در ياداشت قبلي تحت عنوان «پرتاب موفق ماهواره نور و لزوم توازن قدرت نرم و سخت»، اين اقدام را از منظر سختافزاري باعث غرور ملي، كسب اعتماد به نفس در مردم و نيروهاي نظامي، تثبيت قدرت ايران در بازدارندگي و جلوگيري از طمع قدرتهاي خارجي ميشود مفيد تلقي نموده كه نياز به بازتوليد سريع و قوي قدرت نرم و اجراي تمهيداتي براي جلوگيري از ايرانهراسي و رفع دغدغه همسايگانمان داريم، زيرا پرتاب غافلگيرانه، موقعشناسانه، با درايت و موفقيتآميز ماهواره نور طيفي از عكسالعمل داخلي و خارجي را به دنبال داشت كه در اين يادداشت به نحوه سياستگذاري لازم در رويارويي با تبعات منفي يا جوسازي مخالفان و دشمنان يا حتي خيرخواهاني كه با ديد منتقدانه به اين موضوع نگاه ميكنند ميپردازم. اما از سوي ديگر جا خوردن مقامات و رسانهها و انديشكدههاي غربي باعث شد تا يك موضع متناقض، انفعالي و عكسالعملي نسبت به دستيابي ايران به اين سطح از فناوري داشته و بيشتر بر اينكه اين اقدام نشان از كاربرد نظامي در آينده خواهد داشت تاكيدكردند كه لازم است طراحي لازم براي كم كردن چنين تبعاتي از قبل و بعد از آن صورت گيرد. اما بعضي از عكسالعملهاي داخلي نيز ضمن تقدير دستيابي به اين سطح از فناوري و تشويق جوانان و متخصصان فضايي كشور متوجه عدم تطابق بين پيشرفتهاي نرمافزاري با سطح توسعه سختافزاري كشور بود كه بايد به چند ملاحظه توجه كرد:
الف) تبعات بينالمللي
1- در ضرورت توليد قدرت نرم مخصوصا در دنياي امروزه از جمله بحث تقويت بنيه اقتصادي كشور شكي نيست، اما نميتوان بحث سختافزاري را متوقف كرد تا قدرت نرم توليد شود، مهم اين است كه اين دو نوع قدرت پا به پاي هم توليد شوند. اصولا نيز قدرت سخت اين ظرفيت را دارد كه به توليد نوعي يا بخشي از قدرت نرم بپردازد، همانطوري كه بدون دستيابي به نوعي يا سطحي از قدرت نرم به عنوان مثال دانش نميتوان به قدرت ناشي از دستيابي به سختافزار رسيد. مهم آن است كه در دكترين امنيت ملي توجه به دستيابي به هر دو نوع قدرت مورد توجه و اهتمام باشد و به يك نوع از قدرت و مخصوصا قدرت سختافزاري بسنده نكرد!
2- امريكا به دليل دشمني مفرط با ايران هميشه در اينگونه موارد با ديد مثبت برخورد نميكند كه كشوري با اين ويژگيها همراه تحريم و مشكلات ناشي از آن با استفاده از نيروهاي داخلي و بوميسازي و توان نخبههاي خودش اين دستاوردها را داشته باشد و استقلال عمل و پيشرفت چنين كشورهايي را برنميتابد! و لذا مقامات امريكايي ضمن اينكه يكه خوردند اما تلاش كردند كه اين دستاورد را ناچيز قلمداد كنند كه اين عدم صداقت نيز مشكلي را كه حل نميكند، دو كشور را از مدار واقعگرايي خارج و بر مشكلات و بياعتمادي بين دو كشور ميافزايد.
3- تاثيرات چنين پيشرفتي چه در زمينه موشكهاي ماهوارهبر و چه در زمينه خود ماهواره قابل تقدير است. در زمينه خود ماهواره خيلي مشكل نيست و شايد كشورهاي ديگر هم با كمك تعدادي شركتهاي خصوصي غربي بتوانند چنين كاري را انجام دهند ولي در بخش موشكهاي ماهوارهبر چون به راحتي قابل تبديل به استفاده در بخش نظامي ميشود ما بايد به اين سمت حركت كنيم كه هم به همسايگانمان و هم حوزه امنيت ملي خودمان يعني اروپا آرامش خاطر و اطمينان بدهيم كه قصد استفاده تهاجمي نداشته تا مانع از سوءاستفاده امريكا و عليالخصوص ترامپ شود. سروصداي متناقض امريكا حول و حوش قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت سازمان ملل است كه پرتاب موشكهاي بالستيك قارهپيما در آن نفي شده. ولي هيچ صحبتي از موشك ماهوارهبر نشده و اينگونه آزمايشات نقض آن قطعنامه محسوب نميشوند. درست است كه موشكي كه ميتواند اين ماهواره را در فضا قرار دهد، ميتواند يك كلاهك هستهاي را نيز حمل كند و حتي يك قدم جلوتر ممكن است ايران همانگونه كه به فناوري توليد موشك ماهوارهبر و ساخت اجزا و بخشهاي مرتبط دست يافته اگر در دكترين امنيت ملياش باشد و براي تقويت قدرت دفاعي و افزايش توانمندي بازدارندگي همچنين بتواند در نصب كلاهك روي آن نيز پيشرفت كند اما اين نه به معناي قصد ايران براي استفاده از موشكهاي بالستيك قارهپيما و هدف قرار دادن كشور خاص است و نه مغاير قطعنامه مذكور است و اگر مساله نقض اين قطعنامه باشد امريكا با خروجش از برجام و اعمال تحريمهاي جديد به ايران از ابتدا آن را نقض كرده است.
4- امريكا و اروپا، به جاي اينكه ايران را با اين توانمنديهايي كه كسب كرده به عنوان يك قدرت منطقهاي بپذيرند و از جمهوري اسلامي درخواست شود كه نقش مسوولانه در قبال كشورهاي منطقه و روابط بينالمللي ايفا كند، متاسفانه قدرت سختافزاري و قدرت تاثيرگذاري ايران را در منطقه ناديده گرفته و تكذيب ميكنند. اين بحث مهمترين مشكلي است كه ما در سياست بينالملل با آن روبهرو هستيم و چون اين پيشرفتها زيرنظر امريكا صورت نگرفته آنها اين باور را به ديگران القا ميكنند كه ايران از اين امكانات براي سلطه بر منطقه استفاده ميكند.
5- امريكا تلاش ميكند آن كشورهايي كه در قاعده تعريف شدهاش فعاليت ميكنند را بيشتر بال و پر دهد و آنها را تقويت كند. بنابراين هسته اصلي اين برآشفتگي عدم پذيرش نقش ايران به عنوان قدرت منطقهاي است و حاصل اين دستاوردها اين ميشود كه آنها نميتوانند اين پيشرفتها را باور كنند مانند جمله معروف و استراتژيك اوباما كه ميگفت اگر ميتوانستم پيچ و مهره صنايع هستهاي ايران را بازكنم و بياورم اين كار را انجام ميدادم. اما نميتوانم! البته يك نكته نيز وجود دارد كه انديشكدهها و محافل مطالعاتي امريكايي بر آن تاكيد دارند اين است كه آزمايش و پرتاب نظامي اين موشك دليلي بر فعاليت بيشتر امريكا براي تحريم برنامه فضايي ايران خواهد شد كه طبعا بايد بخشهاي تخصصي و سياسي كشور اين موضوع را درنظر داشته و اقدامات توضيحي و توجيهي مناسب را براي افزايش قدرت لابيگري خود در اين زمينه باتوجه به قوانين و مقررات موضوعه اتخاذ كنند.
ب) تبعات منطقهاي
1- قدرت سختافزاري يك قدرت مطلوب و تاثيرگذار در سياست خارجي ماست ولي از آن سو طبيعي است كه چنين دستاوردهايي در يك منطقهاي كه توسعهنيافته است و پيشرفتهاي ايران را به ضرر خودشان تلقي ميكند و اين را تبديل به زمينههاي دشمني بيشتري در منطقه ميكنند. يعني اگر در يك منطقه پيشرفته اين اتفاق ميافتاد در حقيقت همه كشورها بايد علاقهمند باشند كه مشكل همسايگانشان كم شود تا آنها بتوانند در حالت متوازن به حل مشكلات داخليشان بپردازند ولي در منطقه ما بالعكس است علاوه بر اينكه قدرتهاي خارجي هم در اين ماجرا آتش بيار معركه هستند، بنابراين ضمن پذيرش مفيد بودن اين پيشرفتهاي فناورانه ما بايد تعادل در قدرت نرم و مخصوصا سياسيمان در ارتباط با همسايگان به وجود بياوريم. اين امر مختص همسايگان جنوبي نبوده و طبعا ساير همسايگان و از جمله تركيه را نيز
در بر ميگيرد!
2- ما ضمن توسعه سختافزاري پيشرفتهاي علمي بايد به اين توجه كنيم كه حتي حل مشكلات بينالمللي ما در ارتباط با غرب يا رسيدن به برجام در منطقه ما تحمل نشد و يك تفسير متفاوتي از آن ارايه شد و روابط منطقهاي ما قفل و كشورهايي مانند عربستان و امارات درصدد توطئه عليه ايران برآمده و روي آمدن ترامپ سرمايهگذاري كردند!
3- ژئوپليتيك ايران كه هزاران سال بر اين پهنه گسترده شده تاكنون هژمونيك و سلطهطلب نبوده و در دو سده اخير از منظر سياسي در جهت برتريجويي حركت نكرده و آغازگر جنگ نبوده و هميشه تلاش داشته حقوق همسايگان خودش را رعايت كند و بالعكس مورد تجاوز و تاخت و تاز هم قرار گرفته است و بخشهايي از سرزمينش را نيز جدا كردهاند! و اين روند بخشي از روانشناسي اجتماعي ايرانيان و ترس از اهداف و عملكرد خارجيها شده! و تنها آخرين مورد دفع حمله خارجي به ايران بود كه نه تنها اعتماد به نفس زايدالوصفي در روحيه ايراني تزريق كرد بلكه تاحدي به درست يا غلط روند توسعه سياسي اجتماعي كشور كه توسعه فناوري نيز بخشي از آن است را رقم زد!
لذا باتوجه به ملاحظات فوق و با لحاظكردن سياستهاي خصمانه امريكا عليه ايران كه ترامپ از پيگيري سياست تغيير رفتار ايران عبور كرده و بهدنبال تغيير رژيم حتي به قيمت تجزيه ايران است، موقعيت ژئوپليتيكي و جغرافيايي ايران، توانمنديهاي كسب شده و باتوجه به تهديدهايي كه متوجه ماست اگرچه پيشرفت در قدرت دفاعي كشور تعطيل نشدني است اما اين شرط لازم است و شرط كافي نيست. شرط كافي اولا نهتنها فراموش نكردن بلكه تلاش براي محور قرار دادن قدرت تاثيرگذاري مردم به عنوان حاميان اصلي كشور و حكومت و مخصوصا توليد قدرت نرم ناشي از انسجام ملي و حداكثرسازي آن در جهت قوي كردن خودمان از داخل است. مردم اعتقاد دارند امنيت از نان شب واجبتر است، اما امنيت شامل دو مولفه ميشود؛ هم قدرت دفاعي و هم قدرت نرم ناشي از انسجام حداكثري و همدلي ملي از طريق فراهم كردن زمينه مشاركت همه مردم در سرنوشت و زندگي خود. يقينا قدرت بازدارندگي انسجام ملي نهتنها نافي پيشرفتهاي فناوري و سختافزارانه نيست، بلكه تكميلكننده و شايد اگر موثرتر از آن نباشد، كماهميتتر نيز نيست و ثانيا هرگز از هماهنگي بين بخشهاي سياسي، نظامي و فناوري اطلاعات كشور و كاربرد ديپلماسي براي جلوگيري از شروع مجدد ايرانهراسي براي عقيم كردن اين تحولات سختافزاري غفلت نكنيم! و ثالثا اجازه ندهيم هيچ اقدامي از سوي ما به اجراي مجدد پروژه ايزوله كردن كشور از طريق بستن شاهرگ تنفسي آن يعني انفعال در سياست خارجي و بازگشت ايرانهراسي كمك كرده و امتيازات و موقعيت برتري كه در سياست خارجي كسب كردهايم از بين برود. انشاءالله!