• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4627 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲ ارديبهشت

مارك تواين و آثار او

مرتضي ميرحسيني

ويليس ويگر نويسنده كتاب تاريخ ادبيات امريكا مي‌گفت: «نبايد فراموش كرد كه تواين در وهله اول يك روزنامه‌نگار بود.» البته ما مارك تواين را با رمان‌هايي مثل تام ساير و هاكلبري فين و گاهي هم شاهزاده و گدا به ياد مي‌آوريم. نام اصلي‌اش ساموئل كلمنز بود. در نوجواني پدرش را از دست داد و ناچار به ترك تحصيل شد. در چاپخانه روزنامه‌اي كه متعلق به برادر بزرگش بود مشغول به كار شد و تا اوايل جواني كارگر چاپخانه باقي ماند. بعدها مدتي در معدن كار كرد و دوره‌اي هم راهنماي كشتي‌هاي بخار در مي‌سي‌سي‌پي بود. گاهي هم چيزهايي براي روزنامه‌ها مي‌نوشت كه نشانه‌هاي ذوق و نبوغ در آنها ديده مي‌شد. حوالي سي سالگي نوشتن را جدي گرفت و با گزارش‌نويسي براي نشريات و چاپ چند داستان كوتاه، اسم و اعتباري براي خود دست و پا كرد. ساده و روان مي‌نوشت و مهارت كم‌نظيري در همراه كردن خواننده با متن داشت. به قول يكي از معاصرانش: «هنگامي كه نوشته تواين را مي‌خوانم احساس غريبي مي‌كنم كه او در نوشته‌هاي خويش از آزادي كامل برخوردار است. تا آنجا كه من مي‌دانم، آقاي كلمنز اولين نويسنده‌اي است كه در نوشته‌هاي متعدد خود از شيوه‌اي كه همه ما در فكر كردن به كار مي‌بريم استفاده مي‌كند و هرچه به مخيله‌اش مي‌رسد بدون ترس و بي‌آنكه اهميتي به آنچه قبلا گفته شده يا بعدا خواهد آمد بدهد روي كاغذ مي‌آورد.» تواين اوايل دهه 1870 رمان عصر مطلا را نوشت.
اين كتاب آنقدر مشهور شد كه حتي امروز هم در برخي كتاب‌ها، آن مقطع از تاريخ امريكا (دوره پس از جنگ داخلي) را به «عصر مطلا» مي‌شناسند. در ماجراهاي تام ساير به مضمون گذر از معصوميت (بازيگوشي‌هاي بچگي) به تجربه (مشاهده قتل در گورستان دهكده) پرداخت و در ماجراهاي هاكلبري فين كه حال‌وهوايي مشابه اما مضموني متفاوت داشت بر مساله كشمكش ميان اخلاق فطري و وجدان انساني با قيدها و هنجارهاي ساخته بشر انگشت گذاشت.
طنز و شوخي در بيشتر نوشته‌هاي او وجود داشت اما گاهي تلخي و اعتراض در آنها ديده مي‌شد. در داستان ويلسون كله‌پوك، زندگي زن دورگه‌اي را روايت كرد كه از زمين‌داري سفيدپوست حامله مي‌شود و پسري به دنيا مي‌آورد.
پسر بي‌آنكه بداند مادرش كيست جاي فرزند مشروع مرد زمين‌دار را مي‌گيرد و با ارزش‌هاي اخلاقي جامعه برده‌دار رشد مي‌كند. بعدها در جواني مزرعه را به ارث مي‌برد و زن دورگه‌اي را كه آنجا كار مي‌كند- و در واقع مادرش است- به يك تاجر برده مي‌فروشد. تواين در عمر هفتاد و چند ساله‌اش افتخارات ادبي و اجتماعي زيادي كسب كرد اما خودش دكتراي افتخاري دانشگاه آكسفورد را بيشتر از ساير دستاوردهايش دوست داشت. اواخر عمر به مسائل مذهبي و حيات اخروي فكر مي‌كرد و چنان كه آخرين داستانش، بيگانه در دهكده نشان مي‌دهد با دغدغه رستگاري يا تباهي روح انسان درگير بود.
در اين داستان ناتمام، خواننده را به شهري در اتريش قرون وسطي كه شيطان در آن ظهور مي‌كند مي‌برد و بر بيهودگي كوشش‌هاي انسان فاني در اين دنيا تامل مي‌كند. مارك تواين كه به قول ارنست همينگوي پايه‌گذار ادبيات جديد امريكايي است بهار 1910 در چنين روزي در اوج شهرت از دنيا رفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون