريم كه هر چه سريعتر و پيش از آنكه بخواهيم بر سر قبر پيكر نحيف مطبوعات ايران فاتحه بخوانيم، اين درخواست را بررسي و نتيجه را اعلام و اجرايي كنيد.
تولدي دوباره
شايد نفس روزنامهها در اين روزها بيش از هر زمان ديگري به شماره افتاده باشد و شايد در نگاه اول مهمترين نسخه درماني آن حمايت دولت از اين بخش فرهنگي كشور باشد اما موضوع بحران كنوني ميتواند تولدي ديگر براي روزنامهها رقم بزند. اين تولد نيازمند يك خانهتكاني جدي است. خانهتكانياي كه فقط شامل تعديل خبرنگاران نباشد. شايد حتي شدت اين خانهتكاني به شدت يك زلزله باشد. اما واقعيت اين است كه مديران و گردانندگان روزنامهها از يك سو و خبرنگاران به عنوان توليدكنندگان اصلي محتوا از سوي ديگر بايد در اين خانهتكاني، عادتها و روشهاي كهنه را شناسايي كرده و كنار بگذارند. روشهاي سنتي ديگر نميتواند مطبوعات را در اين وضعيت همراهي و پشتيباني كند. كرونا ميخ آخر بر مطبوعات كاغذي نيست. كرونا همانطور كه عادتهاي عجيب و غريب ما را تغيير داد، ميتواند سنتهاي كهنه شده و ناكارآمد مطبوعات را براي هميشه بشكند و فرصتهاي جديد خلق كند. شايد مطبوعاتيها به ويژه گردانندگان مطبوعات بايد از اقتصاددانان و جامعهشناسان كمك بگيرند و به طور جدي از تخصصهاي بازاريابان براي شناسايي نيازهايي از مردم كه هنوز ميتوان در روزنامه به آنها پاسخ داد، كمك بگيرند.