• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4643 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۱ ارديبهشت

گذري بر تعدادي از كتاب‌هاي مهم زنده‌ياد نجف دريابندري

به قدر جرعه‌اي از درياي پيرمرد

بهنام ناصري

 از انتشار خبر درگذشت نجف دريابندري تا آخرين نوبت صفحه‌بندي روزنامه تنها چند ساعت فاصله بود. واكنش ما در آن چند ساعت، جمع‌آوري چند يادداشت و نيز نوشتن شرحي درباره او و آثارش بود كه عكس و تيتر اول روزنامه سه‌شنبه گذشته را به خود اختصاص داد. در اينجا طبق آنچه در آن شماره نوشته بوديم، مروري به كتاب‌هاي او كرده‌ايم كه مي‌خوانيد.

 

وداع با اگنس ون كوروسكي

رمان «وداع با اسلحه» ارنست همينگوي از اولين كتاب‌هايي است كه نجف دريابندري به فارسي برگردانده. زماني كه تنها 23 سالش بود. انتشار كتاب در زبان اصلي به سال 1921 برمي‌گردد. يعني 1300 خورشيدي و ترجمه دريابندري از آن 30 و يكي، دو سال بعد منتشر شد. كتابي برگرفته از تجربه واقعي همينگوي كه قصه يك افسر جوان امريكايي در ارتش ايتاليا را در جريان جنگ جهاني اول روايت مي‌كند. با اين حال فضايي كه روايت رمان در آن آغاز مي‌شود، با خط مقدم جنگ فاصله دارد. شهر گوريتسيا، جايي كه فاصله‌اش با جنگ نه آن‌قدر زياد است كه هيچ اثري از جنگ در آن منعكس نباشد و نه آن‌قدر نزديك است به جنگ كه سايه خشونت و كشت‌وكشتارها بر آن سنگيني كند. با نزديك شدن تدريجي زمستان، حرارت جنگ تا آخرين حد ممكن كاهش مي‎يابد. اين از به حداقل رسيدن صداي انفجارها در شهر گوريتسيا حكايت مي‌كند، بنابراين تقاضاي مرخصي فردريك هنري، ستوان جوان پذيرفته مي‎شود و او مي‌تواند تمام زمستان را در اختيار خودش باشد. فرصتي كه او از آن براي تفريح در شبه‌جزيره استفاده مي‌كند. بعد كه به جبهه بر مي‌گردد به پرستاري انگليسي برمي‌خورد و رمان وارد فاز تازه‌اي مي‌شود. همينگوي كه خود از مجروحان جنگ جهاني اول بود، در «وداع با اسلحه» از شخصيت زني به نام اگنس ون كوروسكي براي خلق شخصيت پرستار الهام گرفته است. اگنس پرستاري بود در بيمارستان صليب سرخ امريكا كه در شهر ميلان از همينگوي زخمي مراقبت مي‌كرد و همينگوي دلبسته او شد و اگرچه بناي ازدواج داشتند اما اين امر هرگز ميسر نشد و كسي هم از دليل منتفي شدن اين ازدواج چيزي نمي‌داند.

 

ترجمه پرخواننده‌ترين كتاب راسل

حدود 75 سال از انتشار آن «تاريخ فلسفه غرب» برتراند راسل در انگلستان و 59 سال در ايران مي‌گذرد و همچنان در هر دو زبان انگليسي و فارسي در زمره كتاب‌هاي پرفروش است.

پاي عنوان «تاريخ فلسفه غرب» به عنوان فرعي آمده «و روابط آن با اوضاع سياسي و اجتماعي از قديم تا امروز.» دريابندري ترجمه «تاريخ فلسفه غرب» را در آغاز دهه 40 منتشر كرد. كتاب نسخه مكتوب درس‌گفتارهاي راسل براي محصلان كالج در امريكاي اوايل دهه 40 ميلادي است كه ۱۹۴5 آماده چاپ و نشر شد.

كتاب گستره‌‍‌اي سه هزار ساله از سير فلسفه در ممالك غربي را دربر دارد. از اين كتاب راسل به شرح نقادانه فلسفه غرب از هزاره اول قبل از ميلاد تا نيمه قرن بيستم ياد مي‌شود.

كتاب مشتمل بر سه بخش است كه عبارتند از: فلسفه قديم، فلسفه قرون وسطي و فلسفه جديد. اهالي فلسفه درباره اين كتاب نظرات مختلف و متبايني دارند. عده‌اي آن را صورتي مثالي براي اثري تحليلي در باب فلسفه مي‌دانند و ديگراني آن را حاوي برداشت‌هاي شخصي كسي كه خود صاحب موضع فلسفي است و به اين جهت نتوانسته جانب انصاف را نگه دارد و از آلودن تحليل به سلايق مولف مصون بماند. راسل هم البته به اين نقدها پاسخ داده و ادعاي نداشتن تعصب روي موضعي خاص را فريبكاري دانسته و گفته است كه تاريخ نوشتن بدون تمايل خاص امري ناممكن است.

 

پيوند طنز و عشق و وظيفه

ترجمه فارسي «بازمانده روز» كازو ايشي گورو از انگليسي به فارسي را دريابندري در سال 1375 منتشر كرد. 7 سال پس از آنكه گورو جايزه بوكر را به خاطر اين رمان دريافت كرد. رماني از زاويه ديد اول شخص كه قصه يك سرپيش‌خدمت انگليسي به نام استيونز را روايت مي‌كند. كسي كه روزي حين خدمت در خانه يك لرد انگليسي، نامه‌اي از يك همكار قديمي به نام خانم كنتن دريافت مي‌كند كه او در آن چيزهايي درباره زندگي شخصي‌اش نوشته است. چيزهايي كه استيونز آن را به ناخشنودي اين زن از همسرش تعبير مي‌كند. اين نامه محركي مي‎شود براي تصميم‌هاي بعدي استيونز.

جنبه مهمي كه در اين رمان برجستگي دارد، ميزان وفاداري شخصيت اصلي يعني پيش‌خدمت به ارباب خود است. خصلتي كه شايد به رگ ژاپني نويسنده‌ بي‌ارتباط نباشد. اين وفاداري جلوه و جلاي زيادي در طول رمان دارد. مثلا استيونز خود را موظف مي‌داند كه اسباب شادي و خنده اربابش آقاي فارادي را هم فراهم كند و براي تحقق اين كار خود را موظف مي‌داند كه بخشي از وقت خود را به گوش دادن به برنامه‌اي راديويي با درونمايه طنز اختصاص دهد و از طريق آن خود را به شگردهاي طنازي و خنداندن مجهز كند. اين وفاداري به صاحب كار از يك سو با مراجعه عشقي قديمي از سوي ديگر پيوند مي‌خورد و رمان را پيش مي‎برد.

 

حكايت ترجمه‌اي كه به تاليف آميخته شد

در ميان آثار نجف دريابندري، يكي از كتاب‌هايي كه بالاخص در ميان نويسندگان ايراني هواخواهان پر و پا قرصي دارد، «چنين كنند بزرگان» است. كتاب، اثر ويل كاپي است و نام دريابندري به عنوان مترجم روي جلد كتاب آمده؛ با اين حال به گواه تاييد بسياري از نويسندگان و شاعران فارسي‎زبان، نبايد آن را يك ترجمه صرف دانست چراكه حد قابل‌ملاحظه‌اي از كار تاليف نيز در آن مشهود است. خودش جايي درباره اين كتاب گفته مشغول خواندن نسخه انگليسي كتاب بوده كه شاملو تماس گرفته و از او مطلبي خواسته. او هم بخش‌هايي از كتاب را ترجمه كرده و از آنجايي كه جنس طنز امريكايي با طنز فارسي متفاوت است، تغييراتي در آن داده و همين تغييرات شد پايه كتاب تاليف-ترجمه‌اي كه امروز آن را به «چنين كنند بزرگان» مي‎شناسيم. او از تغييرات مضاعف شاملو روي ترجمه چاپ شده در خوشه هم گفته: «او هم تغييراتي داد و در مجله چاپ كرد. بعد از چاپ متوجه شدم تغيير و تصرف او خنك و بي‌مزه است. نهايتا 7 الي 8 مطلب را در ادامه ترجمه كردم كه مجددا شاملو تغيير و تصرفاتي در آن انجام داد و چاپ كرد. بعد فراموش شد و مجله هم بسته شد...»

تا اينكه بر اثر پيشنهاد جواني كه در نشر جديدي كار مي‌كرد، تصميم به ترجمه كامل اثر گرفت و بارها و بارها آن را منتشر و بارها تجديد چاپ كرد.

وسوسه‌هاي شيطاني در سرزمين مومنان

«بيگانه‌اي در دهكده» مارك تواين را دريابندري در حالي در سال 1340 ترجمه و منتشر كرد كه پيش از او دو مترجم ديگر كه حسينعلي تهراني و علي منيري باشند، برگردانده‌هايي از اين كتاب را با عنوان «غريبه» بيرون داده بودند. با اين حال ترجمه دريابندري از كتاب تواين در ايران شهرت دارد. كتاب در جريان روايت داستاني خود، مباحث و مسائل فلسفي مهمي را طرح مي‌كند و موضع پرسش‌گرانه‌اي در قبال هستي دارد.

داستان در دهكده‌اي از توابع اتريش مي‌گذرد كه مردمانش ضمن داشتن عقايد مذهبي به‌شدت نسبت به عقايد خود متعصب هستند. «بيگانه‌اي در دهكده» ورود مي‌كند كه به نوعي نماد شيطان است و با ورودش عقايد اهالي متعصب و مذهبي روستا دچار اختلال مي‎شود، چراكه شيطان به سادگي‌ بين آنها راه پيدا مي‌كند و از رهگذر دوستي با پسري نوجوان از اهالي دهكده به مردم آنجا نزديك مي‌شود.رفتارهاي اين شيطان در قالب اثر ادبي تواين، شخصيت او را در تقابل با همه باورهاي معنوي و اخلاقي اهالي دهكده قرار مي‌دهد. او دست به كارهايي مي‌زند كه در شكل متعارف زندگي چيزي جز به تباهي كشاندن زندگي انسان‌‎ها نيست اما در باور خود او اين رفتارها عين عمل مصلحانه و در حكم بهبود بخشيدن به زندگي مردم روستاست. او پس از تغييراتي كه در كار زندگي مردم روستا به وجود مي‌آورد، براي هميشه از آنجا مي‌رود و اهالي دهكده را با زادبوم خود تنها مي‌گذارد؛ زادبومي كه حالا ديگر حال و هواي گذشته را ندارد، چراكه ايده‌ها و باورهاي ساكنان نسبت به قبل از ورود شيطان به كلي تغيير كرده است.

 

مرجع فارسي‌زبان‌ها در باب تاريخ سينما

از ديگر ترجمه‌هايي كه نجف دريابندري در اوايل دهه 40 ترجمه و منتشر كرد، «تاريخ سينما» آرتور نايت بود. كتابي كه روايتي كلي به دست مي‌دهد از تاثير اجتماع و سياست بر فعاليت فيلمسازي در جهان. به عبارتي «تاريخ سينما» را بايد روايتي دانست از سير تحولات سينما كه با شرح حالي دقيق از فيلمسازان بزرگ و مهم سينماي دنيا ارايه مي‌كند. از اين اثر به عنوان يكي از مهم‎ترين منابعي ياد مي‌كنند كه مي‌تواند راهگشاي كار پژوهشگران، منتقدان و نويسندگان سينمايي در باب تاريخ اين هنر و تحولات آن باشد.

ترجمه دريابندري از اين كتاب 446 صفحه است و سال‌هاست كه فارسي‌زبانان به عنوان يكي از منابع قابل استناد و مهم سينمايي به آن مراجعه مي‌كنند. قدر مسلم درباره اين كتاب بايد گفت كه اگرچه خواندن تاريخ سينما نمي‌تواند متضمن تربيت هنرمند در اين رشته باشد و نيز با وقوف به اينكه چه بسيارند هنرمنداني كه بدون برخورداري از اين دانش تاريخي توانسته‌اند فيلم‌هاي خوبي بسازند اما ترديدي نيست كه منتقدان فيلم براي اينكه در كارشان موفق شوند، حتما بايد بيشتر فيلم ببينند و بيشتر درباره سينما بدانند و كتاب نايت از منابع مهمي است كه به كارشان مي‌آيد. بنابراين اگر از منظر نايت به اين كتاب نگاه كنيم، آن را بيش از هر چيز اثري براي منتقدان مي‌‎دانيم تا براي تكميل مطالعات خود و استناد به داده‌هاي آن در تحليل‌هاي‌شان از آن بهره بگيرند. به هر حال امروز هر علاقه‌مند ايراني به تاريخ سينما اگر بخواهد مطلبي درباره يكي از فيلمسازان مهم تاريخ سينما يا نحله‌اي از اين تاريخ بيشتر بداند و راجع به آن مطالعه كند، بعيد است اگر بخشي از كتاب آرتور نايت با ترجمه نجف دريابندري به كار او نيايد.

پيرمرد و مبارزه با جبر دريا

در برشمردن ترجمه‌هاي درخشان نجف دريابندري بي‎شك بايد جاي ويژه‌اي را به «پيرمرد و دريا»ي همينگوي اختصاص داد؛ كتابي كه آخرين اثر داستاني اوست و در سال 1952 منشر شد و او را در زمره برندگان نوبل ادبيات قرار داد. خيلي‌ها ترجمه آثار همينگوي را در آوازه دريابندري در مقام مترجم موثر مي‌دانند كه البته حرف بيراهي نيست اما كيست كه نداند بزرگي نويسنده به خودي خود هيچ‌گاه موفقيت مترجمي را در زباني ديگر تضمين و تامين نكرده است. درست كه همينگوي در تاريخ ادبيات انگليسي نام بلندي است و برخي چون جان اوهارا او را برجسته‌ترين نويسنده پس از مرگ شكسپير مي‌دانند اما اين دانش دريابندري در زبان انگليسي و مهارت او در درآوردن كتاب به مختصات زبان فارسي است كه كتاب را به اثري دلچسب و جاودانه براي خوانندگان ايراني تبديل كرده است. همينگوي دانستن و توانايي نويسنده در بيان آنچه را كه حس مي‌كند، مهم‌ترين چيزي مي‌داند كه او بايد داشته باشد و اين را در برابر انتزاعياتي قرار مي‌دهد از جمله «چيزي كه قرار است حس كند يا به او آموخته‌اند كه حس كند.» با اين پيش‌فرض رمان كوتاه «پيرمرد و دريا» را به نوعي بايد نزديك‌ترين نمونه از آثار نويسنده‌اش به دريافت او از هنر نويسندگي دانست. كتابي كه داستان ناكامي‌هاي ماهيگير پيري به نام سانتياگو را در كار صيد ماهي روايت مي‌كند كه جبرا حدود سه ماه از صيد حتي يك ماهي بازمانده است. او در كنار اين ناكامي‎ تنها چيزي كه دارد وفاداري شاگرد جواني است كه به رغم منع پدر و مادر همچنان به كارآموزي نزد او ادامه و حتي كارهاي شخصي‌اش را انجام مي‌دهد تا روزي كه سانتياگو به اين باور مي‌رسد كه براي غلبه بر اين بد اقبالي مزمن، بايد قايقش را بردارد و به دل دريا بزند.

 

كتابي در حكم انعطاف مرد مترجم

انتشار «كتاب مستطاب آشپزي» نوشته نجف دريابندري و همسرش فهيمه راستكار در آستانه نوروز 1379 خيلي‌ها را به شگفتي واداشت؛ خيلي‌ها آن را كاري نه در شأن يك مترجم فرهيخته دانستند و لابد آن را در حكم غلتيدن او به ورطه عوام‌پسندي در نظر آوردند. ديگراني هم آن را كاري بامزه و در عين حال چارچوب‌شكنانه يك نويسنده و مترجم كاربلد و صاحب سبك دانستند كه نشان از انعطاف او در قبال جنبه‌هاي مختلف هستي و از جمله موضوع به ظاهر پيش‌پاافتاده اما واقعا موجود و غيرقابل حذفي مثل آشپزي دانستند. «كتاب مستطاب آشپزي» طي 19 سال 30 بار و بالغ بر 100 هزار دوره تجديد چاپ شده و آخرين بار در پاييز 1397 به چاپ رسيده است. دريابندري كه از علاقه‌مندان كار آشپزي بود، در دهه 30 و زماني كه به خاطر مبارزات سياسي و تشكيلاتي حزبي خود به زندان پهلوي دوم افتاده بود، پختن غذا را تجربه كرد و با آشپزي انس گرفت. او كه خود را صاحب ذائقه‌اي ماجراجو مي‌دانست، علاوه بر غور و تامل در حوزه‌هاي هنر و ادبيات و انديشه، در تمام سال‌هاي بعد از آزادي‌اش در كتار آشپزي هم عميق شد، طوري كه مي‌توان از آشپزي به عنوان يكي از علايق زندگي او ياد كرد. او در بيان شكل‌گيري ايده نگارش «كتاب مستطاب آشپزي» از شبي گفته بود كه زهرايي (مدير نشر كارنامه) مهمانش بود و دريابندري در مقام ميزبان در حالي كه همسرش در خانه نبود بايد غذا مي‌پخت. خوراك مكزيكي آن شب كه شام مهماني دو نفره آن ناشر و نويسند بود، ايده‌اي را پديد آورد كه 8 سال طول كشيد تا به انتشار «كتاب مستطاب آشپزي» منجر شود؛ كتابي كه نام زوج هنرمند را به عنوان مولفان روي جلد خود دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون