گروه اجتماعي
در دو دهه اخير و اغلب در ميان جوانان طبقه متوسط شهري، كافه و كافهنشيني تبديل شد به يكي از پايههاي سرگرمي و دورهمي و معاشرت و بيرون زدن از خانه. در شهرهاي بزرگ اين كافهها تبديل شدند به محل قرارها و حال و هوا عوض كردن، جايي كه حتي در پيچ و خم مشكلات اقتصادي هم آنقدري به مشتريان فشار نميآورد كه بخواهند كنارش بگذارند. براي همين نزول يكباره بلايي از جنس ويروس سبب شد كه اين پاتوقها ناگهان بيرونق و خالي از جمعيت شوند؛ در همين دو ماه گذشته كار كافههاي حتي بزرگي به تعطيلي كشيد. رستورانها و فستفودها هم درست در همين صف قرار دارند، با طيف وسيعتري از مشتريان كه آنها هم دارند با وضعيت جديد دست و پنجه نرم ميكنند. از 23 فروردين ماه كركره همه بالا رفته است تا در گام اول بتوانند چراغ مغازههايشان را با سفارشات بيرونبر روشن نگه دارند اما اين چراغ بيجان با ترسي كه به همراه بيماري آمده است چندان چشمانداز روشني ندارد. صاحبان اين كسبوكارها ميگويند كه تا دلخوش شدن مردم و اطمينانشان به شرايط نميتوانند زياد اميدي به رونق كار داشته باشند و اوضاع اگر همينطور پيش برود بايد عطاي كار نصفه و نيمهشان را به لقايش ببخشند چون در اين اوضاع كسي هم قرار نيست باري از دوش آنها بردارد.
اجاره ماهانه ملك متعلق به دانشگاه تهران را كه در محدوده خيابان انقلاب قرار دارد حدود 25 ميليون تومان اعلام ميكند، هنوز صحبتي در مورد امكان به تعويق افتادن اجاره نشده است اما بعيد ميداند كه مالك از خير رويه معمول دريافت اجارهاش بگذرد. اجاره و ساير مخارجي كه حالا با به كف رسيدن ميزان درآمدشان تبديل شده است به باري كه حتي براي اين كافه سابقا پررونق هم قابل كشيدن نيست. معادلات اين كافه هم مثل تمامي كافهها و رستورانهاي كشور به هم ريخته است و او البته ميگويد كه حسابوكتابهاي آنها از آبان زيرورو شده است: «خرج و دخل ما تقريبا از آبان از بالانس خارج شد. سر گران شدن بنزين و موضوعاتي كه بعدش پيش آمد ميزان درآمد افتاد در سراشيبي و هي كم شد و كم شد تا اسفند كه ديگر حساب دخل و خرجمان منفي شد.»
هنوز تاريخي براي بازگشايي ندارند و در غياب مشتريان هميشگي كه روي صندليهاي كافه مينشستند و با هر قهوه و چاي و پاستايي كه سفارش ميدادند، كسبوكارشان را گرم نگه ميداشتند، فقط گزينه خدمات «بيرونبر» ميماند. چقدر در روز سفارش بيرونبر داريد؟ «الان هيچي!» حساب اينستاگرامشان هم هوادار زيادي دارد و هم مدتها است كه دارند به صورت مجازي تبليغ ميكنند و به مشتريانشان اطلاع ميدهند كه چه اقدامات بهداشتي در كافه انجام ميشود و نحوه فعاليت روزانه آنها و ثبت و آماده كردن سفارششان چگونه است. با اين حال موضوع گردش كار از طريق ارايه و ارسال سفارش بيرون از كافه به اين سادگي نيست: «در حالت عادي پنج شش ماه طول ميكشد تا ارايه سرويس بيرونبر به بار بنشيند. حالا در اين حالتي كه مردم نميتوانند اعتماد كنند كه بدتر هم ميشود. حالا با وضعيت فعلي فكر ميكند كه چقدر توان دارند كه دوام بياورند؟ «با وضعيت فعلي هيچكس نميتواند دوام بياورد. اگر تا يك ماه ديگر باز نشويم به نظرم همهمان ورشكست ميشويم.»
با همه اينها ميگويد كه نگراني اصلي او «كافه» نيست بلكه كاركنان كافه است:«تهش اين است كه كافه را جمع ميكنيم و وقتي دوباره اوضاع روبهراه شد دوباره كافه ميزنيم. ما يك مجموعهايم با سه كافه و 90 نفر پرسنل و 20 يا 30 نفر هم كه به صورت مستقيم از طريق كافهمان دارند كسب درآمد ميكنند، ما ببنديم همه اينها بيكار ميشوند و معضل اصليمان همين است.» ميگويد اگر هم قرار است به فكر موضوعي باشيم و كسي بخواهد كمكي بكند بايد اول كاركنان را مد نظر داشته باشد و بعد سراغ وضعيت خود كافهها برود. تا اينجاي كار فقط اتحاديه كافيشاپداران گفته كه حمايتهايي از كسبوكارها ميكند اما تا جايي كه او ميداند نه معلوم است كه چه حمايتي و نه اينكه كي و چطور قرار است اين حمايت خودش را نشان دهد.
ضرر كرديم اما تعديل نكرديم
همين حالا هم اگر گشتي در توييتر بزنيد و كلي عكس و نوشته ميبينيد از مسافران رشت كه از رفتنشان به اين رستوران شناختهشده گفته و نوشتهاند. رستوراني سرشناس و بزرگ با دهها كارگر كه فقط از اسفند تا حالا كافي بوده تا كسبوكارش از نفس بيفتد. «از دوم اسفندماه تعطيل كرديم و تا 23 فروردين كه مجوز بيرونبر صادر شد فروش ما صفر بود. فروش صفر داشتيم و 50 نفر كارگر كه بايد حقوقشان را بدهيم و بيمهشان را رد كنيم. گذشته از اينها هر واحد تجاري هميشه به خاطر وامهايي كه گرفته است يك ميزان بدهي به بانكها دارد كه در قالب قسط پرداخت ميكند و اين بانكها هم هيچ كدام تسهيلاتي ندادهاند كه بتوانيم لااقل يكي دو ماه قسطها را عقب بيندازيم. براي همين ضررمان خيلي بالا رفته و اين باعث ميشود كه هم به بچههاي خودمان مقروض شويم و هم بانك.»
هرچند از اواخر فروردين جريان فروش بيرون از سالن رستوران راه افتاده اما نه تنها ارسال سفارش دردي را دوا نميكند بلكه او معتقد است كه با اين اوضاع حتي باز شدن دوباره رستورانها هم لااقل تا مدتي نميتواند كار را احيا كند: «اگر بگويند همين فردا ميتوانيد باز كنيد و سفارش سالني هم بگيريد باز مطمئنم به خاطر ترسي كه در مردم به وجود آمده ميزان فروش مانند قبل نخواهد شد. مشكلات اقتصادي پيشرويمان در دو ماه آينده هم به همين منوال ميماند. اسفند و فروردين را كه از دست داديم، ارديبهشت و خرداد هم همينطور ميشود. يعني چهار ماه درآمدي نداريم شايد بعدش به اميد خدا كار شروع شود و وضعيت اقتصادي تغيير كند.» اينكه از اول اسفند تا اواخر فروردين هيچ اجاقي در آشپزخانه اين رستوران روشن نشده بخشياش به اين خاطر بود كه گفت دولت دستورالعمل مشخصي نداشته و اتحاديه گفته است كه اگر تعطيل باشند بهتر است اما بخش عمدهاش تصميم شخصي خودشان بوده كه كاملا كركره را پايين بكشند: «ما 50 نفر كارگر داريم، همه اينها خانواده دارند با پدر و مادر و خواهر و برادرشان در تماس هستند و براي همين تصميم گرفتيم حتي بيرونبر هم نداشته باشيم و قرنطينه كامل بمانيم. خيلي از رستورانها بخش بيرونبرشان را باز نگه داشتند اما تا جايي كه من ازشان خبر دارم حتي آنها هم فروش چنداني نكردند. چون به هر حال اوج شيوع كرونا بود و مردم ميترسيدند از بيرون غذا بگيرند.»
او از دريافت هرگونه كمك و تسهيلاتي هم دل بريده است چون به نظر ميرسد آن حرفها و زمزمههايي كه اول شنيده بودند قرار نيست عملي شود: «آن اول ميگفتند برويد در سايت گردشگري چون دولت تسهيلاتي گذاشته كه شما ميتوانيد از طريق آن ميزان درآمد پيشينتان را ثبت كنيد و بعد دولت ممكن است اقدامي كند. در آن سايت البته خبري از رستورانها نبود، فقط براي ثبتنام اقامتگاهها، هتلها و سفرهخانههاي سنتي بينراهي در نظر گرفته شده بود و ديديم وقتي گزينهاي به نام رستوران وجود ندارد ديگر ثبتنام ما هم راهگشا نيست.» زمزمههاي ديگري هم آن اوايل بود كه باز هم معلوم شد چندان نميشود رويشان حساب كرد: «اول شنيده بوديم كه چك برگشت نميخورد و قسطهايي كه به بانكها داريم را ميتوانيم در ماههاي آينده و بعد از پايان كرونا بپردازيم اما هيچكدام اينها انجام نشده و با بانكها هم كه تماس گرفتيم گفتند چنين دستوري به ما ندادهاند و مجبور شديم همه را سر موعد پرداخت كنيم.» اين قسطها هم به اجاره 15 ميليون توماني ماهانه رستوران افزوده شده كه آن هم به تعويق نيفتاده است. با اين حال فشارهاي اقتصادي را قرار نيست اول از همه با تعديل جبران كنند: «خيلي سعي كردهايم كه اصلا كسي را تعديل نكنيم. دوست داريم كارگرانمان پيش ما بمانند چون خيليهايشان هم كارگر روزمزد هستند و در اين وضعيت اقتصادي كاري برايشان پيدا نميشود و در نتيجه با تمام قوا سعي كردهايم با وجود ضرر تعديل نكنيم.» ميگويد اگر شرايط به همين منوال ادامه پيدا كند نهايتا تا دو ماه ديگر ميتوانند جلوي ورشكستگي مقاومت كنند: «اغراق نميكنم، اگر دو ماه ديگر به همين شيوه بگذرد هرچه در طول 5 سال گذشته كاشتهايم به باد ميرود.»
اين پيتزا آن پيتزا نميشود
«داريم با رعايت استانداردها كارمان را انجام ميدهيم اما در واقع از اول اسفند به بعد كار خاصي نكردهايم. الان همه مغازههاي فستفود و رستوران و آبميوه مثل مغازههاي ورشكسته شدهاند.» مدير يكي از فستفودهاي كوچك اما نامي در شمال خيابان شريعتي تهران نميخواهد مبلغ اجاره را بگويد فقط ميگويد: «داريم صورتمان را با سيلي سرخ نگه ميداريم، فقط ايستادهايم كه نگويند جا زدند.» و پيشبينياش اين است كه تا دل مردم خوش نشود، يعني تا همه مطمئن نشوند كه ديگر مشكلي وجود ندارد نميتوانند روي كارو كسبشان حساب كنند: «مغازههاي اجارهاي بايد بتوانند از پس اجاره برآيند و ماليات و بيمهها را بدهيم و از همه اينها مهمتر از پس حقوق بچههاي خودمان برآييم. شايد تا دو ماه يا سه ماه بتوانم همينجوري پيش بروم اما بعد از آن ديگر بايد عطايش را به لقايش ببخشم و بروم دنبال يك كار ديگر.»
تنها راهي كه در اين به قول خودش «بنبست» به آن فكر كردهاند اين است كه يك سري غذاهاي «بگير و بپز» در منو بگذارند، غذاهاي نيمهآمادهاي كه مشتريان ميتوانند در خانه و با درجه حرارتي كه تنظيمش در دست خودشان است گرم و آماده كنند تا مطمئن شوند ديگر ويروسي باقي نمانده است. پيتزا بهترين محصول آنها است كه ميتوانند نيمهآمادهاش را تحويل مشتريان بدهند اما خودش فكر ميكند آن پيتزا كجا و آني كه ميآمدند در مغازه ميخوردند كجا: «من خودم همان روزهاي اول كه تعطيل بوديم هوس پيتزا كردم؛ بهترين مواد را هم كه بگيري، بهترين پنير و خمير را هم كه آماده كني فكر ميكنيد آن پيتزايي كه فر صنعتي ميدهد را ميتوانيد در خانه درست كنيد؟ خود من الان دلم لك زده براي كباب لقمه ولي نميشود. الان خيلي از جاهايي كه ميشناختم ميگويند بيا كباب به سيخ زده را ببر، سيخش را هم نگهدار و توي خانه روي منقل آماده كن. ولي آن چيزي نميشود كه من دلم ميخواهد.» اين را كسي دارد ميگويد كه مدتها است در اين بازار كار كرده و مشتريان ثابتش را دارد و حالا وضع بيرونبرش هم خيلي بد نيست اما باز هم جوابگوي به تعادل رساندن خرج و دخلشان را نيست.
او هم حرف همكار رشتياش را تكرار ميكند كه بازگشتشان به كار نه تنها با اين سفارش گرفتن از بيرون انجام نميگيرد بلكه حتي با آغاز رسمي كار هم قرار نيست اوضاع كار آنها عادي شود: «اصلا فردا بگويند ديگر مشكلي نيست، شما فكر ميكنيد همه برميگردند به رستورانها و فستفودها؟ آن هم قبل از اينكه واكسني درست شود؟ نه! چون مثلا شما با خانوادهتان ميآييد مينشينيد توي كافه، رستوران، فست فود، كافي است ميز بغليتان يك نفر عطسه يا سرفه كند تا بگوييد نخواستيم! جمع كنيد برويم! الان ذهنيت بدي ايجاد شده.»
وضعيتهاي دشوار بسياري را همه پشت سر گذاشتهاند و با اين حال اين بحران برخاسته از ويروس چنان تازه است كه همه پيشفرضها را به هم ريخته است. يكي از پيشفرضهاي ذهن كاسبي كه زندگياش از راه ارايه فستفود ميگذرد همين بود كه هر چه بشود اين كار نميخوابد: «ميگفتيم هر چيزي در اين مملكت بخوابد، شكم هيچوقت تعطيلي ندارد و مردم يك ساندويچ را ميتوانند بخورند. اما واقعا اتفاقي كه افتاد در ذهن هيچ يك از ما نبود.»
پيشبينياش اين است كه تا دل مردم خوش نشود، يعني تا همه مطمئن نشوند كه ديگر مشكلي وجود ندارد نميتوانند روي كارو كسبشان حساب كنند: «مغازههاي اجارهاي بايد بتوانند از پس اجاره برآيند و ماليات و بيمهها را بدهيم و از همه اينها مهمتر از پس حقوق بچههاي خودمان برآييم. شايد تا دو ماه يا سه ماه بتوانم همينجوري پيش بروم اما بعد از آن ديگر بايد عطايش را به لقايش ببخشم و بروم دنبال يك كار ديگر.»