براي حكيم عمر خيام در آستانه روز تولدش
جهاني ته استكاني
بهمن فاطمي| خيام در ميان شاعران كهن فارسي از چند جهت اهميت دارد. بيشك يكي از اين خصلتها زبان سليس و بيان گيراي اوست كه مباحث پيچيده ذهن رياضيدان پيوند خورده با حكمت و فلسفهاش را در قالب مصاريعي منظوم به مخاطبش ارايه كرده است. اگر بنا باشد مولفههايي را به لحاظ ادبي در رباعيات خيام ببينيم كه متضمن اهميت جهان شعري او باشد، بيشك پيش از هر چيز بايد به سياق بيان او در قالب عروضي رباعي اشاره كرد. بيان سليس او چنان پيچيدهترين مفاهيم هستيشناختي زمان خود را با زباني بيتكلف درميآميزد كه بيهيچ آسيبي به مفهوم و بيآنكه ذرهاي از پيچيدگي آن بكاهد و به مفاهيمي ساده تقليلش دهد، به مختصات بياني ساده درش ميآورد:
«آن قصر كه با چرخ همي زد پهلو/ بر درگه آن شهان نهادندي رو -- ديديم كه بر كنگرهاش فاختهاي/ بنشسته همي گفت كه كوكوكوكو»
از ديگر خصلتهاي شعر خيام ايجاز ذاتي آن است كه البته از قالب آن يعني رباعي برميآيد. او در تمام عمر و كارنامه شاعرياش تنها همين يك قالب را آزموده و اين نشان ميدهد كه فينفسه شاعري گزيدهگو بوده و از هر گونه اطناب بر كنار. از اين منظر ميتوان خيام را مصداق شاعري دانست كه محدوديت حجم سخنپردازي خود سبب خلاقيتشان شده است. در اينجا نوعي ساختار بيان است. در واقع چهار مصرع بر وزن «لاحول ولا قوه الا بالله» تمام حجمي است كه شاعر ميتواند ايده شعري خود را در آن پياده كند. بنابراين كار اگرچه به لحاظ حجم متن ساده و مختصر است اما از حيث گنجاندن جهان شعري شاعري در اين مختصر، پيچيده است و هر گونه امر خلاقه در گرو ملاحظاتي كه بين حجم موجود سخن و ايده شعري تناسب برقرار كند و بنا به تمثيل خواجه عبدالله انصاري جهاني را ته استكاني بگنجاند. به هر روي خيام شاعر تعدادي رباعي از تمام تاريخ بالابلند ادب فارسي است. با اين حال همين رباعيها -كه دست بر قضا تعداد واقعيشان همچنان محل مناقشه است- از او شاعري مهم در تاريخ ادبيات فارسي ساخته و افزون بر آن آوازهاي جهانگير به نامش داده است. اين براي جدي گرفته شدن شعر يك شاعر در حد كفايت است.