عالمان بي عمل
محمد عليجاني در شبكه اجتماعي خود با نام مشتاقي و مهجوري نقبي به مدركسالاري اين روزها و خالي بودن دست دانشگاهها و فارغالتحصيلانشان زده است. ممكن است خيليها با اين تحليل موافق نباشند اما خواندني است و در خور تأمل.
امروزه كار دانشگاهها غالبا نه برافروختن مشعل آگاهي كه ايجاد توهم دانايي است.
از نظر جان ديويي، فيلسوف عملگراي امريكايي و از مشهورترين دانشمندان حوزه تعليم و تربيت، علم و تربيتِ كتابي و مدرسي تنها آدميان را براي فضلفروشي آماده ميكند و مناسب كساني است كه ميخواهند با «بالا آوردن» معلومات، خود را در زمره بزرگان و خردمندان جاي دهند. معلومات نظري و كتابي، صرفا دستورالعملها و فرمولهايي براي فهم جهان هستند و چه بسا اين فرمولها و دستهبنديها كه در كتب و مدارس و دانشگاهها، براي فهم جهان به دست داده ميشوند، هيچ تطابقي با عالم واقع نداشته باشند و هيچگونه بصيرت و روشنياي در بستر زندگي و هنگام دست و پنجه نرم كردن با مسائل عالم واقع براي ما ايجاد نكنند، اتفاقا معلومات و سواد دانشگاهي غالبا به دليل ثابت ماندن در عرصه نظر و آزموده نشدن در عرصه عمل، به جاي ايجاد آگاهي، صرفا توهم آگاهي را در فرد ايجاد ميكنند و همين باعث ميشود كه بسياري از فارغالتحصيلانِ مقاطع بالاي دانشگاهي به دليل حفظ كردن پارهاي معلومات نظري، دچار غرور آگاهي و به قول سقراط «جهل مركب» يا «ناآگاهي از ناآگاهي» شوند. همين ناآگاهي از ضعفها و نقصانها و عدم اطلاع از بيبهرگي از مهارتهاي اصيل زندگي، باعث ميشود كه يا هيچگونه تلاشِ درخوري براي كسب مهارت عملي در زندگي نكنند يا زماني دست به كار شوند كه بخش زُبده عمرشان را با تلمُّذ در كلاسهاي بيثمر و اندوختن معلومات ناكارآمد، بر باد دادهاند. چنين كساني غالبا كمترين مهارت تجربي و عملي را در عرصه زندگي واقعي ندارند و حتي نميتوانند از عهده بسياري از مسائل ساده كه براي مردم عادي هم قابل حل و رفع است، برآيند.