• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4642 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۰ ارديبهشت

آيا هنر انتزاعي يك هنر ديني است؟

از بتان آن طلب ار حسن‌شناسي ‌اي دل

فاروق مظلومي

 

انتزاع از ريشه نزع به معني بريدن و جداشدن است و گاهي انتزاع كاربرد تجريد را دارد. در سايت ويكي فقه در تبيين تجريد آمده است: «تجريد فرآيندي ذهني است كه طي آن صورت شيء محسوس، با تفكيك از جزييات و لواحق مادي، به صورت معقول و كلي تبديل مي‌شود. در حوزه شناخت، اصطلاح انتزاع نيز براي دلالت بر مفهوم تجريد به كار رفته است اما كاربردهاي اين دو در همه جا يكسان نيست. در اين حوزه، تجريد و انتزاع هم بر فرآيندي كه ذهن مي‌پيمايد اطلاق شده و هم بر حاصل اين فرآيند كه همان مفهوم مجرد يا انتزاعي است. از سوي ديگر اصطلاح تجريد بر خلاف انتزاع در معناي وجودشناختي و مابعدالطبيعي بر جايگاه موجودات مجرد يا مفارق از ماده دلالت مي‌كند و چنين كاربردي البته با لفظ تجرد مناسبت بيشتري دارد.» در بحث‌هاي هنري انتزاع و تجريد، متناظر با مفهوم آبستره در نظر گرفته مي‌شوند كه البته اين تناظر مخالفاني هم دارد اما مفهوم آبستره هم به همان خلاصه‌سازي يا نشان‌دادن امر غيرقابل عرضه اشاره مي‌كند يعني هنر آبستره محض نشانه‌اي از پديده‌اي است كه خود آن پديده قابل نمايش نيست و اين برخلاف هنرِ ماقبل آبستره است كه پديده‌هاي قابل رويت مانند اشيا، طبيعت، انسان و حيوانات را به شكل واقعي، شبه‌واقعي يا غيرواقعي نمايش مي‌دهد. 
به دليل دقت به امور غيرقابل رويت و توجه به نشانه‌هاي آنها در هنر انتزاعي و دين‌هاي آسماني در اينجا مي‌خواهيم مناسبات هنر انتزاعي را با تفكرات ديني مطالعه كنيم.
 هنر انتزاعي گاهي جدايي‌اش را از پديده‌هاي واقعي با حذف جزييات و خلاصه كردن فرم‌ها بروز مي‌دهد مثلا حذف اجزاي صورت و نمايش صورت با يك شكل هندسي مثل بيضي يا دايره. در آثار پل سزان و متعاقب آن كوبيست‌هايي مانند پابلو پيكاسو شاهد اين خلاصه‌سازي يا آبستراكسيون هستيم. در آيين و مكتب اسلام هم شاهد هستيم براي نقاشي تمثال امامان معصوم (ع) از نقاشي جزييات صورت پرهيز مي‌شود.
علاوه بر اين هنرمنداني كه با انتزاع محض اثر خلق مي‌كنند هرگونه فرم واقعي يا شبيه آن را در آثارشان بازنمايي نمي‌كنند. آنها به وجود امر غيرقابل رويت و غيرقابل تصور معتقد هستند كه وجودش موجب بروز نشانه‌هايش در اثر هنري است. همان‌طوركه در آيين‌هاي الهي هستي خداوند و نشانه‌هايش مدنظر بوده و ورود به چيستي الهي ممانعت دارد. نقاشي انتزاعي محض هم با حذف سوژه‌هاي انسان و طبيعت از نقاشي سوال‌هاي مربوط به چيستي موضوع نقاشي را هم حذف كرد. 
ژان ليوتار در پاسخ به اين سوال هنري كه چگونه مي‌توان اين نكته را مرئي ساخت كه چيزي وجود دارد كه نمي‌توان آن را ديد، مي‌گويد: «كانت وقتي از «بي‌صورتي يا فقدان صورت»، به عنوان شاخص و راهنماي ممكنه‌اي براي «امور غيرقابل عرضه» ياد مي‌كند، شخصا راه را نشان مي‌دهد. وي همچنين از انتزاع تهي صحبت مي‌كند كه تخيل، هنگام جست‌وجو براي امر لايتناهي و پايان‌ناپذير يا امر بيكران (امر غيرقابل عرضه ديگر)، آن را تجربه مي‌كند. وي به فرمانِ معروف «تو نبايد هيچ تصوير يا تمثالي را حك كني » - كتاب سفر خروج - به عنوان والاترين عبارت در كتاب مقدس اشاره مي‌كند، از اين جهت كه ارايه و عرضه هرگونه مطلق ديگر را منع مي‌كند. (در اين فرمان حكم داده مي‌شود كه هيچ تصويري از آنچه در آسمان يا روي زمين يا در آب است، نساز و آنها را پرستش نكن). نيازي نيست كه چيزي به اين ملاحظات اضافه كنيم تا اصول زيباشناختي نقاشي والا را تدوين كنيم. اين نوع نقاشي در مقام نقاشي قطعا چيزي را ولو به‌طور منفي «عرضه» خواهد كرد؛ لذا از صورت‌بندي يا بازنمايي پرهيز خواهد كرد. همچون يكي از نقاشي‌ها يا چهارگوشه‌هاي مالويچ «سفيد» خواهد بود. اين نقاشي تنها با غيرممكن ساختن ديدن، ما را قادر به ديدن خواهد ساخت. كتاب وضعيت پست‌مدرن. ژان ليوتار. ص 194-193. نشر گام نو.»
در ادامه ليوتار از امر والاي كانتي در آثار مدرن و انتزاعي سخن مي‌گويد كه بي‌شباهت به امور والاي الهي نيست. دكتر مجتهدي در يادداشت «تفاوت امر زيبا و امر والا» در سايت پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي مي‌گويد: 
«يكي از بحث‌هاي بسيار جالب توجه كانت مطالبي است كه او در يك رساله كوچك تحت عنوان «تفاوت ميان امر زيبا Beau و امر والا Moment گفته است. تصوري كه يونانيان از امر والا داشته‌اند، تا حدود زيادي مساوق همان تصور زيبا بوده است. البته در اين مورد نه انطباع حسي به نحو مستقيم اثر دارد و نه مفهوم ذهني، بلكه امر «والا» خواه ناخواه يك جنبه بي‌حد و حصر دارد و گويي نمي‌توان آن را مرزبندي كرد و كلا برخلاف امر زيبا، بدون توجه به «كميت» نمي‌توان آن را دريافت. مثلا يك گل سرخ مي‌تواند زيبا باشد ولي در هر صورت والا نيست. صفت مميزه امر والا، جنبه گسترده و تصوري است كه از بي‌نهايت التقا مي‌كند. امر «والا» دلالت به نوعي بزرگي و عظمت دارد به نحوي كه با مقايسه با آن، بقيه امور كوچك و حقير مي‌نمايند، مثلا كوه‌هاي سر به فلك كشيده‌اي كه در مقابل آن ايستاده‌ايم يا عظمت اقيانوس و شدت توفاني كه آن را به تلاطم درآورده است. به هر ترتيب لذتي كه در امر «والا» احساس مي‌شود با نوعي احساس احترام و تحسين همراه است و در ضمن گويي بايد به عجز و عدم قدرت خود نيز واقف شويم. در اين احساس خوف و رجا يكجا بروز مي‌كنند و اراده به نحو اجتناب‌ناپذير بر نفسانيات فايق مي‌آيد.»  مي‌توان گفت نقاشي ماقبل مدرنيسم زيبايي‌نگر و نقاشي مدرن و انتزاعي والايي‌نگر است و نقاشي انتزاعي با دور كردن توجه هنرمند از فيگورهاي انسان و طبيعت موجب نزديكي انسان به امري برتر از موجودات و پديده‌هاي قابل رويت است.     در زيبايي‌شناسي معاصر هم كلمنت گرينبرگ منتقد و مدافع نقاشي انتزاعي كه تحت‌تاثير آراي كانت بوده است تجربه زيبايي‌شناسانه اثر انتزاعي را شهود استتيكي مي‌نامد كه با توصيفات گرينبرگ شهود استتيكي امري وحي‌گونه است. گرينبرگ از تاثير و تحريك غيرقابل وصف در مواجهه با اثر هنري سخن مي‌گويد: 
«ارزش يا كيفيت استتيكي تاثير است، شما را تكان مي‌دهد، متاثر مي‌كند، تحريك مي‌كند و برمي‌انگيزد اما تاثير در اينجا نبايد با هيچ‌چيز ساده‌اي مثل احساس يكي دانسته شود. تاثير استتيكي احساس را درك كرده و از آن فراتر مي‌رود.» ميان خطوط. نشر چشمه. نويسنده تي ري ددوو. ترجمه بهاره سعيدزاده. 
و نكته ديگر در تناسب نقاشي انتزاعي و امور ديني تاكيد انتزاع به عمل و رضايت به نتيجه حاصل است. در نقاشي انتزاعي عمل نقاشي مهم‌تر از محصول آن است و نوع عمل اعتبار محصول را تامين مي‌كند. ‌همان‌طوركه در آيين‌هاي ديني هم عمل به تكليف در اولويت برتر از محدوث قرار مي‌گيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون