• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4633 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۹ ارديبهشت

حق فرمانروايي

مرتضي ميرحسيني

يك: جنگ سخت و خونيني بود و از هر دو سپاه عده زيادي كشته شدند.
 اما اردشير در نهايت پيروز ميدان بود و چنان‌كه نوشته‌اند خودش در پيكاري تن به تن آخرين شاه اشكاني را- كه اردوان نام داشت- مغلوب كرد و از پا درآورد. آن روز سلسله شاهان اشكاني به انتها رسيد و خاندان ساساني جاي آن را گرفت. 
عمر سلسله مغلوب به حدود پانصد سال مي‌رسيد و از اين‌رو پذيرش سقوط آن براي خيلي‌ها، به ويژه اعضاي باقيمانده خود اين دودمان آسان نبود. تا مدتي بعد از آن هم جمعي از شاهزادگان اشكاني و چند خاندان بزرگ از متحدان آنها همچنان براي پس گرفتن آنچه از دست داده بودند، مي‌جنگيدند و حاضر به تسليم به اردشير يا سازش با او نمي‌شدند. 
حتي امپراتوري روم هم در مقطعي از آنان پشتيباني مي‌كرد و به هدف تضعيف ايران و روي كار آمدن دولتي «سر به راه» آنان را ضد اردشير برمي‌انگيخت.
 اما كار اشكانيان تمام شده بود. بعد از جنگ هرمزدگان كه سال 224 ميلادي در چنين روزي درگرفت، برتري اردشير معلوم و قطعي بود و فروشكستن قدرت او ممكن به نظر نمي‌رسيد.
 اردشير بيشتر اين شاهزادگان و نيز مدعيان ديگر را يكي پس از ديگري كنار زد و سرهاي بريده آنان را به نشان فتح و افتخار با خود به پارس برد. 
مي‌گويند اين سرها را در معبدي از معابد پارس كه گويا پدرش از قديم متولي آن بود و او سخت به آن تعلق‌خاطر داشت، آويخت.
دو: آخرين جنگ اردشير و اردوان، چهار تا پنج ماه طول كشيد و دو طرف- كه در ميدان رزم برتري خاصي نسبت به يكديگر نداشتند- چند بار با هم گلاويز شدند، اما برنده يا بازنده قطعي ماجرا معلوم نشد. 
به نوشته آن متن كهني كه با نام كارنامه اردشير بابكان مي‌شناسيم «كار دير دركشيد و چارماه، هر روزه جنگ بود و جوش خون» اما نه اردشير كاري از پيش برد و نه اردوان. 
تا اينكه در چنين روزي در دشت هرمزدگان، همه داشته‌هاي خود را به ميدان آوردند و براي آخرين بار داوري درباره «حق فرمانروايي» بر ايران را به مصاف رودررو ـ و آنكه نتيجه نهايي اين مصاف را رقم مي‌زند- سپردند. «ازان كه فر كيان با اردشير بود پيروز گشت، دست بازپسين. اردوان را كشت و گُهر و گنج و خواسته‌اش همگي بازگرفت.»
 نه فقط در اين جملات كه در تصوير نقش‌ شده بر نقش رستم هم مي‌توان نگاه ايراني به «حق فرمانروايي» را ديد. 
در اين تصوير مي‌بينيم كه اردشير و اورمزد، هر دو سوار بر اسب روبه‌روي يكديگر ايستاده‌اند و يكي از دست ديگري حلقه فرمانروايي را مي‌گيرد.
 عبدالحسين زرين‌كوب در كتاب روزگاران مي‌نويسد: «اين نقش به صورت رمزي نشان مي‌دهد كه او سلطنت خويش را عطيه ايزدي- و نه ميراث نياكان- تلقي مي‌كرد و تصوير اردوان كه زير پاي اسب اوست پايان يافتن سلطنت اشكاني را در واقع به مشيت رباني منسوب مي‌دارد. اين نقش كه نظاير ديگر هم يافت، اهميت خواست ايزدي را در نيل به اين پيروزي در نظر او قابل يادآوري و سپاسگزاري نشان مي‌دهد.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون