مسوول بررسي و پيگيري فعاليتهاي نمايشي در فضاي مجازي حكم گرفت
نظارت پشت نظارت، گره روي گره
احسان صارمي
شيوع بيماري كرونا و تعطيلي مراكز فرهنگي يك پيام روشن داشت؛ فقدان زيرساختهاي مناسب براي تحمل رويدادهايي از دست. با تعطيل شدن سالنهاي تئاتر طبق اعداد و ارقام بيش از 13هزار هنرمند بيكار شدهاند. اگرچه مشخص نيست چه تعداد از اين افراد تنها بستر معاششان تئاتر بوده؛ اما ميتوان تضمين كرد باتوجه به كمبودهاي مالي و اقتصادي هنرمندان تئاتر، حذف هنر تئاتر از زندگي اين هنرمندان ضربه اقتصادي سختي بر معيشتشان وارد آورده باشد.كرونا كه آمد، دولت هيچ پيشنهادي براي هنرمندان نداشت. تنها وجه مثبتش پرداخت حق بيمه صندوق اعتباري هنر بود كه آن هم باتوجه به شرايط پيشروي نهادهاي بيمهاي، خوشبينانه نيست. در چنين وضعيتي هنرمندان راه برونرفت از مشكلات مالي خود را پناه بردن به بسترهاي آنلاين دانستند. ابتدا از اينستاگرام جرقههايي زده شد. قابليت Live در اين اپليكيشن فرصت هنرنمايي و ارتباط دوباره با مخاطب را براي جوانان اين عرصه فراهم كرد. هر چند اين بده بستان رايگان و عملا فيسبيلالله بود. مهمتر آنكه به سبب رويكرد تجربياش، بيشتر مخاطبان حرفهاي و كنجكاو تئاتر را هم درگير ميكرد.
با مشخص شدن قابليتهاي فضاي آنلاين، منهاي مسائل تئوريك تئاتر آنلاين، برخي نهادهاي فرهنگي حاكميتي هم اقدام به برگزاري جشنوارههاي تئاتر آنلاين كردهاند. حركت مثبتي كه ميتواند بخشي از معاش هنرمندان را تامين كند، هر چند كوچك؛ اما درماني موقتي و ناپايدار به حساب ميآمد. بايد در نظر داشته باشيم كه تا اين لحظه دولت جز انتشار يكي، دو نامه پيگيري در رسانهها عملا راهكاري براي شرايط پيشرو ارايه نداده است. به عبارتي پايدارترين شكل ممكن، همچنان تعطيلي و بيكاري است. در مقابل برخي فعالان تئاتري باتوجه به استقبال عمومي از VODها تصميم گرفتند به آرشيو محصولات توليد شدهشان مراجعه كرده و آثار را به شكل آنلاين دراختيار عموم قرار دهند. در مشخصترين نمونه، يكي از كارگردانان تئاتر روزي را اعلام ميكند و قرار ميشود در زماني مشخص و پس از خريد بليت تماشاي آنلاين نمايش، بخشي از ارتباط ساقط شده با تماشاگران برقرار شود. اينجا اتفاق جالب رقم ميخورد و دولت از هنرمندان – در شرايطي كه مستلزم فاصلهگذاري اجتماعي هستيم – خواهان اخذ مجوزهاي تازه ميشود. باوجود آنكه يك نمايش براي فيلمبرداري حين اجرا نيازمند دريافت مجوزهاي اداره كل هنرهاي نمايشي بوده، پخش فيلمتئاتر در فضاي VOD نيز به دوندگي و دريافت مجوزهاي يك شوراي ديگر منوط ميشود، آن هم زماني كه نمايش بارها روي صحنه رفته و براي اين كار بارها بازبيني شده و مجوزهاي متن، اجرا و فيلمبرداري را دريافت كرده است.
تمام اين مسائل در شرايطي است كه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و معاون هنري او مدام از كاهش مجوزها و تقليل پروسههاي مربوطه ميگويند. در همين دوران شاهد هستيم وضعيت به نحوي پيش ميرود كه بروكراسي اداري براي جهان كرونازده در حوزه فرهنگ تشديد ميشود. در نمونه متاخر خبر انتصاب مسوول بررسي و پيگيري فعاليتهاي نمايشي در فضاي مجازي در رسانهها منتشر شد. فارغ از تداعي هر خاطرهاي اين مساله اهميت پيدا ميكند كه دولت به عنوان متولي قانوني تئاتر چه امكاناتي براي تئاتر فراهم كرده كه در قبال آن شرايط نظارتي تازهاي پديد آورده است. با مداقه در حكم اميري نيز ميتوان دريافت كه دولت همه چيز را به همان قوه خلاقه هنرمند حواله داده است: «شيوع ويروس كرونا باعث شده هنرمندان خلاق اين عرصه در جستوجوي راههاي جديد خلق و عرضه آثار نمايشي و ارتباط با مخاطبان باشند»؛ اما در ادامه با بيان آنكه برگزاركنندگان خواهان حمايت و مشاورت اداره كل هنرهاي نمايشي هستند، ناگهان دستگاه نظارتي شكل ميگيرد. به عبارتي به جاي انتصاب مسوول هنرهاي خلاق، وضعيت انهدام خلاقيت پديدار ميشود. حال بايد به اين مساله توجه داشته باشيم كه دولت در پي نظارت بر فضاي مجازي حتي از اختصاص فضاي مجازي مناسب به تئاتر عاجز مانده است. بر همين مبنا بيشتر اين احساس در ميان اهالي تئاتر پديد ميآيد كه، در ايام بيكاري بروكراسي اداري يك سازمان، بايد اشتغال جديد براي كارمندان طراحي شده؛ اما كاش اين اشتغال خلاقه بود تا بازدارنده.