نگاهي به سريالهايي كه ماه رمضان امسال از تلويزيون پخش ميشود
هر سال دريغ از پارسال
محدثه واعظيپور
سنت برنامهسازي براي ماه رمضان، حالا ديگر يكي از سنتهاي تقريبا قديمي تلويزيون است. زماني تنها يك يا دو شبكه مجموعهاي ويژه اين ماه پخش ميكردند كه معمولا حال و هوايي مذهبي و معنوي داشتند، اما آهسته آهسته ماه رمضان فرصتي شد تا جنگها و برنامههاي زنده هم روي آنتن بروند و بعضي از آنها مثل «ماه عسل» پربيننده شوند. البته كه در همه اين دورهها سريالها بيشترين بيننده را داشتند، موج ايجاد ميكردند و شبكهها براي توليد سريالي پرمخاطب با هم رقابت ميكردند. امسال و در شرايطي كه ماه رمضان و شيوع ويروس كرونا همزمان شده و اغلب مردم در قرنطينه هستند، برنامههاي رمضاني ميتوانستند بيننده بالايي داشته باشند اما آنچه در اين 10 روز سپري شده از ماه رمضان روي آنتن رفته اميدواركننده نبوده است. برنامههاي گفتوگومحوري كه اغلب يك ساعت قبل از اذان مغرب پخش ميشوند، نكته تازهاي ندارند و در يك فصل مشترك هستند. همه برنامهها سعي ميكنند مخاطبشان را احساساتي كنند و اشكشان را در بياورند. سالهاست در تلويزيون و ويژه برنامههاي مذهبي آن، حال و هواي معنوي و رسيدن به ايمان و يقين با نمايش اشك و گريه همراه بوده. همين رويكرد، سليقه و نگاه باعث شده در ماه رمضان برنامههاي گفتوگو محور پر از اشك، بغض، گريه و كاملا احساساتي باشند و اگر حتي محتوا و مضمون خوبي دارند در اين فضاي احساساتي و گاه شعاري از دست برود. دعوت از مردم و چهرههايي كه زندگي دشواري داشتهاند اما بر مشكلاتشان غلبه كردهاند، ميتواند آموزنده باشد و روحيه قهرماني را در مردمي تقويت كند كه اين روزها درگير انواع دردسرها و كمبودها هستند، اما همان رويكرد اشتباه عملا فضايي ايجاد ميكند كه بيننده به جاي آموختن درس قهرماني و فداكاري، احساساتي شده و فقط گريه كند. ضمن اينكه ايده استفاده از مردم به جاي ميهمان شاخص، ديگر كهنه شده و شنيدن اين قصههاي ظاهرا مردمي، مثل گذشته غافلگيركننده نيست.
سريالهاي امسال هم وضعيتي بهتر از برنامههاي مناسبتي ندارند. كرونا براي تلويزيون بدشانسيهايي به همراه داشت. دو سريال «پايتخت» (سيروس مقدم) و «نون خ» (سعيد آقاخاني) نيمهكاره روي آنتن رفتند و به نوعي ميشود گفت دو برگ برنده شبكه يك در يك ماه سوختند. مجموعههاي رمضاني، كيفيتي را كه از آنها انتظار ميرفت، ندارند و انتقاد به آنها زياد است. «سرباز» (هادي مقدمدوست) شكست بزرگ شبكه سه است. اين سريال ايده خوبي دارد، اما شخصيتها قابل باور نيستند و به همين دليل روند قصه و ماجراها براي بيننده جذاب نميشود. تجربه مقدمدوست براي روايت قصه با ضرباهنگي آرام و با مكث روي شخصيتها جواب نداده و نريشن، كمكي به پيشبرد قصه نميكند. «زير خاكي» (جليل سامان) نسبت به تجربههاي قبلي اين كارگردان، يك گام به عقب است. «زير خاكي» نه فضاسازي باورپذير، هنرمندانه و باسليقه «ارمغان تاريكي» يا «پروانه» را دارد، نه موفق است در دل يك ملودرام به مسائل سياسي بپردازد. امتياز مجموعه بازي خوب گوهر خيرانديش، ژاله صامتي و حضور پژمان جمشيدي است كه به ديده شدن آن كمك ميكند. شايد اگر رقيبان سريال تازه جليل سامان، مجموعههاي موفق ماه رمضان سالهاي قبل بودند، «زير خاكي» تا اين اندازه ديده نميشد. به ويژه كه در قصهگويي الكن است و گاهي موقعيتهايي نه چندان بامزه، پركشش و جذاب بيهوده طولاني ميشوند و اندك شيريني كه دارند، از دست ميرود. (سكانس دزيدن موشك و گير افتادن فريبرز و فرهاد در بيابان يا رقصيدن پيش چشم روستاييها) اما زوج جمشيدي و صامتي و موقعيتهاي كميكي كه در رابطه عاطفيشان وجود دارد و ديالوگهايشان آنقدر جذاب است كه بيننده را براي ديدن اين مجموعه ترغيب ميكند.
در همين روزها كه دستهاي تلويزيون خاليتر از هميشه است، شبكه آيفيلم دو مجموعه تكراري پخش ميكند كه بارها روي آنتن رفتهاند و از زمان توليد هر كدام آنها بيش از 10 سال ميگذرد. «ميوه ممنوعه» (حسن فتحي) و «متهم گريخت» (رضا عطاران) همچنان ديده ميشوند. اگر چه بسيار ديده شدهاند و گرههاي قصه براي بيننده باز شده، اما داستان و بازيها آنقدر باكيفيت است (به ويژه در «ميوه ممنوعه») كه تماشاي آنها باز هم حلاوت دارد.
قرار نيست در انتهاي اين يادداشت حرفهاي تكراري بزنيم و از بيتوجهي به استعدادها در تلويزيون انتقاد كنيم. در يك دهه اخير كه وضعيت تلويزيون به اين روزگار رسيده، بسياري از حوزههاي فرهنگي همين فضا را داشته و با به حاشيه رفتن حرفهايها، با استعدادها و نخبهها شاهد يك بحران عجيب هستيم. بحراني پيشرونده، پرقدرت و بدون توقف براي به چشم آمدن متوسطها و زير متوسطها.