وصاياي سعدي و روزگار كرونا
نيوشا طبيبي
خواندن بوستان و گلستان شيخ اجل و تفرج در آنها، كم نعمتي نيست كه خداوند متعال منحصرا به فارسيزبانان عطا فرموده است. حكايات و پندهاي اخلاقي سعدي و ظرايف و لطايف نهفته در آنها از پس چندين قرن هنوز تازه و زنده و كارآمد هستند. بسياري از آنها را گويي سعدي اصلا براي اين زمانه به نظم و نثر آراسته. به ويژه آنجا كه از محبت و احسان و بخشندگي سخن ميرود، آنجا كه از يگانگي پيكره نوع بشر مينويسد. در بوستان، سعدي توصيه ظريفي دارد. حكايت چنين است كه زني از شوهرش ميخواهد ديگر از بقال محلهشان چيزي نخرد و بازار برود تا جنس را ارزانتر معامله كند. «بزاريد وقتي زني پيش شوي/كه ديگر مخر نان ز بقال كوي» اما شوهر كه از كريمان روزگار است، پاسخش ميدهد كه «اين روش جوانمردي و گشاده دستي نيست. او به اميد كسب روزي به اين محله آمده و چشمش به دست ماست و رفتن به بازار براي تفاوتي اندك نه طريق احسان و مروت باشد.» اهل احسان و محبت خريداران دكانهاي بيرونق هستند و ميفرمايد:«جوانمرد اگر راست خواهي ولي است/كرم پيشه شاه مردان علي است.»
در كشورهاي تازه به دوران رسيده دور و بر، سرمايهداري و نژادپرستي و عصبيت به هم آميخته و چهره زشت و وحشت انگيزش را در اين ايام نشان داده. حاكمان اين كشورها، كار كارمندان و كارگران خارجي را به كارفرمايان بيانصاف سوداگر پولدوست واگذاشتهاند و آنها هم براي آنكه مبادا يك دلار از دست بدهند، اين بيپناهان را اخراج كردهاند و حقوقشان را هم خوردهاند. هيچ كسي هم از آن مظلومان حمايت نميكند. بسياري از هموطنان ما كه در اين كشورها به كار اشتغال داشته و زندگي ميكردهاند اكنون از كار واماندهاند. در خانههاشان حبس شدهاند. مشكل مالي در پرداخت هزينهها به ويژه اجاره مسكنهايشان دارند. به دليل اعمال قرنطينه سفت و سخت با مقررات منع و آمد و شد بسيار غيرمنطقي و عقلاني حتي نميتوانند براي بازگشت به ميهن آماده شوند. در اين كشورها مالكان با شركتهايي قرارداد ميبندند تا آنها كار اجاره گرفتن و روابط بين مالك و مستاجر را سامان بدهند. اين شركتها بيرحمانه اصرار دارند در اين شرايط اجاره را كامل و سر موقع دريافت كنند! مالك هم اساسا نام و نشاني ندارد تا بتوان با او مذاكره كرد. اين همميهنان سالها در خارج از كشور كار كردهاند بسياري از آنها درآمد خود را به داخل ميفرستادند و هزينه خانوادههاي خود را در ايران پرداخت ميكردند. در اين موارد كمتر خبري از اعلام حمايت سفارتخانههاي ايران ميشنويم. توجه بيشتر معطوف دانشجويان شاغل به تحصيل است. پيش از اين هم البته سفارتخانههاي ايران چندان حمايتي از مقيمان ايراني كشورهاي ديگر به عمل نميآوردند. مهاجران و مقيمان خارج از ايران، گويي غريبه و ناخودي و غيرهموطن هستند و از اين حيث دچار غربت و مظلوميت مضاعف.
در ايران خبرهاي خوب از انصاف و رواداري مردمان نسبت به يكديگر ميرسد. از نامه زن صاحبخانه كه مبلغ ناچيز اجاره اتاق خانهاش را به مستاجرش بخشيده بود تا كارفرماياني كه به رغم سختي به كاركنانشان وفادار ماندهاند و دولت كه قول داده به آنها كمك كند. اين رفتارها درخور و شأن مردمي است كه شيعه علي عليهالسلام هستند و گلستان و بوستان در خانه دارند. اگرچه هنوز به محبت و رسيدگي به يكديگر سخت نيازمنديم اما همين اخبار هم حياتبخش هستند. بايد به يكديگر توجه كنيم، بايد حواس ما به كاسب سر كوچه و رفتگر محله و دوست و رفيق و همسايه و همشهري باشد. آن طور دقت و ظرافت داشته باشيم كه مرد قصه بوستان داشت. بيترديد آنها كه در اين ايام به همنوعان سخت گرفتند و از اين فرصت براي سوداگري و ثروتاندوزي استفادهاي ناصواب كردند نه تنها زيبنده نام ايراني نيستند بلكه از مقتضيات آدميت هم به دور افتادهاند. آنها كه در اين شرايط بر مردم سخت ميگيرند، آزارشان ميدهند و در ذهن خود هزار دليل و توجيه براي اعمالشان ميآورند از انسانيت دور شدهاند. آيا بعد از اين ايام روزهايي ميرسد كه تغيير كرده باشيم؟ انصاف و مهرباني و گشادهرويي و گشادهدستي را پيشه خود خواهيم كرد؟ توجه به ظرايف و جزييات و لطايف زندگي است كه آدمي را آدمي ميسازد وگرنه «چه ميان نقش ديوار و ميان آدميت»؟