70 سال ترجمه و نويسندگي
علي ميرزايي
سهراب فرزند نجف دريابندري درباره آخرين ديدار با پدرش گفت: او ديروز ساعت 10 صبح چشمهايش را باز كرد و با حالت پرسشگونه به او نگريست، يعني كجاست و آنجا چه ميكند. يك ساعت و 27 دقيقه بعد، يعني 11.27 دقيقه نجف دريابندري پس از 70 سال ترجمه، نوشتن و ويراستاري درگذشت. تاريخ تولدهاي متعددي درباره نجف دريابندري ذكر شده و او را متولد سال 1308 ذكر كردهاند در حالي كه او سال 1309 متولد شده و روز و ماه تولدشان هم روشن نيست، تنها ميتوان به گفته خواهر بزرگشان استناد كرد كه گفته او در فصل زمستان به دنيا آمد بنابراين تاريخ تولدهايي كه ميبينيم همگي غيرواقعي هستند. نكته دوم اين است كه نجف دريابندي در سالهاي اخير 4 بار سكته مغزي كرد و منطقه آسيب ديده، ساقه مغزش بود كه همين موضوع باعث زمينگيرياش شد و 17-16 سال سال آخر عمرش را متاسفانه به اين شكل گذراند. دريابندري در آبادان به دنيا آمد و از 5 سالگي به مدرسه رفت اما ديپلم هم نگرفت. در اين دوره چند مساله براي او به وجود آمد، مدتي با حزب توده فعاليت كرد سپس وارد شركت نفت شد و در آنجا زبان انگليسي خود را تقويت كرد. در ادامه در انتشارات فرانكلين حدود 17 سال سمت دبيري را داشت و يكي از كساني است كه به جرات ميتوانيم بگوييم، ويراستاري را در كشور رواج داد. البته آن زمان كلمه ويراستار استفاده نميشد و واژههايي مانند اديتور و اديت و... را به كار ميبردند و دريابندري چنين مقولهاي را در فرانكلين راه انداخت. پس از 17 سال يعني در سال 1354 دريابندري از فرانكلين به راديو تلويزيون ملي ايران رفت. آن سالها مجموعه تحولاتي را در تلويزيون و راديو شاهد بوديم به اين معنا كه مديرانش تصميم گرفتند، ترجمه فيلمهايي كه از انگليسي به فارسي برگردانده ميشود، ترجمههاي مقبول و معتبري باشد و اين كار مهم به دريابندري سپرده شد. بعد از انقلاب او از تلويزيون بيرون آمد و از همان سال يعني 1357 تا ديروز كه درگذشت در خانه كار ميكرد. در سالهاي اول اين دوره 42 ساله كار در خانه، دريابندري مشابه كساني كه ميخواستند به محل كارشان بروند سر وقت از خواب بيدار ميشد، اصلاح ميكرد، كرواتش را ميبست حتي كفشها و كتش را ميپوشيد و به طبقه دوم خانهاش ميرفت و 8 ساعت كار ميكرد. دريابندري پيش از انقلاب 13 كتاب و پس از آن 21 كتاب تاليف و ترجمه كرد. اولين كتابي كه ترجمه كرد و منتشر شد «وداع با اسلحه» ارنست همينگوي بود. او در ادامه كارش همچنان سراغ آثار مشهور و برجستهاي در حوزه ادبيات و فلسفه رفت كه يكي از مهمترين آنها ترجمه «تاريخ فلسفه غرب» برتراند راسل بود كه نياز اصلي دانشجويان دانشكده حقوق، فلسفه و علوم سياسي است. «معني هنر» هربرت ريد، «متفكران روس» آيزايا برلين، «پيرمرد و دريا» ارنست همينگوي، «قدرت» برتراند راسل، «بيلي باتگيت» اي.ال. دكتروف، «بازمانده روز» كازو ايشيگورو و كتاب «مستطاب آشپزي» كه با همكاري همسرش، فهميمه راستكار كار كرد و محمد زهرايي نشر كارنامه هم براي آن بسيار زحمت كشيد و اكنون به چاپ سي و يكم رسيده از ديگر آثار او هستند. نجف دريابندري دو همسر اختيار كرد، اولين آنها «ژانت لازاريان» است كه از او دو فرزند به نامهاي نوشين و آرش دارد و از فهيمه راستكار هم يك فرزند به نام سهراب. در اين 15 سال اخير كسي كه نجف را نگهداري كرد، سهراب بود. او به كارهاي پدرش رسيدگي ميكرد و دريابندري هم منافع آثار خود را به سهراب بذل كرده است(تا آن جايي كه من ميدانم). او در كارهاي اخيرش با نشر «كارنامه»، «چشمه» و «نو» كار كرد و كارهاي اين مترجم و نويسنده توسط اين ناشران منتشر شده است. براي تسليت و ابراز احترام به نجف دريابندري، خانواده اين مترجم خواستهاند كه علاقهمندان در منزلشان اجتماع نكنند. پيكر او امروز حدود 11:30 صبح در بهشت سكينه كرج در كنار همسرش فهيمه راستكار به خاك سپرده ميشود. در طول سالها فعاليتش او نشان ويژهاي از دانشگاه كلمبيا براي ترجمه آثار ممتاز امريكا(نظير فاكنر و همينگوي) به فارسي دريافت كرد. در سال 1396 هم سازمان ميراث فرهنگي عنوان «گنجينه زنده بشري» را به نجف دريابندري داد كه اين افتخارات نشاندهنده ارزش كارهاي اين مترجم و نويسنده بود. خاطرههاي زيادي با او دارم اما آنچه امروز بخواهم به آن اشاره كنم، رفتارش(در آن دوره كه قدرت كلام نداشت) در هر بار ديدن من بود. دريابندري با شعف از جايش بلند ميشد، او سمت استادي بر من داشت و شايد با هر ديدار به ياد آن روزهايي ميافتاد كه به من درس ميداد.