• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4631 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۷ ارديبهشت

اسلاوي ژيژك: چرا در دنياي نئوليبرال هميشه خسته‌ هستيم؟

سخت نگير

نويد گرگين

مقدمه مترجم 
كتاب اسلاوي ژيژك درباره ويروس كرونا در واقع كتابي درباره يك بحران مشخص است كه در 10 فصل همراه با مقدمه و ضميمه منتشر شده است. اين كتاب(كه بخش‌هايي از آن در واقع مقالاتي بوده‌اند كه ژيژك طي اين مدت در برخي رسانه‌ها منتشر كرده‌) تلاشي براي بررسي همه جوانب بحران ناشي از ويروس است: اگر بپذيريم كه يكي از مهارت‌هاي ژيژك، تفسير‌هاي فلسفي روي موضوعات روزمره باشد(كه در ادبيات سترون دانشگاهي اين رويكرد را با نام بي‌مسماي‌ مطالعات فرهنگي مي‌شناسند) مساله بين‌المللي بحران كرونا تقريبا طيف كاملي از اين دست موضوعات را براي او فراهم آورده‌ است. موضوعاتي كه جسته‌ و گريخته در ديگر متون ژيژك پيدا مي‌شد اينجا همگي در يكجا جمع شده‌اند. از وجوه روان‌شناختي و جامعه‌شناختي تا جنبه‌هاي فلسفي و ايدئولوژيك و در نهايت از اين منظر كه با در نظر گرفتن شرايط موجود كدام امكانات پيش روي ما به نظر محتمل مي‌رسند. در مجموع ژيژك شرايط بحران را به عنوان فرصتي مي‌بيند كه طي آن انسان مي‌تواند يا راه رهايي را انتخاب كند و يا همه دستاوردهاي تمدن را به ثمن بخس بفروشد. در قسمتي از كتاب كه در ادامه خواهد آمد، تفسير ژيژك از انواع خستگي در زمانه كرونا را مشاهده خواهيم كرد. در اين نوشته ژيژك نظرات جامعه‌شناختي بيونگ‌ـ‌چول حان درباره مفهوم «جامعه فرسوده» را بررسي كرده و مورد نقد قرار مي‌دهد. او تاكيد مي‌كند كه طي فرآيند نئوليبراليزاسيون اخير بخش زيادي از مسووليت كار تحت عنوان خود‌كارآفريني به عهده خود بندگان واگذار شده است. در مقابل شواهدي موجود است، دال بر اينكه بحران كنوني كرونا راه تغيير را گشوده‌ است. دست‌كم مواردي مثل از خود گذشتگي پرستاران و پرسنل بيمارستاني نشان مي‌دهد كه خستگي لزوما فقط نتيجه كار بيهوده و از خود بيگانه كارگران يا ناشي از ملال بيكاري ثروتمندان نيست بلكه نوعي سومي از خستگي نيز وجود دارد كه عالي‌ترين شكل لذت فردي و اجتماعي را مي‌آفريند: خستگي ناشي از فعاليتي داوطلبانه!

 

چرا هميشه خسته‌ هستيم؟

اپيدمي كرونا ما را با دو فيگور يا تصوير متضاد و برجسته در زندگي روزمره مواجه مي‌كند: كساني مثل پرسنل پزشكي و مراقبت كه از فرط خستگي زياد كار به نقطه فرسودگي رسيده‌اند و كساني كه كاري براي انجام دادن ندارند چراكه از سر اجبار يا اختيار در خانه‌هايشان محبوس شده‌اند. به عنوان كسي كه به دسته دوم تعلق دارد، احساس مي‌كنم، مجبورم از اين تنگنا براي فكر درباره راه‌هاي متفاوتي استفاده كنم كه از طريق آنها خسته مي‌شويم. اينجا از كنار اين پارادوكس آشكار كه بي‌عملي به خودي خود ما را خسته مي‌كند، عبور مي‌كنم ولي بگذاريد با بيونگ‌ـ‌چول حان، فيلسوف آلماني كره‌اي‌تبار در حوزه فرهنگ آغاز كنيم كه تبييني سيستماتيك ارايه مي‌كند از اينكه چرا و چگونه ما در يك «جامعه فرسوده» زندگي مي‌كنيم. در اينجا خلاصه‌اي درباره شاهكار بيونگ‌ـ‌چول حان با همين اسم‌(جامعه فرسوده) را ذكر مي‌كنم.

حان مي‌گويد در حالي كه ما با خواست پشتكار و استقامت در برابر شكست(همان‌طور كه با آرزوي كارآمدي) به پيش رانده مي‌شويم، همزمان كه به افرادي متعهد و فداكار بدل مي‌شويم به گرداب مرز‌بندي، جداسازي، استثمار خود و در نهايت فروپاشي گام مي‌نهيم. «وقتي فرآيند توليد غيرِمادي است هر كسي پيشاپيش مالك ابزار توليد است. سيستم نئوليبرال ديگر در معناي دقيق كلمه طبقاتي نيست. اين سيستم شامل طبقاتي كه يك تضاد آنتاگونيستي را نمايندگي مي‌كنند، نمي‌شود. اين دقيقا همان توجيهي است كه براي ثبات اين سيستم به حساب مي‌آيد.» حان استدلال مي‌كند كه سوژه‌ها خودشان، خودشان را استثمار مي‌كنند:«امروز، هر كسي يك كارگر خود‌ـ‌استثمار‌كننده در شركت خودش است. امروز افراد همزمان ارباب و برده هستند و پيكار طبقاتي با مبارزه‌اي دروني عليه خود جايگزين شده است.» فرد به چيزي بدل شده كه حان «سوژه كامياب» مي‌نامد؛ افراد معتقد نيستند كه «سوژه‌هايي» تحت انقياد هستند بلكه خودشان را «پروژه‌هايي مي‌بينند كه مدام بايد به روز شوند و خودشان را دوباره اختراع كنند.» اين كار معادل شكلي از اجبار و الزام است كه در حقيقت گونه موثر‌تر از سوژه‌سازي و منقادسازي به حساب مي‌آيد. از آنجايي كه «من» يك پروژه‌ است كه خود را از قيد محدوديت‌هاي خارجي رها كرده است اكنون اين «من» خودش را منقاد حدود و قيود دروني مي‌كند كه شكل كاميابي، موفقيت و بهبود‌هاي اجباري به خود مي‌گيرد.

هر چند حان مشاهدات صريحي در مورد اين شيوه جديد سوژه‌سازي مطرح مي‌كند كه مي‌توان از آن بسيار آموخت(چيزي كه حان تشخيص مي‌دهد همان فيگور امروزي سوپراگو است) با اين وجود فكر مي‌كنم، لازم است چند نكته انتقادي را ذكر كنم. اولا محدوديت‌ها و قيود يقينا صرفا دروني نيستند: قوانين سفت و سخت جديد رفتاري اجرا مي‌شوند به خصوص ميان اعضاي طبقه جديد «روشنفكران». فقط كافي است درباره قيود مصلحت و نزاكت سياسي فكر كنيم كه دامنه ويژه‌اي از «مبارزه‌ عليه خود» را عليه هر گونه وسوسه‌اي تشكيل مي‌دهد. يا اين مثال از محدوديت بيروني را در نظر بگيريد: سال‌ها پيش فيلمسازي به نام عودي آلوني براي گروهي فلسطيني با نام تئاتر آزاد شهر جنين(شهري عرب‌نشين در كرانه باختري) براي بازديد از نيويورك هماهنگي‌هاي لازم را انجام داد و گزارشي از اين بازديد به روزنامه نيويورك تايمز ارايه شد كه چيزي نمانده بود، منتشر نشود. روزنامه از او خواسته بود تا براي گزارش عنواني ارسال كند و آلوني نسخه ويرايش شده را فرستاد؛ مشكل اين بود كه در زير عنوان عبارت «دوتابعيتي» ذكر شده بود. روزنامه كه نگران ناراحتي دولت اسراييل از اين عبارت بود، او را وادار كرد تا اين عبارت را حذف كند و در غير اين صورت گزارش
منتشر نمي‌شد.

يك نمونه ديگر در همين اواخر: نويسنده انگليسي‌ـ‌پاكستاني كامله شمسي رماني نوشت با عنوان Home Fire كه نسخه مدرن و موفقي از آنتيگونه سوفوكلس است و جوايز بين‌الملي بسياري از جمله جايزه نلي زاخ در شهر دورتموند آلمان را از آن خود كرد. اما وقتي فهميدند كه شمسي عضو جنبش BDS (جنبش بايكوت، عدم سرمايه‌گذاري و تحريم اسراييل) است، جايزه به شكلي غيرقانوني و پس از اعلام پس گرفته شد با اين توضيح كه در زمان تصميم‌گيري براي اهداي جايزه «اعضاي ژوري خبر نداشتند كه نويسنده در اقدامات بايكوت عليه حكومت اسراييل در دفاع از سياست فلسطيني‌ها از سال ۲۰۱۴ مشاركت داشته است. اين جايي است كه امروز ايستاده‌ايم: پيتر هانكه در سال ۲۰۱۹ جايزه نوبل ادبيات را در حالي دريافت كرد كه علنا با عمليات‌هاي نظامي صربستان در بوسني موافق بود درحالي كه دفاع صلح‌طلبانه عليه سياست‌هاي اسراييل در كرانه باختري شما را از ميز جوايز محروم مي‌كند.

ثانيا اين شكل جديد از سوبژكتيويته(ذهنيت) كه حان توصيف مي‌كند با فاز جديد سرمايه‌داري جهاني مشروط مي‌شود. در اين فاز نيز سيستم طبقاتي همراه با تعارضات، آنتاگونيسم‌ها و نابرابري‌هاي روز‌افزون به بقاي خود ادامه مي‌دهد و به هيچ عنوان اين تعارضات را نمي‌توان به «مبارزه‌ عليه‌ خود» شخصي‌ـ‌دروني تقليل داد. هنوز ميليون‌ها كارگر يدي در كشورهاي جهان‌ سوم وجود دارند. هنوز تفاوت عمده‌اي بين انواع كارگران غيريدي وجود دارد(كافي است به رشد فزاينده دامنه كارمندان «خدمات انساني» مثل كساني كه از سالمندان مراقبت مي‌كنند، اشاره كنيم). شكافي جداكننده ميان آن مدير عالي كه مالك يا گرداننده كمپاني‌ است با كارگري با قرارداد موقتي كه روزها را در خانه‌اش پشت كامپيوتر سپري مي‌كند، وجود دارد؛ يقينا هيچ كدام از آنها همزمان هم ارباب و هم برده نيستند. در باب اين موضوع بسيار گفته شده كه شكل خط مونتاژ فورديستي قديمي از كار جايش را به شيوه جديد كار همكارانه مي‌دهد كه فضاي بيشتري براي خلاقيت فردي در اختيار مي‌گذارد. ليكن آنچه در جريان است، شبيه تغييري از اين دست نيست بلكه واگذاري كار به بيرون از كمپاني است: كار براي شركت مايكروسافت يا اپل مي‌تواند به شيوه‌اي همكارانه‌تر سازماندهي شود ولي محصولات نهايي در چين يا اندونزي به فورديستي‌ترين شيوه ممكن ساخته مي‌شوند(كار خط مونتاژ كاملا به شركت‌هاي ديگر واگذار شده است و در نتيجه شكل جديد از تقسيم كار را شاهد هستيم: كارگراني كه خود‌ـ ‌استخدام‌گر و خود‌ـ‌استثمارگر(با استفاده از اصطلاحات حان) در كشور‌هاي توسعه‌يافته غربي، كار در خط مونتاژ در جهان سوم كه انسان را از پا درمي‌آورد به علاوه دامنه فزاينده كارگران حوزه خدمات در همه اشكالش(سرايدار‌ها، پيش‌خدمت‌ها...) كه در آنها استثمار در بالاترين سطح ممكن است. تنها گروه اول(يعني كارمندان آزاد و خود‌ـ‌ استخدام‌گر كه اغلب شغل‌هاي موقتي دارند) با توصيف حان مطابقت مي‌كند.

هر يك از اين 3 گروه بر شيوه مخصوصي از خستگي و پركاري حكايت دارد. كار در خط توليد به دليل تكرار و يكنواختي خسته‌كننده است(كارگران شديدا از مونتاژ دوباره و دوباره همان گوشي آيفون روي ميز كارخانه فاكس‌كان در حومه شهر شانگهاي خسته‌ مي‌شوند. در مقابل اين خستگي، چيزي كه كار حوزه خدمات انساني را بسيار كسل‌كننده مي‌كند همين است كه از آنها انتظار مي‌رود تا با همدلي كار و تظاهر كنند كه به «موضوعات» كارشان اهميت مي‌دهند: يك كارگر مهد كودك فقط براي مراقبت از بچه‌ها حقوق نمي‌گيرد بلكه بايد نسبت به آنها عطوفت به خرج دهد، همين امر براي آنهايي صادق است كه از سالمندان يا بيماران نگهداري مي‌كنند. مي‌شود تصور كرد كه همواره و مدام «آدم خوبي بودن» تا چه اندازه فرساينده و ملال‌آور است. در مقابل اين دو گروهي كه دست‌كم مي‌توانستيم نوعي فاصله دروني نسبت به آنچه انجام مي‌دهيم، داشته باشيم(حتي وقتي از ما انتظار مي‌رود كه با يك كودك برخورد خوبي داشته باشيم، مي‌توانيم تنها به اين كار تظاهر كنيم)، گروه سوم از ما چيزي را مي‌طلبد كه بيش از همه خسته‌كننده است. تصور كنيد كه استخدام شده‌ايد تا محصولي را به منظور اغواي مردم به خريد تبليغ يا بسته‌بندي كنيد حتي اگر شخصا اهميتي به محصول ندهيد يا حتي از ايده آن محصول متنفر باشيد. بايد شديدا خود را با خلاقيت درگير كنيد و به راه‌حل‌هاي اصيل دست پيدا كنيد. چنين تلاشي مي‌تواند بسيار بيشتر از كار در خط مونتاژ خسته‌كننده باشد. اين همان شكلي از ملال است كه حان درباره‌اش صحبت مي‌كرد.

اما اين فقط كارگران موقتي كه پشت مانيتورهاي كامپيوتر خانگي نشسته‌اند، نيستند كه از طريق خود‌ـ‌استثمارگري خودشان را مستهلك مي‌كنند. گروه ديگري كه بايد در اينجا بدان اشاره شود معمولا با اصطلاح فريبنده «كار گروهي خلاق» ناميده مي‌شوند. اين كارگران كه از آنها انتظار مي‌رود وظايف كارآفرينانه‌ را از طرف مدير يا مالك به عهده بگيرند. آنها «خلاقانه» با سازمان اجتماعي توليد و توزيع مراوده مي‌كنند. نقش چنين گروه‌هايي مبهم است: از يك طرف «بنابر تصاحب وظايف كارآفرينانه، كارگران با شخصيت اجتماعي و معناي كارشان در شكل تنگ سودآوري سر و كار دارند»: «توانايي سازماندهي كار و همكاري مركب به‌ طور كارآمد و اقتصادي (و به منظور تفكر درباره خصلت از نظر اجتماعي مفيد كار) همواره براي انسان‌ها مفيد خواهد بود.» اما اين كارگران تحت انقياد مداوم سرمايه كار مي‌كنند يعني با اين هدف كه سودآوري و بهره‌وري كمپاني را افزايش دهند و همين تنش است كه چنين «كار گروهي خلاقي» را اينقدر خسته‌كننده مي‌كند. آنها در برابر موفقيت كمپاني مسوولند درحالي كه كار تيمي آنها همچنين منجر به رقابت با خودشان و با ديگر گروه‌ها مي‌شود. به عنوان گردانندگان پروسه كار، اين افراد حقوق مي‌گيرند تا نقشي را ايفا كنند كه به ‌طور سنتي متعلق به سرمايه‌دارها بود بنابراين با همه نگراني‌ها و مسووليت‌هاي مديريتي و در حالي كه آنها كارگران مزدي و با آينده‌اي نامطمئن باقي مي‌مانند از اين طرف رانده و از آن طرف مانده مي‌شوند.

اين تقسيم‌هاي طبقاتي بعد جديدي از وحشت و پانيك ويروس كرونا را كسب كرده است. ما را با فراخوان كار در خانه و گوشه‌نشيني ايمن بمباران مي‌كنند ولي كدام گروه‌ها قادر به چنين كاري هستند؟ مديران و كارگران فرهنگي با امنيت شغلي موقت كه مي‌توانند از طريق ايميل و تله‌كنفرانس همكاري كنند خب حتي وقتي قرنطينه‌ شده باشند بيش و كم كارشان بي‌دردسر پيش مي‌رود. اينها حتي مي‌توانند، فرصت بيشتري براي «استثمار خودشان» به دست آورند ولي آنهايي كه مجبورند براي كار، خانه را به كارخانه‌ها و مزارع، مغازه‌ها، بيمارستان‌ها و مراكز حمل و نقل عمومي ترك كنند، چطور؟ چيزهاي زيادي هست كه بايد در آن بيرون كه چندان امن هم نيست، انجام شود تا ديگران بتوانند در قرنطينه خصوصي خودشان زنده بمانند.

و گيرم كه آخرين اما نه بي‌اهميت‌ترين نكته اينكه ‌بايد از اين وسوسه‌ دوري كنيم كه انظباط شخصي سختگيرانه و وقت خود به كار را محكوم كنيم و در عوض اين موضع را بگيريم كه «سخت نگير!»- «كار شما را آزاد مي‌كند» [Arbeit macht frei!] هنوز شعار درستي است، اگرچه نازي‌ها سبعانه از آن سوءاستفاده كردند. بله كارهاي خسته‌كننده دشواري براي بسياري هست كه با اثرات اپيدمي‌ها مبارزه مي‌كنند- ولي كار اين افراد معنادار و هدفمند است، در جهت منفعت جمعي است كه برايشان نيز رضايت شخصي به دنبال دارد و صرفا تلاشي ابلهانه براي موفقيت در بازار نيست. وقتي يكي از كارگران حوزه بهداشت تا حد مرگ خسته مي‌شود، وقتي يك پرستار طي انجام وظايفش كسل مي‌شود، خستگي آنها بدين طريق كاملا از خستگي ناشي از وسواس شغلي مبتني بر درآمد متفاوت است. اين همان خستگي ارزشمندي است كه به زحمت‌اش مي‌ارزد.


   اپيدمي كرونا ما را با دو فيگور يا تصوير متضاد و برجسته در زندگي روزمره مواجه مي‌كند: كساني مثل پرسنل پزشكي و مراقبت كه از فرط خستگي زياد كار به نقطه فرسودگي رسيده‌اند و كساني كه كاري براي انجام دادن ندارند چراكه از سر اجبار يا اختيار در خانه‌هايشان محبوس شده‌اند. به عنوان كسي كه به دسته دوم تعلق دارد، احساس مي‌كنم، مجبورم از اين تنگنا براي فكر درباره راه‌هاي متفاوتي استفاده كنم كه از طريق آنها خسته مي‌شويم. اينجا از كنار اين پارادوكس آشكار كه بي‌عملي به خودي خود ما را خسته مي‌كند، عبور مي‌كنم ولي بگذاريد با بيونگ‌ـ‌چول حان، فيلسوف آلماني كره‌اي‌تبار در حوزه فرهنگ آغاز كنيم كه تبييني سيستماتيك ارايه مي‌كند از اينكه چرا و چگونه ما در يك «جامعه فرسوده» زندگي مي‌كنيم. در اينجا خلاصه‌اي درباره شاهكار بيونگ‌ـ‌چول حان با همين اسم‌(جامعه فرسوده) را ذكر مي‌كنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون