عربستان سعودي، عربستان سديري يا عربستان سلماني
خليل قلخانباز
شايد در يكي دو سال پيش كمتر تحليلگر سياسي پيشبيني ميكرد كه در آينده نزديك جواني به عنوان جانشين وليعهد در كشوري انتخاب شود كه مسن بودن يكي از امتيازها براي اشغال پستهاي حساس در طول تاريخ اين كشور بوده است. در دوران جاهليت و در «دارالندوه» و پيش از ظهور اسلام، فقط مردان بالاي 40 سال حق شركت در جلسات مشورتي داشتند. هنگام رحلت پيامبر عظيمالشأن اسلام(ص) هم يكي از دلايل مخالفان با خلافت حضرت امير(ع) جواني ايشان بود. به ويژه آنكه ابنسعود بنيانگذار عربستان جديد نيز در وصيتنامه خود ذكر كرده بود كه فرزندان ذكورش به ترتيب سن قدرت را در اين كشور در دست گرفته و مسنترينشان بعد از پادشاه به عنوان وليعهد انتخاب شوند. اما تغييرات جديد پادشاه جديد عربستان همه معادلات گذشته را به هم ريخته است. ملك سلمان كه چند ماهي است بر تخت پادشاهي تكيه زده، براي بار دوم تغييرات مهمي را در ساختار سياسي عربستان به وجود آورده است.
ملك سلمان، مقرن بنعبدالعزيز وليعهد خود و فرد مورد وثوق ملك عبدالله را بركنار و محمد بننايف را به عنوان وليعهد و پسر جوان خويش محمد بنسلمان را به عنوان جانشين وليعهد انتخاب كرده است. اسم دو محمد كه يكي وليعهد و ديگري جانشين وليعهد شده، يادآور پيمان «دو محمد» در سال 1744 ميلادي است كه در آن پيمان محمد بنعبدالوهاب با محمد بنسعود نياي بنيانگذار عربستان جديد پيمان بستند كه امور مذهبي و ديني از آن وهابيون باشد و امور سياسي از آن آلسعود. همچنين در تغييرات اخير براي نخستينبار فردي خارج از خاندان سلطنتي به عنوان وزير خارجه انتخاب شد. شايد با اين تغييرات مناسب باشد به جاي واژه عربستان سعودي از «عربستان سديري» يا «عربستان سلماني» استفاده كرد.
اما ملك سلمان با دلايلي چند كه در ادامه به اهم آنها اشاره ميشود، اقدام به تغييرات گسترده كرده است: اول اينكه، سلمان با اين اقدام خود انتقام شاخه سديري را از شاخه «شمري» و ملك عبدالله گرفت؛ زيرا هر دو محمد از نوههاي حصه بنت احمد سديري، پنجمين و محبوبترين همسر ملك عبدالعزيز، موسس عربستان سعودي، هستند. سديريها با مرگ ملك فهد عملا قدرت را به جناح شُمريها واگذار كردند. بنابراين در طول يك دهه گذشته مترصد فرصتي بودند تا قدرت را از اين جناح باز پس گيرند. خصوصا آنكه زمزمههايي مبني بر تلاش ملك عبدالله براي انتخاب فرزندش مُتعب به عنوان جانشين وليعهد به گوش ميرسيد و سديريها احساس ميكردند كه ممكن است قدرت در دستان فرزندان ملك عبدالله باقي بماند. دوم اينكه، برخي تحليلگران بر اين عقيده هستند كه هدف سلمان در نهايت انتخاب فرزند خويش به عنوان وليعهد است و تغيير وليعهد توسط وي فتح بابي براي انجام اين اقدام در آينده و كنار گذاشتن محمد بننايف است.
سوم اينكه، انتخاب عادل جبير كه عضو خاندان حاكم نيست، حاوي سه پيام مهم براي افكار عمومي داخلي و خارجي است؛ اول آنكه عادل جبير به عنوان وزير خارجه در آينده به عنوان رقيبي براي پادشاه نخواهد بود؛ دوم آنكه، مردم عربستان اين برداشت را داشته باشند كه اركان قدرت در انحصار خاندان آلسعود نيست و سوم آنكه، به توصيههاي باراك اوباما و غرب گوش فراداده باشند زيرا اوباما رييسجمهوري امريكا چندي پيش در پاسخ به اعتراضهاي كشورهاي عرب منطقه در خصوص توافق هستهاي با ايران به آنها گفته بود به جاي وحشت از ايران بهتر است از بسترهاي بحرانهاي داخلي جوامع خود بترسند. همچنين رييسجمهور امريكا در سخناني بر گشودن راه براي جواناني در عربستان تاكيد كرده بود كه تحصيلكرده امريكا باشند و گرايش به اين كشور داشته باشند. بنابراين ملك سلمان سعي كرده با تغييرات جديد خود، نظر امريكاييها را جلب كرده باشد، چرا كه جبير و بسياري ديگر از منصوبان جديد هيات حاكمه عربستان، تحصيلكرده و مقيم امريكا بوده و گرايشهاي امريكايي دارند.
چهارم اينكه، محمد بننايف و عادل جبير، وليعهد و وزير خارجه جديد هر دو به سختگيري در برابر ايران اعتقاد دارند. بنابراين محتمل است كه رهبران عربستان با بهرهگيري از اين تغييرات و بهويژه انتصاب وزير خارجه جديد، آن را حركتي اصلاحي جلوه دهند و بكوشند طرفهاي غربي مذاكره با ايران را متقاعد كنند كه در عربستان زمينههاي كافي براي دموكراتيزه شدن وجود دارد و اين كشور داراي قابليتهاي كافي و مشروع براي مهار تهران است. همچنين جبير داراي روابط نزديكي با مقامات امريكايي است و در برههاي نيز اين ادعا را داشته كه جمهوري اسلامي ايران به دنبال ترور وي بوده است؛ ادعايي كه هيچ گاه اثبات نشد.
اما انتصابهاي جديد ملك سلمان مشكلاتي را پيش روي وي قرار خواهد داد كه از جمله مهمترين اين مشكلات افزايش رقابتهاي درون خانداني در آلسعود است. در درون خاندان گسترده آلسعود سه جناح عمده «سديريها»، «شُمريها» و «فرزندان فيصل» وجود دارند كه رقابت تنگاتنگي از گذشته با يكديگر داشتهاند. ملك عبدالله كه به دنبال درگذشت فهدِ سديري به عنوان پادشاه انتخاب شده بود، در راس جناح شمري قرار داشت. وي برادر تني نداشت و مادرش (فهده بنت عاصي الشمر) از قبيله بزرگ و بانفوذ در شمال عربستان به نام «شُمر» است كه دشمنان قديمي قبيله ابنسعود هستند. بنابراين ميتوان گفت رقابتهاي قبيلهاي نيز بر رقابتهاي درون خانداني در ساختار سياسي عربستان تاثيرگذارند. ملك سلمان با كنار نهادن سعود فيصل و منصوبان ملك عبدالله عملا دو جناح ديگر را از قدرت دور كرده و اين اقدام قطعا خوشايند افرادي همچون فرزندان فيصل و جناج شُمريها و طرفداران ملك عبدالله نخواهد بود. بنابراين در آينده ساختار سياسي «عربستان سديري» رقابتهاي بيشتري را شاهد خواهد بود.
دوم اينكه، مشكل ديگر پيش روي ملك سلمان و هيات حاكمه فعلي عربستان، انجام اقدامات جوانان كمتجربه خواهد بود. به گونهاي كه برخي منابع از عدم هماهنگي كامل رياض و واشنگتن براي حمله به يمن حكايت دارند. البته گرچه مقامهاي امريكايي در طول جنگ يمن چيزي درباره اختلافات با عربستان بروز ندادند و از آن حمايت كردند، ولي منابع نزديك به دستگاه سياست خارجي امريكا در گفتوگوهاي غيررسمي گفتهاند با وجود اينكه عربستان از چند هفته قبل به واشنگتن اطلاع داده بود كه در حال ارزيابي اقدام نظامي در يمن است، ولي برخي امور مهم و كليدي اقدام نظامي در يمن را از واشنگتن مخفي نگه داشته و برخي جزييات دقيق حمله هوايي غيرمنتظره به يمن را در همان روز به واشنگتن اطلاع داده است.
سوم اينكه، بسياري از تحليلگران بر اين عقيده هستند كه عربستان خود را بازنده تحولات منطقهاي در يك دهه گذشته در قبال ايران ميبيند. عربستان كه در دهههاي گذشته هميشه نقش همكار بالانسر را بازي ميكرده، در يك دهه گذشته براي موازنهسازي ايران سعي داشته نقش اصلي را ايفا كند. بنابراين ميتوان گفت ملك سلمان با اين تغييرات سعي كرده جبران مافات گذشته را با انتخاب مهرههاي تهاجميتر بكند. اما به احتمال بسيار اگر تنشهاي رقباي عربستان با متحدان فرامنطقهاي رياض كاهش يابد و اين كشور يعني «عربستان سلماني» در نوك پيكان تغييرات دموكراتيك مورد نظر غرب قرار گيرد، در نهايت ميتوان گفت عربستان سعودي با انتخابهاي ملك سلمان و تحولات پيچيده منطقهاي شرايط آساني را در آينده تجربه نخواهد كرد.
٭ كارشناس مسائل عربستان